-
نمی تونم نرمال باشم
سلام به همه ی همدرد ها
دوستان من 21 سالمه و با دختری از آشنایان که 18 سال داره ازدواج کردم
الان 3 ماهه که عقد کردیم...
اول از همه بگم که بی نهایت دوسش دارم و اینو خودش خوب میدونه
مشکل من اینه که زیادی بهش محبت میکنم...خیلی بهش میگم دوسش دارم
خیلی حرفهای عاشقانه میزنم....تو هیچ کدوم از جمله هام "عزیزم" رو از قلم نمیندازم
واسم خیلی مشکله که حرفاشو رد کنم و بی چون و چرا حرفاشو قبول می کنم
ولی اون به راحتی خواستم رو رد میکنه...انقدر دوسش دارم که حتی ناراحت هم بشم به روم نمیارم
بعضی موقع ها احساس می کنم دیگه از شنیدن این حرفا و کادو گرفتنای بی مناسبت
خسته شده...
بیش از حد بهش اعتماد دارم....اس ام اساشو نمیخونم...گوشیش زنگ می خوره نمیپرسم کی بود...وقتی میگه با دوستام میرم بیرون میگم برو خوش باش عزیزم
بعضی وقتا بهم میگه"میلاد من لیاقت تو رو ندارم" باورتون میشه به خاطر اینکه فکر میکنه لیاقت منو نداره دو بار حرف طلاقو پیش کشیده....و من با التماس از این کار منصرفش کردم
به نظرتون این از افراطه
دومین مشکلم اینکه من و خانمم هر دو در کرج زندگی میکنیم...ولی من دانشجوی کرمانم
بعضی وقتا میرم خونه یک هفته میمونم و دوباره بر میگردم کرمان
میترسم که وقتی ازش دورم ازم سرد بشه...آخه حسودای دور و برشو حس کردم
چیکار کنم که دورادور دوسم داشته باشه و ازم سرد نشه
موقع معاشقه خیلی گرمه...فقط از این طریق بهم ثابت میکنه که دوسم داره.....
مشکلات دیگه هم دارم که یکی از بچه های همین تالار دقیقا مشکل منو داره اگه از همونجا جواب گرفتم که هیچی اگه نه خودم تو همین تاپیک مطرح میکنم
بی صبرانه منتظر جوابهاتون هستم
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
دوستان کسی نیست جواب بده
من هنوز دارم به این کارام ادامه میدم کسی نیسن با من همدردی کنه؟:316:
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
من کارشناس نیستم. فقط نظر خودمو می دمو ممکنه غلط باشه.
به نظر من عشق همینه. اینکه بهش محبت کنی و در عین حال ازادی و جای نفس کشیدن هم داشته باشه. یعنی توی توجه زیادی (که میشه فشار) خفه نشه. به نظرم تو اینطوری هستی. یعنی هم محبت می کنی هم ازادی ای که نیازه داشته باشه رو بهش می دی. منم اگه کسی رو دوست داشته باشم مثله تو می شم. اما این اصلا بد نیست عزیز جان. راستی 3 ماهه که ازدواج کردی و احتمالا کمتر بشه ابراز احساساتت به مرور.
این نظر من بود. به نظر من مشکلی نیست مگه اینکه با سلیقه ی همسرت جور نباشه که اینم به نظر نمیاد. در هر حال امیدوارم کارشناسان بیان سر بزنن یا دوستانی که پست کارشناسانو که مرتبط به تاپیکت باشه دیدن برات نقل قول بذارن.
موفق باشی.
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
سلام منتظر جان؛
مشکلت کدوم یکی از ایناست:
- دوست داری تو محبت کردن به یه تعادل برسی
- ابراز علاقه ی کم خانومت البته به نسبت تو...
در ضمن اعتماد تو بیش از حد نیست! خیلی هم نرماله... این محبتته که بیش از حده؛ گاهی اوقات دلتنگی هم برا زندگی لازمه... گاهی اوقات بهتره منتظر بمونی تا خانومت بیاد سمتت... این مهارتا رو باید یاد بگیری.
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
برادر عزیز نصیحت منو بعنوان خواهر بزرگتر بشنو. :305::311:
تو این رابطه اگه به اینکارت ادامه بدی باعث کم ارزش شدن خودتو و عشقت تو نظر همسرت میشی. افراط خیلی بده تو هر زمینه ای. ایشونو دوست داری درست عاشقشی درست آزادیهاشو و... که اگه اعتماد داری باید باشه حرفی نیست.اما اینکه از صبح تا شب اینقدر محبت کنی که بچشمش وظیفه بیاد جای اشکال داره. خودتونو کنترل کنید شما از حالا تا ابد ایشالا فرصت ابراز علاقه دارین اگه همه رو الان خرج کنین در آینده کم میارید.دیگه ایشونو راضی نمیکنه. بعد رفتار زنو شوهرا یه جاهایی بایذد کنش و واکنشی باشه. یعنی کارهای خاصو برای مناسبتها و مواقعی که ایشون قراره سورپرایز شه یا تقدیری ازش شه بذارید. مثلا اگه هر روز گل بخرید خدای نکرده قهر کردید اونوقت چکار میخواید بکنید از دلش دربیاد؟؟؟؟باغ گل بخرین؟؟؟:311:
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
سلام دوست عزیز...
منم دقیقا مث شما بودم..
دو ماه شدید ابراز علاقه میکردم.. ازادی میدادم ... هر طوری میخواست اونطوری بودم ب خواسته هاش تن میدادم ولی اون اینطوری نبود.
توی معشاقه گرم بود و همین باعث میشد بفهمم دوسم داره.. ولی ... ولی بعد مدتی گفت دوسم نداره !!! برام عجیب بود ولی این حرفش بود.. رفتارم رو باهاش معمولی تر کردم ...مردونه تر برخورد کردم و کم کم جذب شد و الان اصلا زبونی بهش نمیگم دوستت دارم مگر اینکه اون بگه و من جوابش رو بدم. محبتم رو توی رفتارم نشون میدم ( البته خودش اینطوری دوست داره و از زبونی گفتن زیاد خوشش نمیاد )
حلاصه اینکه خانم ها پیچیده ان .. به صرف اینک توی معاشقه گرمه نمیشه گفت علاقه داره... روی رفتار خودت بیشتر کار کن و سعی کن از این منفعل بودن در بیای...
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
ممنون از نظرات ارزشمند دوستان
مشه بگید من الان دقیقا چیکار کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب
این مهارتو چطوری تو خودم به وجود بیارم... اخه خودم احساس میکنم حالا که ازش دورم یعنی تو کرمانم و اون تو کرج
بهترین کار همینه که زبانی بهش محبت کنم...تو این شهر غریب هم که تنها دلخوشیم اینکه روزی دو بار تلفنی باهاش
حرف میزن
کمک مخوم می دونم خدا تنهام نمیذاره شما هم تنهام نذارید...انقدر بهش وابسته ام که...
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
اگه ایشونم طی این تماسها نیاز عاطفی شما رو برآورده میکنه که خب مشکلی نیست همه چی گلو بلبله:310:
اما اگه ایشون سرده بهش بگین تو این فاصله و دوری حداقل ازش توقع دارین ابراز محبتشو داشته باشین بصورت کلامی. بهش بگین اگه ازت حمایت و محبت نبینم احساس میکنم رابطه یه طرفه است و سرد میشم. کلا اگه به نیازهای شما بی توجه هست سعی کنید باهم صحبت کنین و ایشونو نسبت به خواسته هاتون مطلع کنین.
-
RE: نمی تونم نرمال باشم
تا وقتی که مرد مرد خونه
وتا رمانی که زن زن خونه است
رندگی به بهترین نحوه پا برجاست پس دوست مردانه رفتار کن و در ابراز محبت زیاد افراط نکن
نه این که کامل بذار کنار چون مرد بدون احساس هم بدرد بخور نیست