دعوا با همسر براي برنامه ريزيهاي مادرشوهر
با سلام
مشكلات مشابه مشكلات خودم رو در اين سايت زياد ديدم
مادر شوهرم به خودش اجازه ميده واسه زندگيمون برنامه ريزي كنه و منو شوهرم سر اين موضوع اختلاف داريم
همسرم به من ميگه هر كار من ميگم بي چون و چرا بايد قبول كني حتي اگه حرفه مادرم باشه
هرجا من ميگم بايد بياي ،من قبول نميكنم و ميگم بايد شرايط من هم در نظر گرفته بشه واگر شرايط داشتم حتما انجام ميدم
مادر شوهرم همش ميخاد به من درس بده
من يه جاري هم دارم ولي تو 4سالي كه با اين خانواده آشنا شدم او را نديدم و او با اين خانواده قطع رابطه كرده
فكر ميكنم رفتارهاي اون عروس باعث شده كه من اينقدر مشكل داشته باشم
چون همسرم ومادرش ميخان من مثل اون نشم
الان دوباره بر سر همين موضوع برنامه ريزي مادر شوهرم من با شوهرم دعوامون شده حرفهاي خيلي بدي بينمو رد و بدل شد و او مرا به خانه ي پدرم آورد و الان 1هفته هست كه ازش بيخبرم
موبايلشم خاموشه
مادر شوهرم پريروز بهم زنگ زد و انگار كه از همه چي بيخبره گفت من 1هفته ست مريضم به پسرم گفتم به زنت نگفتي من مريضم بياد حالمو بپرسه،امروز بيا اينجا ومنم قبول نكردم
پيش مشاورم رفتم گفت چون تو را خونه بابات گذاشته فعلا هيچ كاري نكن بايد ببيني او چكار ميكه
RE: دعوا با همسر براي برنامه ريزيهاي مادرشوهر
نقل قول:
نوشته اصلی توسط miss_elham
با سلام
مشكلات مشابه مشكلات خودم رو در اين سايت زياد ديدم
مادر شوهرم به خودش اجازه ميده واسه زندگيمون برنامه ريزي كنه و منو شوهرم سر اين موضوع اختلاف داريم
همسرم به من ميگه هر كار من ميگم بي چون و چرا بايد قبول كني حتي اگه حرفه مادرم باشه
هرجا من ميگم بايد بياي ،من قبول نميكنم و ميگم بايد شرايط من هم در نظر گرفته بشه واگر شرايط داشتم حتما انجام ميدم
مادر شوهرم همش ميخاد به من درس بده
من يه جاري هم دارم ولي تو 4سالي كه با اين خانواده آشنا شدم او را نديدم و او با اين خانواده قطع رابطه كرده
فكر ميكنم رفتارهاي اون عروس باعث شده كه من اينقدر مشكل داشته باشم
چون همسرم ومادرش ميخان من مثل اون نشم
الان دوباره بر سر همين موضوع برنامه ريزي مادر شوهرم من با شوهرم دعوامون شده حرفهاي خيلي بدي بينمو رد و بدل شد و او مرا به خانه ي پدرم آورد و الان 1هفته هست كه ازش بيخبرم
موبايلشم خاموشه
مادر شوهرم پريروز بهم زنگ زد و انگار كه از همه چي بيخبره گفت من 1هفته ست مريضم به پسرم گفتم به زنت نگفتي من مريضم بياد حالمو بپرسه،امروز بيا اينجا ومنم قبول نكردم
پيش مشاورم رفتم گفت چون تو را خونه بابات گذاشته فعلا هيچ كاري نكن بايد ببيني او چكار ميكه
لطفا راهنمائيم كنيد
RE: دعوا با همسر براي برنامه ريزيهاي مادرشوهر
مادر شوهرتون بهتون زنگ زد ، شما چي گفتيد بهش؟ شده با جاري خودتون هم حرف بزنيد كه علت قطع رابطه چي بوده؟ به نظر من بايد رابطه صميمانه اي با مادر شوهرتون برقرار كنيد.جوري كه ايشون شما رو قبول داشته باشند و به اين شكل نفوذتون رو هم بر روي ايشون و هم همسرتون اافزايش بدهيد. به نظر من شما بايد هم اكنون يك رابطه خوبي رو با مادر همسرتون برقرار كنيد. مثل دخترش با هاش درد دل كنيدو حرف دلتان را (حفظ احترام) به مادر همسرتون در قالب كلماتي مثبت بيان كنيد.
ضمن اينكه مثلا ايشون چه برنامه ريزي هايي براي زندگي شما مي كند؟ مثال بزنيد؟
مادر شوهر منم خيلي وقتها با همسرم و بدون اطلاع من برنامه ريزي ميكنند كه مثلا شب جمعه برويم منزل فلان كس و يا امروز عصر برويم خريد و .... من اصلا حساس نمي شوم چون اين جور برنامه ريزي ها خيلي روي مسير اصلي زندگيم تاثير نمي گذارد.
شايد شما كمي حساس شده اي بر روي روابط مادر و پسر!
حالا اگر من جاي شما بودم اصلا نمي گذاشتم كار به منزل پدرم برسد و ترجيح مي دادم در خانه بمانم و با همسرم به حل مشكل بپردازپم. در مورد مادر شوهرتان مي توانيد خودتان هم با ايشان تماس بگيريد و جوياي احوالش شويد. به اين شكل در رابطه بصورت غير مستقيم پيش قدم مي شويد.
يكي از رفتارهاي كه به نظر من شما مي توانستيد انجام دهيد اين بود:
مثلا اگر مادر شوهرتون به شما زنگ زد و گله كرد :
سلام مامان ، ببخشيد من اطلاع نداشتم شما بيماريد ، واقعيت قضيه يه بحث كوچيك بين من و همسرم بوجود اومده و من رو يه مدتي اوردن منزل پدرم كه با خودمون خلوت كنيم و براي زندگيمون برنامه ريزي كنيم
مامان منو ببخشيد كه تماس نگرفتم ولي حال روحي خودم مساعد نبود. من شما و همسرمو خيلي دوست دارم ولي بعضي وقتها متاسفانه نسبت به برخي از رفتارهاي شما دو نفر حساس مي شوم كه دوست دارم شما كمكم كنيد.فرض كنيد من دخترتان هستم تو همچنين شرايطي شما چه كمكي مي تونيد به من بكنيد و...