با احساس نیاز همسرم به روابط جدید ، چیکار کنم ؟2

سلام ...
اگه خاطرتون باشه من با این تاپیک قبلا بودم ...

http://www.hamdardi.net/thread-24746.html


و الان دوباره اومدم ...
راستش گرچه ارتباط همسرم با اون دختر قطع شده ... اما انگار حسرتش مونده به دل همسرم ! من واقعا نمیتونم درک کنم که چرا ؟
اگر یادتون باشه گفته بودم الان هم مشاوره میریم ... و سعی کردم مشکلات دیگه همسرم رو هم حل کنم .
یکیش قهر کردنای همسرم ... زود تصمیم گرفتناش ...
دیروز برای اولین بار دو تامون باهم رفتیم داخل اتاق مشاوره ... با تضمین این که بعد از خروج از مرکز مشاوره اثری نداشته باشه و همه حرفامون رو همونجا و بدون سانسور بگیم .
شب که اومدیم خونه می بینم رفتارش عوض شده ... میگم چته ؟
میگه دارم به حرفات تو مرکز مشاوره فکر میکنم .
بعد که صحبت کردیم ... تازه میگه من اشتباه کردم که با تو ازدواج کردم ! حتی شاهد میاره واسه حرفش که مشاور هم گفته ازدواج ما اشتباه بوده و ما دوتا از یک جنس نیستیم .
.........
مشاور به منم گفته که ازدواجمون اشتباه بوده ... اما من سعی دارم همه چیز درست بشه .
من مطمئنم که مشکلات اون بیشتر منه . حتی می بینم که تو جلسات مشاوره بیشتر داره روی اون کار میشه ، اما نمیدونم چرا مشاور اینا رو بهش نمیگه . و همسرم فکر میکنم بیشتر مشکلات گردن منه !
کسی که تو خونه پدریش هم تا کم میاورده قهر میکرده و میرفته تو اتاقش !
یعنی من باید چجوری با این آدم رفتار کنم که همیشه حواسم باشه مبادا عصبانی و ناراحت بشه . و خیلی موارد دیگه ...
........
گاهی مهربون میشه انگار خوشبخت ترین زندگی رو داریم و گاهی ....
واقعا خستم ... انگار همش من هزینه کردم و الان هیچ به هیچ .

مهربانو جان سلام
از اینکه تو تایپیک خودم باهام هم دردی کردی ممنونم ...
ولی من میخوام بگم که آدمها زمانی تغییر میکنند که خودشون بخواهند و اگه کسی تحت فشار اطرافیان و مشاور و جامعه تغییرات اندکی هم در خودش ایجاد کنه فایده ای نداره چون دوباره به رفتار قبلیش ادامه میده ... و برمیگرده ... دقیقا مثل اعتیاد ........ عادتهای انسانها هم اعتیاد میارند . فقط اراده راسخ و قلبی میخواد که بتونن از عادت غلط چشم بپوشند .

بنظر من شوهر شما به این رفتارها عادت کرده و تا خودش نخواد از دست کسی کاری بر نمیاد تو هم انقدر انرژی و وقتت رو تلف نکن عزیزم بذار خودش بفهمه که راهش اشتباست ...

سلام
nimagh عزیز
کاملا باهات موافقم . و اگر در جریان مشکلم باشی ...
دفعه اول که همسرم خطا کرد و با پا در میونی خونوادش تموم شد ... میدیدم که مشکل هنوز پا برجاست و دلش جای دیگس .
الان هم دارم می بینم که هنوز دلش میخواد با دختره در ارتباط باشه و از کاراش و زندگیش سر در بیاره ... پس مشکل پا برجاست . اما چیزی که واسم مهم بود این بود که همسرم چشمش رو کاملا بسته بود ... و تموم دروغها و فریبای اونو باور کرده بود و وقتی بهش میگفتم حرفاش دروغه فکر میکرد از روی حسادت میگم !
اما مشاور حتی تشویقش کرده بود که رابطشو ادامه بده و مشاور رو در جریان بذاره . در طول مسیر خود همسرم خیلی چیزا دستگیرش شده بود ... گرچه هنوزم درباره صحت حرفای دختره تحقیق میکنه!
علاوه بر این خیلی رفتارای زشت و بچه گونه مثل قهر ! که تا قبل از این باور نداشت کارش حتی زشته و کاملا به خودش حق می داد ... اما الان نه . میدونه که رفتارش زشته و اطرافیانش آزار می بینن .
الان طول روز چند بار ازم می پرسه : دارم تغییر میکنم، نه؟!
و از من تایید میخواد .
من 2 تا اشتباه اساسی داشتم ... 1 . همسرم برام خیلی بزرگ بود و جامع صفات پسندیده ! 2. به خودم احترام نمیذاشتم ... گرچه خیلی نسبت بهش امتیاز داشتم و دارم .
با اتفاقایی که افتاد منم بیدار شدم و می دونم که ازدواج با این فرد اشتباه محض بوده که تا قبل از این فکر میکردم همه موارد که پیش میاد عادیه و درست میشه !
حالا میدونم کجام و کنار چجور مردی هستم . حالا میدونم که واسه درست شدنش و درست شدن زندگیم تقریبا باید چیکار کنم . حالا میدونم که اگر تو این زندگی موندم بخاطر دخترمه و نه حس خوشبختی کنار یه مرد شایسته ! حالا میدونم که اگه خودش فهمید مشکل داره و کمک خواست باید بهش کمک کنم . حالا میدونم که باید خیلی حواسم به خودم باشه و خودم رو ببینم !
باور می کنی گاهی از خدا تشکر میکنم که این مسائل پیش اومد ؟

سلام
دوئست خوبم مطلبتو خوندم و ناراحت شدم. ببین حالا که ارتباط همسرت با اون دختره قطع شده وقت خوبیه که جاشو تو دل همسرت بگیری. ببین این جمله ات "گاهی مهربون میشه انگار خوشبخت ترین زندگی رو داریم" نشون میده که این کی جمله ات زیاد درست نیست "اگر تو این زندگی موندم بخاطر دخترمه و نه حس خوشبختی کنار یه مرد شایسته"
شاید شایسته نباشه اما می تونی کنارش احساس خوشبختی کنی. می تونی کاری کنی که بهش بفهمونی کارهایی که می کنه اشتباهه. کافیه متوجه بشه اشتباه کرده اون موقع بر می گرده. بله باید توی این زندگی بمونی هم به خاطر دخترت هم به خاطر خودت.
میشه این جمله ات رو بیشتر توضیح بدی عزیزم : "حالا میدونم که واسه درست شدنش و درست شدن زندگیم تقریبا باید چیکار کنم "

fahime2012 عزیز
بعد از رفتن مشاوره ... من که تا قبل چشمم رو روی خیلی مشکلات می بستم و فکر میکردم عادیه ! چشمم رو باز کردم و دیدم . الان هم مشاور پیشنهاد میده ... توصیه میکنه ... راهنمایی میکنه
و فکر میکنم کار ساز بوده ...