با نامزد لجبازم چکار کنم 2 ؟؟

سلام مجدد به همه.
تاپیک قبلیم طولانی شد و قفل شد که البته از اقا حامد ممنونم چون اینجا مسیله رو جمع بندی میکنم.
مشکل منو کمو بیش میدونین اینم لینک تاپیک قبلی
http://www.hamdardi.net/thread-26508.html

اما جمع بندی من از مطالب دوستان و راهکار هایی که به کار گرفتم اینه :
راهکار اول : در مقابل لجبازی هاش درکش کنم و هم حسی کنم باهاش و بهش نشون بدم که کنارش هستم که با این کار باعث شدم کمی به سمتم بیاد ولی دیدم فقط ازم درک نمیخواد و دوس داره منو تغییر بده و مدام منو بچه میخونه . حقیقتا از این راهکار خسته شدم.
راهکار دوم : محبتم رو بهش کم کردم و رفتارم رو سرد کردم . نتیجه این شد که علاقش بهم بیشتر شد و بیشتر سعی در بدست اوردنم کرد. در این مدت من حتی بهش پیشنهاد طلاق توافقی رو هم دادم ولی با گریه اون و .. مسیله رو به راه تر شد.

با وجود این دو راهکار که البته دومی رو یه مشاور دیگه بهم داد بازم هنوز با رفتارای بچگانش زندگیمو تلخ میکنه و مدام بهم میگه این کارت بده این کارت ناراحتم کرد.. اون روز فلان گفتی و ...یا خانوادت فلانن.. اینطورین .. اونطورین.. !! همش ایراد و لج و بحث و دعوا.. که دوباره اومد سراغ زندگیمون.
واقعا نمیدونم چکار کنم الان.. دوباره برم سراغ راهکار اول یا همچنان سردی و بی محلیم رو ادامه بدم !!!
وقتی اشتباهی ازم میگیره روش اول اینه که میگم اره درست میگی این کار من اشتباه بود حالا بیا این اشتباهو کمک کن تکرار نکنم . میگه خسته شدم دیگه باید خودت بفهمی نه اینکه من بگم بهت !!! ( اینم نتیجه مهربونی و هم حسی ) و روش دوم اینه که میگم من تا حدی میتونم تغییر کنم و فرض کن من این رفتارم رو ادامه بدم سعی کن منو همینطوری قبول کنی وگرنه برو جدا شو در جوابم میگه دوست داشتنت همش ادعاست پس( اینم نتیجه بی محلی و بی تفاوتی)

خانومها رو باید با جذابیت خودتون جذب کنید! ( جمله ای گفتما. از عجایب شیخ ما این است شیره را خورد و گفت شیرین است :311: )
یعنی شما باید جذاب باشید براش. جذاب بودن یعنی اینکه
1- همیشه یک طور نباشید. (همیشه عصبی،همیشه بی تفاوت، همیشه شاد، همیشه مهربون و..) به رابطه خودتون نوسان بدید مثل نوسانی که به یک تاب می دن. در حدی که ضمام قضیه از دستتون خارج نشه. گاهی اوقات نیاز هست عصبی باشید، گاهی اوقات بی تفاوت، گاهی اوقات مهربون.
2- پیش بینی پذیر نباشید همیشه. اجازه دهید گاهی اوقات رفتاری غیر قابل پیش بینی از شما ببیند. او را بابت رفتار بدی که کرده تنبیه رفتاری ( نه جسمی یا توهین) کنید.مثلا بی تفاوتی و پس از عذر خواهی او را مثلا شام ببرید و برای او کادو بخرید.
3- نگذارید هرگز بفهمد که به او خیلی وابسته هستید. مگر اینکه عشقش به شما تثبیت شد. سرگرمی های خود را داشته باشید. به موقعش به او مهربانی کنید به موقعش بی تفاوتی و...

4- ایراد گیری هایش که تمام نشدند یک بار فقط یک بار تهدید کنید که این رابطه در صورتی که به این ایرادگیری ها گره خورده باشد و تمامی نیابد ترجیحتون حفظ آرامش و قطع رابطه است. بعد از اون مدت کوتاهی تا ظهور نشانه های کامل تغییر رفتاری و روحی ایشان از سطح ارتباط تا حد ممکن کم کنید .
5- در جواب حرفهایی مانند" دوست داشتنت ادعاست" پاسخ دهید من تا به حال برخی از مواردی که به نظرم نیاز بوده تغییر کنه و به خاطر تو روتغییر دادم . ولی انگار تصور می کنم باید به دوست داشتن تو شک کنم. چون احساسی که عمیق باشه اینقدر ایراد از عزیزش نمی گیره. به هر حال خود تو هم دوست نداری که من بگردم دنبال ایرادها و ذهنتو مغشوش کنم. دوست داری؟

حواستون به جذاب بودن باشه! فیزیکی و روحی و جسمی جذاب باشید. خیانت نکنید ولی همیشه جذاب لباس بپوشید و بگردید و...

راهکار جالبی بود اقا مهران..
ولی جالبیش اینه که رفتار اون الان دقیقا چیزیه که شما گفتی با اون انجام بدم.
تا حدی راهکارتون رو قبول دارم و تا حدی هم قبول ندارم.
قبول دارم چون میتونه لجبازیاش رو کم کنه.
تا حدی هم قبول ندارم چون با کنایه هاش و اینکه بهم میگه تو دوسم نداری و .. اعصابمو اینقد بهم ریخته که انگیزم برای ادامه کم شده.
ولی چشم این راهو انجام میدم. دوستان اگر راهنمایی دیگه ای باشه گوش میدم.

دوست گلم، معلومه که خانومتون می دونه این حرفها روتون اثر می ذاره ولی شما که نباید تسلیم بشید. باید بشید؟ شما بایستی از این روش جهت مدیریت رابطه بهره بگیرید. نباید تسلیم ایرادگیری ایشان شوید. باید رابطه ای که به هر حال منحرف شده است را بر مسیر درست خود بیاورید. حتی اگر ایراد گرفتند عصبانیت خودتون رو برای یک مدت کنترل کنید.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
(چه طبع شعری پیدا کردم من امشب :311:
پ.ن. (از کرامات شیخ ما این است. :311: ) )

ایشان افراط کردند. باید رفتارشان متعادل شود در ایراد گیری
البته باید بگم هرگز افراط نکنیدا! بی توجهی مفرط همونقدر خطرناکه که توجه مفرط.
هدفتون یک زندگی در نهایت در آرامشه. باید نشون بدید بویژه با رفتارتون که این نتیجه طبیعی ایرادگیری های ایشونه. بببیند این ایراد گیری ها باید حل بشه. اگر ایشون نتونند پیش از ازدواج حل کنند بهتره ازدواجی شکل نگیره.

سلام با مادر و خواهرتون رفتيد خونشون؟ چي شد؟ نظر خانوادش راجبه اختلافاتتون چي بود؟

ممنون که حواستون به دوستتون توی تالار هم هست...
مرسی از محبتتون saharjavid
اره رفتیم خونشون.. من قبلش مشاوره رفته بودم بهم گفت توپ رو توی میدون اونا بنداز ( ینی تصمیم رو به عهده اونا بذار و بگو من قصدم ادامه زندگیه ) منم همینو گفتم ولی اونا هم توپو تو میدون ما انداختن
نامزدم بهم رک گفت من همینطوریم یه روز خوبم یه روز بدم.. هر مدت یه بار دو دل میشم .
البته یه بحث هم بینمون پیش اومده بود و یکمی رابطمونو خراب کرده بود .
همونطور که گفتم مشکل نامزدم اینه که میگه تا یه مشکل کوچیک پیش بیاد هم به مادرش میگه هم بحث جدایی رو میکشه وسط..
قرار گذاشتیم هیچ مشکلی رو به خانواده ها نگیم مگر اینکه حل نشدنی باشه .. سعی کنیم بین خودمون بمونه.
نکته دیگه که میخوام سوال کنم اینه که نامزدم تا وقتی پیشش هستم و ناز و نوازشش میکنم حالش خوبه . و اینکه واقعا بهم رغبت نشون میده از همه نظر هم جنسی هم عاطفی و واسه همین نمیتونم قبول کنم علاقه نداره بهم. ولی زبونش یه چیز دیگه میگه . انگار پامو از خونشون میذارم بیرون دنیای غم میاد سراغش و میگه حس میکنم بهت علاقه ندارم..

دوستان واسم دعا کنین یه کاری توی دانشجوییم پیدا کنم.. خواهش میکنم ازتون.. از همه التماس دعا دارم.

خواهش ميكنم من از وقتي عضو شدم ديگه مشكلات خودم يادم رفته هرروز ميام شايد بتونم حتي باهمدردي ساده حال كسي رو خوب كنم.
من به اينكه نامزدتون دوستتون داره هيچ شكي ندارم ولي بعضي آدما ديرتر واكنش نشون ميدن رابطتتون نسبت به اوايل خيلي بهتر شده اين نشون ميده ايشون هم ميخواد بهتر باشه فقط شايد ابراز كردنش و بلد نيست يا بلده نميتونه بااين احساس هاي دوگانه كنار بياد وقتي پيششين رفتارتون و كه ميبينه خوشحال ميشه حس ميكنه دوستتون داره وقتي ازتون دور ميشه احساس ميكنه دوستتون نداره اين به خاطر وابستگي زيادش به شماست مگه شما همين و نميخواستيد؟مگه اوايل نميگفتيد از اينكه بهم زنگ نميزنه يا توجه نشون نميده ناراحتم؟وقتي پيششم حسي نداره؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من هر شب براتون دعا ميكنم باور كنيد تو هر نماز كنار سجاده ام هستيد

منم میدونم علاقه داره فقط خودش شک داره به علاقه خودش...
حتی مادرش بهم میگه گاهی اینقد ازت دفاع میکنه که انگار عاشقته. ولی گاهی چنان ازت دلخوره که انگار ازت متنفره..
راحت بگم با یه کار کوچیک من دیوونم میشه با یه کار کوچیک هم دلش خالی میشه... علاقش متزلزله
خودش قبول داره که وسواس فکری داره . وقتی بحثمون میشه میگه به این فکر میکنم که چرا با خواستگار دیگه ای ازدواج نکردم یا اینکه از همه مردا بدش میاد.
الانم که داریم ادامه میدیم ولی خیلی میترسه از اینکه احساسش همینطوری باشه همیشه . ولی اینکه وقتی با همیم هر دو لذت میبریم شکی نیست. خیلی راحت میتونم با حرفام ارومش کنم یا سرشو تو بغلم بگیرم ولی اخه چقد میشه با حرف یه نفر رو اروم کرد و وقتی نیستی ....
دارم تلاش میکنم با رفتارم جذبش کنم. لجبازی فایده ای نداره با این ادم چون میدونم لج کنم صد برابر لج میکنه. بهش گفتم هر زمان دوس داشتی با هم میریم بیرون یا میام پیشت میمونم. هر زمانم نخواستی بگو هیچ اجباری نیست. ولی من جدا نمیشم ازت. ینی واقعا تصمیم گرفتم حتی اگه علاقه ای هم نداشته باشه بهم زندگی کنم مگر اینکه اون بخواد. به شدت از جدایی میترسه و حتی میترسه اسمش رو هم بیاره و دلیل موندنش هم بیشتر همین ترس از جداییه و اینکه میگه هیچ مردی مث تو منو نمیتونه دوس داشته باشه .
مطمینم اگه کار پیدا کنم و یه درامد کوچیک داشته باشم دلش گرم میشه . خودتون اوضاع رو میدونین که چقد سخته ولی نمیدونم با اینکه ایمانم ضعیفه ولی از خدا مطمینم که کمکم میکنه... :302:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

همین الانم زنگ زد و گفت تا مدتی رابطه نداشته باشیم . ینی تا بعد امتحاناتش...
دلیلش رو نمیدونم ولی به هر حال اینو انجام میدم براش.
هر چی صلاحه

از وقتي اومدم تو اين تالار كم مردي ديدم كه انقدر به حرفاي همسرش دقت كنه و سعي كنه زندگيشو نگه داره بهتون تبريك ميگيد واسه اين همه ذوق و تلاش براي نگه داشتن رابطتتون به خودتون افتخار كنيد. تو حرفاتون يه نكته اي هست كه شايد كليد مشكاتون باشه همون جور كه خودتون گفتيد اون كارهاي كوچيك كه ديوونش ميكنه رو تكرار كنيد سعي كنيد همون رويه رو در پيش بگيريد الآنم يه كم تنهاش بذاريد به درسش برسه تا ذهنش آزادتر بشه. ايشالله يه كار خوب هم پيدا ميكنيد

مشکل اینه که اون منو تنها میذاره وگرنه من که کنارشم...
یکی بیاد رگمو بزنه راحت شم.. کسی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟:316:
کاش یه جایی بود همه درداتو بگی.. اخ که تو سینم بد جور سنگینی میکنه... بد جور... هم دوسش دارم. هم خسته شدم از این وضعم..هم..هم..هم..

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

در ضمن قراره بعد امتحاناتش تصمیم بگیره که ادامه بده یا جدا بشه...:300: