همون که میخواستمه اما.....
سلام قبلا هم ی مشکل توانتخاب خواستگارم داشتم ک 2دل بودم وباکمک دوستای همدردی حلش کردم.اماباز شروع شد .من دو هفته پیش بودکه رفتم خونه داداشم وبعدیکی ازمهمونای همسایه ی داداشم من ودیده وفرداش من وازداداشم خواستگاری کرد این آقا24سالشه فوق لیسانس زمین شناسی ومن 22دیپلم.قرارشدفعلاخواستگار نیان تامابیشترآشناشیم ۲هفته باهم حرف زدیم اون همه چیزایی ک من ازمردزندگیمومیخواستموداره هرچی گفتم قبول کردحتی باادامه تحصیلم.اما دارم میترکم من تهران بززگ شدم خانوادم فامیلاودوستام اینجان اماایشون میگه چون بچه کردستانن وزندگیشون اونجاس منم بایدبرم اونجا.حالاموندم چیکارکنم ازیه طرف دوس ندارم ازدست بدمش ازطرفی باشرطش کنارنمیام.منتظره جوابه تروخدا کمک کنید
RE: همون که میخواستمه اما.....
نقل قول:
اماایشون میگه چون بچه کردستانن وزندگیشون اونجاس منم بایدبرم اونجا
به نظرم دردسرهای زیادی براتون ایجاد میشه.
حی اگه تهران هم میخواستین ساکن باشین باز هم تفاوت های فرهنگی و قومی مشکل ساز میشد.
شاید مثلا اگه یکی از تهران با یکی از شیراز یا اصفهان یا مشهد ازدواج کنه چندان مشکلی به وجود نیاد ولی خصوصا در شهرها و مناطقی که کلا رسم و رسومات و فرهنگ های خاص حاکم هست بهتره ازدواج هم بین خودشون صورت بگیره که مشکلات کمتر بشه.مثل ترکها،لرها،کردها،ترکمن ها،بلوچها،عرب ها....
اگر با مسائل و تفاوت های فرهنگی هم کنار بیاید،بعد مسافت و شرایط جغرافیایی براتون آزار دهنده میشه.در هر منطقه ای هم که ساکن بشید باز هم باید برای دیدن خانواده ها دائم در سفر و رفت و آمد باشید و مشکلات دلتنگی و ...
باز هم تصمیم نهایی با شماست:72:
راستی عنوان تاپیکتون فکر کنم نامفهومه