معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
سلام.من 28 سالمه تقریبا 4 ساله ازدواج کردم. خودم و همسرم توی یه جا کار می کنیم.از لحاظ فرهنگ و تحصیلات با همسرم در یک سطح هستیم. و شکر خدا همسرم مهربون و دلسوزه. و به تازگی پدرشو از دست داده - پدرشوهرم به رحمت خدا رفته-.
تنها مشکلی که دارم مادرشوهرم هستش که بیش از حد بچه هاشو لوس و نونور کرده طوریکه اگه یک روز بچه هاشو نبینه نمی شه. و ناگفته نمونه که دختردوستم هست.
مادرشوهرم دوست داره هر جا که میره یا من یا همسرم بریم ببریم و بیاریمش. پیرم نیست که بگم پیره! چون منم شاغلم و صبح تا عصر سرکار میرم واقعا خسته میشم. و اصلا علاقه ای به آژانس شدن برای این و اون ندارم.گرچه تابحال چندین بار خواهرشوهرام و مادرشوهرمو گردش و تفریح و خرید بردم.که خدای نکرده نگم نه ! که مادرشوهرم ناراحت بشه .من از روزی که عروس این خانواده شدم چون دوست داشتم همه بهم احترام بزارن منم به همشون احترام گذاشتم. و تابحال خوبی هایی که از عروس های امروزی بعیده به خانواده همسرم کردم.اونم فقط بخاطر همسرم!
حالا همه اینا بماند دیروز ما خونه یکی از اقوام همسرم دعوت بودیم همگی .خواهرشوهرم و همسرش دوست نداشتن بیان که مادرشوهرم و همسرم به زور راضیشون کردن که بیان که نمی دونم چرا؟ اول من و همسرم رفتیم دنبال مادرشوهرم بعدش رفتیم مهمونی تازه در زدیم که وارد بشیم یهو مادرشوهرم خطاب به همسرم گفت برو خواهرت اینارو بردار بیار .در حالیکه خونه خواهرشوهرم تا اونجا پیاده دو دقیقه راه بود و توی یک کوچه بودن
من به همسرم گفتم نرو خودشون میان که مادرشوهرم گفت من میگم برو .به منم گفت خواهرشه دیگه چرا نره؟ منم گفتم منم میدونم خواهرشه ! اگه شوهر خواهرش خونه نبود یه چیزی ولی وقتی شوهرش هست چرا این باید بره دنبالش؟ که مادرشوهرم یه لحظه قاطی کرد و آخر سر شوهرمم از ترس مادرش رفت و آورد. حالا می خوام بدونم من باید از مادرشوهرم به خاطر این حرفم معذرت خواهی کنم؟ یا نباید بکنم؟ آخه معذرت خواهی کردن واسم زور داره .تقصیر اونم بوده که همش دوست داره شوهر من آژانس دامادش بشه.ولی از یه طرفم می گم نکنه حق با اونه چون حواهرشوهرم اینا راضی نبودن بیان شاید مادرشوهرم فکر کرده اگه شوهرمن نره دنبالشون اونا نمیان!
راستش نمی دونم چیکار کنم؟
اینم بگم که مادرشوهرم به من زیاد حرف میندازه بعضی وقتها ولی من محترمانه جوابشو میدم ولی خیلی جاهام شده که جواب ندادم اونم بخاطر همسرم.
خواهشن جواب بدید و منو راهنمایی کنین
RE: معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
سلام
به نظر من كه خوب كاري كردي كه نظرت رو گفتي البته اگه يه كم نرم تر صحبت ميكردي بهتر بود
همسرت چيزي نگفت؟نظر همسرت چي بود؟
RE: معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
همسرم کلا حرف مامانشو زیاد گوش می کنه زیادی احترام میزاره چون به مادرش وابسته اس. ولی موقعی که بدونه من ناراحت میشم خودشو جمع و جور میکنه .بعضی موقعها میدونه که تقصیر مادرشه ولی جلوی من مامانشو تخریب نمیکنه ولی میره خونشون و بهش می گه که چرا به زن من اینطوری کردین و این حرفا
کلا هوای منو داره ولی جلوی مامانش و من ،هوای مامانشو میگیره و اینم منو نارحت و عصبی می کنه. می گه اون بزرگتره من میدونم حق با توست ولی نباید به مادرم بی احترامی کنم!
همسرم دقیقا موقع بحث زنگ زد به خواهرش و گفت که آماده باشین دارم میام دنبالتون و مامانشم یه پوز خندی زد و خوشحال بود! که موفق شده . و دیشب که اومدیم خونه مامانش زنگ زد و به پسرش گفت واسه چی زنت به من بی احترامی کرده و اینا. که شوهرم گفت حالا اینم جوونه یه چیزی گفته دیگه، فکر کن دختر خودته!
و الانم به من می گه زنگ بزن از دل مامانم در بیار و منم الان موندم که زنگ بزنم یا نزنم؟
RE: معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
خب عزيزم خداروشكر كه همسر فهميده اي داري ، حالا كه همسرتونم خودش ميدونه كه بعضي توقعات خانوادش زياديه شما ديگه سعي كن اين چيزا رو به روش نياري
مطمئن باش خودش سعي ميكنه اين موضوع رو مديريت كنه
قدرش رو بدون
RE: معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
عزیزم اینها مادر و پسر هستند ، بدترین بلاهای دنیا هم که سر هم بیارن باز عاشق هم هستند ، پس این رو خواهرانه بهت بگم که هیچ وقت زمانی که دارن با هم صحبت میکنند و یا کاری میکنند هیچ صحبتی نکن و هیچ نظری نده مگر که خودشون نظرت رو بخوان ، و هیچ وقت از هیچ کدومشون جلوی اون یکی طرفداری نکن .هر طرف رو بگیری آخرش خراب میشی .
وقتی مادرشوهرت به پسرش میگه برو دنبال خواهرت تو کاری نداشته باش ، حتما یک چیزهایی بین خودشون هست که شما ازش بی خبری و مادرشوهرت داره مدیریت میکنه ، پس الکی خودت رو خراب نکن با یک مخالفت کوچولو .
به نظرم الان هم نمی خواد معذرت خواهی کنی ، ولی بلند شو با همسرت برو خونه مادر شوهرت و خیلی عادی رفتار کن ، و همون احترام هایی که قبلا گذاشتی رو بگذار و اصلا به روی خودت هم نیار و بزرگش هم نکن .همون جا با یک برخورد گرم و خوش تمومش کن .
RE: معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
متاسفانه من به خواسته همسرم با اکراه کامل با مادرشوهرم تماس گرفتم و معذرت خواهی کردم در حالیکه اصلا حقش نبود و جالبتر اینکه کوتاه نمی اومد و همش می گفت تو نباید خودتو بین خواهر و برادر بندازی.در حالیکه شوهرمم از دستشون خسته شده و حق رو به من میده.
بعد اینکه تلفن رو قطع کردم خیلی گریه کردم .و احساس بدی داشتم که چرا خودمو خرد کردم. شروع کردم توی دفتر روزانه ام به نوشتن ماجرای امروز تا کمی خالی بشم و از خدا خواستم که خودش جوابشو بده و واگذارش کردم به همون خدایی که بالا سر هممون هست.
دوست عزیز متشکرم از اینکه منو راهنمایی کردین .واقعیتش خودمم همین کارو می خواستم بکنم ولی به اصرار همسرم تماس گرفتم .نخواستم حرفشو زمین بندازم.
منبعد اصلا اظهارنظر نمی کنم .دیگه تصمیم گرفتم باهاشون گرم نگیرم.امروز خیلی داغون شدم.5 ساعت تمام گریه کردم و الانم خود بخود از چشام اشک سرازیر میشه و خوابم نمیبره.
RE: معدرت خواهی ناخواسته از مادر شوهر
عزیزم رفتارتو عوض کن کم کم
انقده خودتو درگیر کارات کن که براشون وقت نداشته باشی
از الان به فکر خودت باش والا تا اخر عمر وضع همینه
من به این نتیجه رسیدم که خانواده شوهر فقط خانواده شوهره . اصلا نباید صمیمی بشی والا از آدم سواستفاده میکنن
کم کم رفتارتو عوض کن.
آخه چرا گریه ؟ مگه به خاطر شوهرت نبود؟ به عشق شوهرت ببخشش
به خدا بی تفاوت و بی محل باشی خودش بزرگترین ضربه س
امتحان کن!!