خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
سلام خدمت همه عزیزان.من خواستگاری دارم که هنوز خودش جلو نیومده و با واسطه خواسته ما با هم صحبت کنیم اما من و ایشون کاملا همدیگر را میشناسیم.ایشون یکی از اقوام ماست.کلا پسر آرومیه و من تاحالا ابراز احساسی ندیدم البته دوران کنکور کارشناسی طی چند جلسه ایکه باهم ریاضی میخوندیم یه چیزایی احساس کردم اما دیگه ندیدمشون تا حدود 3 سال بعد که توسط یکی از افراد خانواده ام خواست با هم صحبت کنیم که من نخواستم .و یک بار اون زمان دیدمشون وبازهم احساسم گفت شاید چیزی باشد .من و ایشون دیگه همدیگه را ندیدیم (بجز زمان عید)تا پارسال که بخاطر برخی مسائل و اتفاقات ما با هم برخورد داشتیم که در تمام آنها ایشون هیچ چیزی که نشون دهنده ی دوست داشتن باشه نشون نداد که البته با توجه به حیایی(که حدقل همه بر این ویژگیشون صحه میگذران)که دارن برام تعجب آور نبود.اینم بگم چون من به ایشون فقط به عنوان فامیلی توجه داشتم برام مهم نبود چیزی ببینم یا نه.اما از همون پارسال وضع خیلی تغییر کرد تا جایی که به خانواده ام کشیده شد و تمامی اعضای خانواده مطلع شدن.تا قبلش غیر یکیشون که واسطه بود هیچکس خبر نداشت(خودم نمیخواستم بدونن)و مدام بهم میگفتن که میخواد باهات حرف بزنه و منهم هر بار جواب نه دادم که اصل ماجرا از این جاست.ویژگی های مثبت این اقا:
ایمان و اخلاق(که خیلی برای من مهمه).
چشم پاکی
اهل کار
تحصیل کرده(در مقطع دکتری تحصیل میکنن)
وضع مالی متوسط
خانواده نجیب و محترم
پسر راحت طلبی هم نیست.
اما ویژگی هایی که باعث میشن جواب من نه باشه:
نسبت فامیلی داشتن
از من حدود یک سال کوچکتره
من دختر پرحرف و اگر حالم خوب باشه پرهیجان و مجلس گرم کن و خوش صحبتی هستم(از خودم تعریف نکردماااااااا)اما ایشون فرد آروم و ساکتی هستن.
ایشون تقریبا همه چیزو از دریچه علم میبینه اما من (راستی مدرک من کارشناسی ارشد است)اینطوری نیستم
و اینکه ظاهرشون منو جذب نمیکنه و کلا حس خاصی نسبت بهشون ندارم.و نمیتونم بعنوان همسر قبولشون کنم.
(البته نکته مهم را بگم که تمام اینهایی که نوشتم من فقط در روابط اجتماعی معمولی فامیلی دیدم و نه در روابط خانوادگی و شخصی)
حالا دوباره ایشون گویا خواستن با من صحبت کنن نمیدونم چکار کنم.از یک طرف میترسم بگم نه و بعدها پشیمون بشم که چرا صحبت نکردم.دوم از یک طرف چون اصلا اهل دوست پسر نبودم و نیستم از این میترسم برم و بخاطر احساساتم و اینکه شاید کسی با این ویژگیها نیاد ،ر همه منطقهایی که الان برای خودم برای نه گفتن مهم هستن ،خط بطلان بکشم وجواب مثبت بدم و باز فردا پشیمونی به بار بیاد.
خانواده ام مخصوصا پدر و مادرم راضی هستن.
حالا راهنمایی میخوام.
ببخشید که خیلی روده درازی کردم.
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
سلام یکی مثل شما
نظر من اینه که این ویژگی ها و موافقت خانواده ها فقط تایید بیرونی که به عنوان یه مورد روش فکر کنی.
حتما معیارهایی برای خود شخص مورد نظرت هم داری مثل طرز فکر و اعتقادش در بعضی مسایل،دیدش و خیلی چیزای دیگه که با صحبت کردن و بررسی میتونی نتیجه بگیری.
به نظر من احتمال زیاد تو یه جلسه نمیتونی نه یا آره بگی.پس بهتره خونواده هاتون تو جریان باشن و به ایشون هم بگی این جلسه ها هم برای آشنایی بیشتره و جواب شما معلوم نیست خودشونم تو این جلسه ها با فرصت کافی میتونن معیاراشو بگه مثل شما و بعد تصمیم بگیرید.
تجربه من هم اینه:
من هم در شرایطی مثل شما بودم که نمیتونستم حسم رو یکی کنم از طرفی همه چی خوب بود همش به خودم میگفتم کولی بازی درنیارم و یه جلسه با خودش صحبت کنم شاید یه دل بشم خانواده ام هم موافق بودن ولی در نهایت تصمیم گرفتم که یه جلسه خونوادگی برگزار شه که هردو خانواده راحت باشن.شاید به نظر یه جلسه اضافه میومد چون خانواده باهم آشنا بودن ولی واقعیت این بود که ما و اونا فقط ظاهر همدیگه رو میدیدیم و حتی با صحبتای آقا پسر هم متوجه شدم طرز فکر و مرامش خیلی با اون چیزی که فکر میکردم فرق داره.
نتیجه مهم این جلسه این بود که ایشون و خانوادش تمام نکات مثبتی که از قبل برام مهم بودن و مثل شما لیستش کرده بودم رو داشتن ولی نکات دیگه ای که بازم برام مهم بودن رو نداشتن و تصمیم گیری وراحت تر وچون فامیل بودیم اینجوری تموم شدن خیلی بهتر بود.
موفق باشی
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
سلام یلدا جان.ممنون
خانواده من که کلا درجریان قرار گرفتن و میدونن .از نظر سطح مذهبی و فرهنگی تقریبا هم سطح هستیم .از نظر مالی هم ما بهتریم ولی برای من اصلا مهم نیست.اما کوچک بودن سنش و اینکه من وقتی فکر میکنم اگر فردا روزی اتفاقی بیفته ویا رفتاری ببینم که ناخوداگاه روی بچه بودنش بذارم خیلی دودلم میکنه حتی بهش فکر کنم یکی از دلایل مهم هم که تا حالا جواب نه دادم همین مسئله بوده.و اینکه راستش واقعا فکر میکنم به دلم نمینشینه اما خیلیا بهم گفتن بعد از ازدواج علاقه شکل میگیره.(اینو بگم که کسی جز خانواده ام از قضیه خبر نداره)
یه چیز دیگه هم بگم اینکه با خودم میگم وقتی جوابم نه است چرا اصلا باید باهاش حرف بزنم
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
عزیز چندتا سوال:
شما چند سالته؟
چه مشکلی پیش میاد اگه بررسیش کنی؟(مثلا ممکنه از نظر احساسی وابسته شی؟ممکنه دلیل قابل قبولی برای ردش نتونی بیاری؟یا....)
___________________
نظر من اینه که وقتی پشیمون نمیشی که:
۱.معیارات برات مشخص باشن.خط قرمزات که اصلا نمیتونی کنار بیای و مواردی که میتونی سازگاری داشته باشی هم معلوم باشه.
۲.با شناخت و فقط با شناخت و بررسی معیارات ببینی جور هست یا نه.
اینطوری هیچوفت به گذشته فکر نمیکنی.
مثلا کوچکتر بودن برات غیر قابل قبوله یا رفنار بچه گانه داشتن؟
شما که نمیدونی تفکراتش و رفتارش برات قابل قبول هست یا نه.به دل نشستن هم جزو معیارات میتونه باشه.
در مورد خودم که با کمی حرف زدن یه نفر از خودش میتونم در مورد به دل نشستن نظر بدم .چون از کوزه همان برون تراود که دراوست.
این با جذب شدن فرق داره ممکنه جذب یه کسی بشی که دو کلمه حرف بزنه ببینی یک روزم نمیتونی کنارش باشی.
پس تو این مورد دقت کن و در ضمن هر کس رو با معیارای خودت مقایسه کن.یعنی معیارات ثابت باشه.
:72:
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yaaldaa
عزیز چندتا سوال:
شما چند سالته؟
چه مشکلی پیش میاد اگه بررسیش کنی؟(مثلا ممکنه از نظر احساسی وابسته شی؟ممکنه دلیل قابل قبولی برای ردش نتونی بیاری؟یا....)
___________________
نظر من اینه که وقتی پشیمون نمیشی که:
۱.معیارات برات مشخص باشن.خط قرمزات که اصلا نمیتونی کنار بیای و مواردی که میتونی سازگاری داشته باشی هم معلوم باشه.
۲.با شناخت و فقط با شناخت و بررسی معیارات ببینی جور هست یا نه.
اینطوری هیچوفت به گذشته فکر نمیکنی.
مثلا کوچکتر بودن برات غیر قابل قبوله یا رفنار بچه گانه داشتن؟
شما که نمیدونی تفکراتش و رفتارش برات قابل قبول هست یا نه.به دل نشستن هم جزو معیارات میتونه باشه.
در مورد خودم که با کمی حرف زدن یه نفر از خودش میتونم در مورد به دل نشستن نظر بدم .چون از کوزه همان برون تراود که دراوست.
این با جذب شدن فرق داره ممکنه جذب یه کسی بشی که دو کلمه حرف بزنه ببینی یک روزم نمیتونی کنارش باشی.
پس تو این مورد دقت کن و در ضمن هر کس رو با معیارای خودت مقایسه کن.یعنی معیارات ثابت باشه.
:72:
ممنون خانمی
من 28 سالمه.چه مشکلاتی را واقعا نمیدونم.اماتصور از ترس از قانع شدن نادرست دارم.درمورد سن هم خب چون قبول دارم دختر زودتر به بلوغ میرسه و پخته تر عمل میکنه کوچک بودن پسر برام جالب نیست و بعدشم وقتی به این قضیه فکر میکنم حس میکنم شاید ناخودآگاه نقش مادر را براش ایفا خواهم کرد.
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
عزیزم تا با اون اقا صحبت نکنی و رو در رو اخلاق و رفتارش رو نسنجی نمیتونی تصمیم درستی بگیری ..
شما 28 سالته . سنت کم نیست که با دلیل های نادرست قانع بشی یا احساسی عمل کنی و بعدا پشیمون بشی ..
خواستگار برای هر دختری میاد و میره ..
به نظر من طی چند جلسه ی خانوادگی و رسمی میتونی بهتر بشناسیش و درست تصمیم بگیری ..
موقعیت های خوب رو نباید از دست داد . چه در رابطه با تحصیل و کار چه انتخاب همسر و زندگی ..
عاقلانه ازدواج کن و عاشقانه زندگی کن ..
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
سلام:72:
ضمن تاييد صحبت هاي الف - ح عزيز بايد بگم عزيزم اگه قرار باشه با يه جلسه صحبت كردن شما وابسته بشي يا چشمت به روي حقايق بسته بشه پس بهتره واسه ازدواج كمي تامل كني و روي اين قضيه كار كني.
همونطور كه خودتون گفتين شما فقط ايشون رو بر اساس روابط اجتماعيشون مي شناسين.
يه جلسه بهشون فرصت بدين كه از خودشون و معيارها و طرز فكرشون بگن اگه مايل به ادامه بودين پختگي و بلوغشون رو به مرور و طي بررسي برخورداشون تو موقعيت هاي مختلف بسنجين.
موفق باشين
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
ممنون از همه شما خوبان.
نظرات همه عزیزان کاملا منطقی و درسته.این چند روز خیلی به این موضوع فکر کردم و با صحبتهای شما مصمم تر شدم که باهاشون صحبت کنم.برام دعا کنید .
باز هم مشکر.
اگر صحبت یا نظر دیگه هم هست خوشحال میشم از نظراتتون آگاه بشم.
RE: خواستگاری ازمن و تردید من برای حرف زدن و جواب دادن؟!!!
سلام عزيزم مثل اينكه من دير تاپيكت و ديدم من بانظرات دوستان موافقم ولي سن رو خيلي جدي بگير و حتما نظر ايشون و درموردش بپرس در مورد قيافه هم خيلي سخت نگير ايمان و اخلاق كه گفتي خيلي مهم تره سعي كن رو اين مورد مانور بدي و بفهمي واقعا داره يا نه مسئوليت پذيري و پختگي رو بررسي كن البته اين جوري كه گفتي نسبت به سنش خيلي بيشتر ميفهمه و مسئوليت رشد خودش رو به بهترين نحو انجام داده.