با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
[size=medium][size=medium][size=medium]سلام دوستان
30 سال سن دارم و از نظر شناسنامه ای. 2 سالی از نامزدم بزرگترم :302: ولی چون دوستش داشتم به خاطر ادب و سادگی و اینکه کمک خوبی برای من بوده و ... قبول کردم و صد البته چون عزیز خانواده بودم همه با حرف من موافق بودند و مخالفتی هم نبود
تحصیلات من ارشد برق و ایشان دکتری برق
دو تا آدم با فرهنگ و آداب و قومیت های مختلف(از شهر های مختلف) اما متعادل و یکسان
من خانواده ایشان را قبول دارم و از همان ابتدا وظیفه انسانی و ادب خودم می دانم که احترام را بجا بیاورم و مشکلی از طرف من و خانواده ام برای ایشان پیش نیاید.
با توجه به اینکه از همان اول گفته بودم که آدم ساده ای هستم و از دعوا و جر و بحث خیلی خوشم نمیاد و حساس هستم ولی...
ساده و آسان عقد کردیم و حرف زدیم که تا اتمام درس ایشان عروسی را به 2 یا 3 یا ...عقب بیاندازیم (ما در این مورد مشکلی نداریم و توافق طرفین وجود داره) و حالا که برای شما می نویسم 8 ماهی از عقدمان می گذرد
از همون روزهای اول (حتی 4 روز مانده به عقد) ناراحتی ایشان نسبت به خانواده ام و خصوصا خواهر و شوهر خواهرم را دریافتم ولی با حرف زدن کاری از پیش نرفت :302:
نامزدم میگه تو نمیتونی حقت را از خانواده ات بگیری و من یه دختر اینچنینی را نمی خواستم و من با خانواده ات و خصوصا پدر و خواهر بزرگت و همسرش مشکل دارم و با آنها جنگ خواهم کرد و سر جنگ دارم و... چون پدرت حق تو را نادیده گرفت و خواهرت حق شما را خورده و تو ساکتی !!! و ...
و بارها اعلام کرده که با آنها سر جنگ دارد و حتی من را از حق خودم که ملاقات و دیدار ایشان بعد از ازدواج را برای من ممنوع !!! آیا امکان داره !!!
3 هفته پیش با من تماس گرفت و گفت که بریم واسه طلاق توافقی ولی من قبول نداشتم چون واسه یه عمر تصمیم گیری کرده بودم نه فقط چند روز !!!
من و خانواده ها قبول نمی کردیم و کلی صحبت کردیم ولی اون موقع حرفش یکی بود " تو به درد من نمی خوری و من را گول زدی و ... "
با بی احترامی هایی که نشان داد ناچار و به ظاهر موافقت کردم و شرایط را خواندم تا وسط کار جدی نشه و فقط زمان بگذره و حال روحیش بهتر بشه که البته بهتر شد و از حرفش کوتاه آمد اما...
حالا نمی دونم با آدمی که موقع عصبانیت به خودش آسیب میزنه و من را نصبت به آینده می ترسونه جه کنم ؟؟؟[/size][/size]
لطفا کمک کنید [/size]
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
سلام دوست عزيز
به نظرم خيلي جدي بشين باهاش صحبت كن من فكر ميكنم ايشون داره بهانه مياره
حق و حقوق شما مربوط به خودتونه و شايد شما بخواي به خاطر خواهرت از حقوق خودت كوتاه بياي اين چيزي نيست كه به ايشون مربوط بشه و حق دخالت داشته باشه
ميشه بگين منظور ايشون از (( خواهرت حق شما را خورده و تو ساکتی !!! ) اين جمله چيه؟؟
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
[size=medium]سلام به شما
مرسی از وقتی که برای کمک به من گذاشتید
پدرم کمک هایی از نظر مالی به خواهرم کرده و آنها در طی 12 سالی که ازدواج کردند خانه و ماشین خریدند ولی پولش را پس دادند و حالا پدرم خانه ای ساخته و چون از آنها هم پول زیادی گرفته بوده حالا هم حساب های خودشان را دارند و اصلا به من مربوط نمیشه و پدرم خودش میدونه با اموالش چه کند . هر چند پدرم به ما هم هزار بار گفته :305:
که نگران نباشید و زمانی که شما هم زندگی را شروع کنید همه تا جائی که بتوانند کمک خواهند کرد و این فقط یه دلداری ساده نبوده.
آقای نامزد به من ایراد میگیره حالا که شما بزرگتری خانه و ماشین با شما ولی شما هم که نمی گیری ( به من که به عنوان همسر انتخاب کرده میگه :از بس که ... :163: )
چند روز پیش هم که یه دعوای بد تو خانه شد
و با خودم که فکر می کنم می گم شاید از آینده مالی هراس داره
ولی الان که قرار بود به درس هامون برسیم ولی زیادی فکر کرده
و من را از رفتارها و بد زبانی زشت خودش دلگیر کرده
آیا امکان داره یه مشاور بگه که به طلاق فکر کن !!!! به من که خیلی گفتند :302:
و یا راه حلی برای اینکه من چطور جدی صحبت کنم
آخه بعضی مواقع آنقدر ناراحتم کرده که در زمان گفتگو و از روی ناراحتی فقط می خندم
شانسی که آوردم این بود که فعلا با پدرم رابطه عاقلانه تری را پیش گرفته
و بدون درگیری و کلام زشت صحبت می کند.
[/size]
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
آیه جان ببخشید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای نامزد به من ایراد میگیره حالا که شما بزرگتری خانه و ماشین با شما
اصلا ایشون نباید به خودشون اجازه بدن که در مورد مسائل مالی و کمکهای مالی پدر مادر شما به سایر خواهر و برادرهای شما نظری بدن و ...
من فکر میکنم خودت کاملا متوجه شدی که ساده هستی .... چرا باید همسرت از تمام جریانات زندگی خانوادگی شما اطلاع داشته باشن ؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
ملکه جان
من یه دختر هستم عزیزم و نامزدم که از ایشان به عنوان " آقای نامزد" نامبرده ام مردی است که 2 سالی از من کوچکتر و توقع داره تا خانه و ماشین بعلاوه جهاز و ... را بنده تقبل کنم در صورتیکه ابتدا حرفی در این مورد نبوده و طرفین تا جائی که بتونیم قول دادیم تا برای زندگی تلاش کنیم نه اینکه شخص مقابل را مسخره کنیم و یا مورد اجبار به اموری که در توانش نیست
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
آینه جان باید به همسرت بگی که درسته که شما 2 سال از ایشون بزرگتر هستید و ایشون هم از اول این قضیه را میدونستن که 2سال کوچکتر از شما هستن ولی مرد یه وظایفی دار زن یه وظایف دیگه ببخشید ببخشید ببخشید قصد توهین ندارم .... این تحصیل کرده تو دانشگاه چه بلائی سرشون میاد ............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم الان که دوران نامزدی هست در حقیقت یه دوران واسه شناخت بیشتر همدیگر است در کنار اون مدت زمانی که خانواده ها خودشون رو آماده میکنن (مثلا خانواده دختر واسه خرید جهاز و پسر واسه تدارک جشن عروسی و خانه و ...) پس بهتره که روی همسرت بیشتر دقیق بشی و بیشتر بشناسیش ....
حرفی که ایشون میزنن کاملا غیر منطقیه و حتی به جرأت میتونم بگم عاقلانه نیست ... خیلی دوست دارم بدونم که شما در مقابل درخواست های همسرتون از قبیل تهیه خونه و ماشین و جهاز و همچنین برخورد کردن با خواهر و پدر و مادرتون که به گفته ایشون حق شمارو زیر پا گذاشتن چه جوابی دادید؟؟؟
حالا به نظر خودتون خواسته هاش منطقیه؟ با خانواده هاتون این درخواستهارو در میان گذاشتین ؟ چرا ناچار درخواست های همسرتون رو با توجه به بی احترامی هائی که به شما و خانوده تون شده قبول کردید؟
اصلا شما به عنوان یه زن چه انتظار و خواسته ای از همسرت داری ؟
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
[size=medium]1- اولین بار کلی شوکه شدم و ناراحت چون فکر نمی کردم در مسائلی که به ایشان ربطی نداره حرفی بزنند
و از طرفی بدجور به ذوقم خورد
آخه فکر می کردم به جای حرف های نامربوط و غیر منطقی از من حمایت کند و با توجه به توانائیهایش من را به آینده امیدوار و تمام ترسهای مادی زندگی آینده را حتی بدون من حل کند که هیچ حرف خوشایندی زده نشد
هرچند بعد از آن اعلام کرده که من به اموال پدرت و خودت کاری ندارم و فقط می خوام تو حقت را بگیری که در جواب گفتم اگر حقی باشد خودم خواهم گرفت و خانواده هم منطقی تر از این حرفها هستند
2- فکر می کنم و خانواده ها هم همین نظر را دارند که با توجه به احساسی بودن من از این موضوعات به عنوان حربه ای جهت ترساندن من استفاده کرده که اصلا انسانی نیست :302:
3- من و تمام خانواده ها در این موضوع کلی صحبت کردیم و از اینکه به اموال دیگران چشم دوخته ناراحتی را ابراز کرده ایم. هرچند ابتدا خیلی پرخاشگری می کرد و حالا آرام تر شده ولی اصرار دارد که حرفهاش منطقی است و همیشه بر سر موضوع بی عدالتی پدرم و کمک های ایشان به فرزندانش خواهد بود
4- من قبلا کار می کردم و توانائی کار را دارم و قراره بعد از درسم به سر کار برم(روزنامه ها و شرکتها سربزنم و ...) هر چند با توجه به موقعیت جامعه و بازار ناکارآمدی که برای همه هست توقع بالائی از کار را هم ندارم
ولی دوست دارم زندگی کنم و تمام توانم را برای آرامش خودم و همسرم بکار ببندم که آرامش ما برای خانواده هایمان هم زیبا و آرامبخش است.
5- خانواده من هم در حد معمول هستند ولی قول کمک را دادند ولی نه بالاجبار
سوالی در خصوص جهازیه دارم که " حد متعارف چقدر هست ؟؟؟ " که ایشون از من بیش از 50 میلیون انتظار دارند؟؟؟!!!
من بیشتر مواقع در مقابل حرف های نامعقول حرفی نمیزنم ولی متاسفانه ایشان ساکت بودن مرا دال بر سادگی و حماقت می گذارند و توهین می کنند
هرچند این اواخر عذرخواهی می کنند و من هیچ کینه ای نسبت به حرف هایشان ندارم
و امیدوارم بتوانم این زندگی را از این همه مسئله و موضوع بی اساس نجات بدم نه اینکه فقط شاهد طلاق باشم و مطمئن هستم اگر نتوانم این زندگی را خوب بازی کنم و به نتیجه برسانم انتظارات خودم را هم برآورده نخواهم کرد
[/size]
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
آیه جانم عزیزم راستش من فکر میکنم همسر شما خیلی مادی گرا هستند درقبال 50 میلیون جهیزیه ای که شما ببرید ایشون باید یه خونه خیلی خوب از خودشون داشته باشن و حتی یه عروسی کاملا آبرومندانه بگیرن واسه شما یه جهیزیه خوب فکر کنم با این گرونی هم که توش هستیم 30 میلیون در بیاد باز من نمیدونم بهتره که عزیزائی که الان در تکاپوی خرید جهیزیه هستند این سوال رو جواب بدن ...
ولی فکر کنم ذهن همسر شما در مسائل مالی بیمار باشه ... من فکر میکنم همسر شما، شما را به خاطر شرایط احتمالا مالی خانواده انتخاب کرده که انقدر توقعات مالی از شما داره و من پیشنهاد میکنم اگه انشاءالله عروسی کردید و رفتید سر خونه خودتون تا یه مدت اصلا سر کار نرید که همسرتون بدونه وظیفه اش چی هست باید زندگی رو اون بچرخونه از شما انتظار نداشته باشه چون بزرگتر هستید خرج زندگی را شما بدهید بذارید مسئول باشه در قبال زندگی ... و یه احتمال دیگه من میدم ... شاید اشتباه باشه و مشاوران عزیز بیان این رو رد کنن ولی من فکر میکنم همسر شما بنا به دلایلی از این ازدواج پشیمون شده (که تو این سایت خیلی با این موارد برخورد میکنی که مثلا یا مرد از لحاظ ظاهری همسرشو نمیتونه تحمل کنه یا اینکه سن همسرش بزرگتر از اونه یا ... )و داره الکی بهونه میاره و میخواد کاری کنه که شما خودتون اعلام کنید که نمیخواهید ادامه بدید ........... نمیدونم امیدوارم کارشناسان عزیز زود بیان به تاپیکت سر بزنن اگه منم جائی اشتباه نوشتم اصلاح کنن
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
دوست عزیزم مرسی که برای من وقت گذاشتی :72:
ملکه جان با شما موافقم که شاید از انتخابش پشیمان شده ولی با توجه به اینکه از نظر ظاهری خیلی کوچکتر از ایشان به نظر میرسم و تمام افرادی که ما را می بینند سن ایشان را 5 تا 6 سالی بزرگتر از من حدس میزنند( مردی با موهای جو گندمی و دختری که صورت جوان و شادابی داره حتی در خانه خودمان از خواهری که 3 سالی از من کوچکتر هست بنده به ظاهر کوچکتر به نظر می آیم و البته این موضوع شاید ظاهری باشد ولی ایشان بارها و بارها اعلام کرده از من دست نخواهد کشید و ... ) ولی باز هم این نظر را من هم هر از گاهی دقیق می شوم و اذیتم می کند :302:
اگر برای کار برم فقط بخاطر پول نیست بلکه شادابی و انرژی خوبی هست که آدمی با کار و تلاش بدست می آورد
حاضرم برای حفظ آینده خودم از ایشان بگذرم بی هیچ چشم داشتی
خودش که بارها به وجود من و داشتن من ذوق نشان داده ولی آره آدم مادی هست آن هم بخاطر اموال من
ولی فکر می کنم حالا منطقی تر فکر میکنه و به من گفته اگر تو نخواهی ادامه بده من هم شرایط طلاق توافقی را می پذیرم (دادن مهریه و ...) ولی خودم انتخابم را کردم و دوست دارم ادامه بدم و زندگی کنم
الان مشکلی که هست ایشان با خواهر و شوهر خواهرم مشکل داره و من که به خواهر زاده کوچیکم (یه دختر شیرین زبان 7 ساله) قبل از ورود ایشان وابسته بودم اظهار ناراحتی داره و مرا از دیدار آنها بعد از این منع میکند!!!
شاید دوست داشتن این دختر حس حسادتش را روشن کرده !!!
RE: با روحیه جنگ طلبی نامزدم چه کنم؟؟؟
برامون بیشتر ار مشاوری که رفتین بگین. نظر مشاور چی بود؟