کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
سلام من یه دختره 20سال هستم ودوساله عقدهستم شوهرم دهسال از من بزرگترهما اوایل خیلی عاشق هم بودیم ولی به خاطر دعواهای پیاپی وزودرنج بودن من زندگیم خیلی تلخ شده اون اوایل عاشقم بود ولی الان دیگهنیست اونقد دعواکردن برامون عادی شده که خیلی راحت جلوی خانوادش به من ناسزا میگه و میگه نمیخامت و طلاقت میدم .مادر شوهرمم نمیخاد قبول کنه که پسرشم اشتباهاتی کرده .من خودمقبول دارم ولی اون و خانوادش نمیخاند قبول کنند که حتی 1درصدم اونم اشتباهکرده براهمین امروز به شوهرم گفته قطع رابطه کنی باخانمت نه دیدار نه پیامک نه تماس تا رفتاراشوبزاره کنار شوهرمم ادمی نبوده که بخاد به دوری هم عادت داشته باشه منم همینطور ولی اون خیلیراحت قبول کرده .خسته شدم نمیدونم باید چیکارکنم کمکم کنید
RE: کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
یک مقدار سعی کن زود رنج نباشی سعی کن محبتت بیشتر کنی و احترامشو نگهداری
RE: کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
[align=justify]متاسفانه این رفتارهای شما و ایشون البته مثل تبری بوده که به ریشه علایق بخوره.من به عنوان ی مردی متاهل اگه رابطم با همسرم به این مرحله برسه دیگه علاقه ای به موندن باهاش ندارم!:305:[/align]
سعی کنید خیلی خیلی تو رفتاراتون تجدید نظر کنید:310:
RE: کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
سلام،
به تالار همدردی خوش اومدید.
فکر می کنم نیاز هست که کمی بیشتر توضیح بدهید تا اعضا بتوانند به شما کمک کنند. در صورت امکان به سوال های زیر پاسخ بدهید:
اختلاف ها سر چی هست؟
شما فکر می کنید که او چه اشتباهاتی کرده؟ کدام کارها و رفتارهای او باعث ناراحتی شما می شوند؟
چرا اصرار دارید که او و خانواده اش به اشتباهاتشون اعتراف کنند؟
به نظرتون شما چه اشتباهاتی کردید؟
برای بهبود روابطتون چه کارهایی کردید؟
ایشون برای بهبود روابطتون چه کارهایی کردند؟
گفتید اوایل بین شما عشق بوده. برای یک لحظه این اختلافات رو از فکرتون دور کنید و بگویید که چه چیزهایی در او هست که شما می پسندید؟ چندتا از خصوصیت های مثبتش رو برای ما بگویید.
با تشکر.
RE: کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
ماسرهرچیزی دعواداشتیم رفت و اومدمون با بستگان خودم وشوخی های که اصلا خوشم نمیاد جلوی دیگران باشه اخرین دعوامون سراین بود مادر شوهر و خواهر شوهرم دچار سرطان سینه شدند خواهر شوهرم چون سن زیادی نداره منو به ترس انداخت که منم یه ماموگرافی برم ماروز تولد شوهرم که 9 همین برج بود پیشنهاد این که برم ماموگرافی رو بهش دادم اون بالحن جدی ولی به قول خودش شوخی گفت هرکاری داری وهرجامیخای بری تا خونه بابات هستی برو که بعد عروسی کردیم ازاین خبرا نیست .دعوای ما با همین حرف شروع شد که این چهشوخیه وهرچیزی گفتن نداره وشوخی جاداره بعدشم اگه شوخی بود چرا اینقد بالحن جدی . من توهم رفتمو سکوت کردم اون هیچ وقت تحمل دیدن ناراحتی منو نداره دادش بلند شد که چرا بدت میاد توکه چیزیت نیس که بری دکتر منم که همینطور سکوت کرده بودم گفتم درست نیس که بخای جلوی پدر و مادرت داد بزنی .اون تمومش نمیکرد منم که صبرم تموم شده بود در اومدم گفتم اگه پدرم بفهمه که دامادش چه حرفی زده دیدش بهت عوض میشه ولی من این حرفتوجای بازگو نمیکنم اونم سریع گوشیو برداشتو زنگ زد به پدرمو همه چیزو به نفع خودش توضیح داد از اون روز تا الان قهره بامن و میگه تو به درد من نمیخوری الته بعد از قطع تلفن با پدرم من داشتم بامادرش حرف میزدمو میگفتم که چرا عصبیه که دراومد گفت تو خفه شو مادر من مریضه حق نداری بامادرم حرف بزنی منم دیدم واقعا صبرم تموم شد گفتم یکم غیرت داشته باش از اون روز تا الان خانوادش ازم دلخورند سر این حرف. حالا من هرچی میگم اگه الکی پسرتون جوش نمیورد من هیچ وقت اینو نمیگفتم ولی اونا حاضر به قبول کردن نیستن
اون یه زنی میخاد که اصلا دلخوری یا مریض بودنشو خودشم نفهمهدچه برسه به خانوادش وماخیلی زو د همیشه بعد از قهر کردنامون اشتی میکنیم ولی این سری طول کشیده .هر وقت اشتی میکردیم قول میدادیم که تکرار نشه و همو درک کنیم ولی نمیشه چون اون به این باوره که همیشه دعواهارو من شروع میکنم .من ازاین خیلی ادیت میشم که خانوادش همیشه حقو به پسرشون میدند و حاضر نیستند محض رضای خدا 1درصد حقم به من بدند این دعوای اخری خیلی روش تورومن باز شد وفحشای بدی به من داد جلوی مادرش .ماحرمتامون شکسته کمکم کنید که باید چه جوری برخورد کنم باهاش
RE: کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
چیزی جز لجبازی تو رابطتون نمی بینم...
RE: کمکم کنید - دعوا و اختلاف های پیاپی بعد از 2 سال عقد
کمکم کنیدو یهشناخت از خلق وخوی مردا بهم بدید .مردا اچه نوعزنی خوششون میاد؟؟باچه اخلاقیاتی؟//:316::316: