دودلي بين ايده ال ذهني و واقعيت موجود
سلام
اين اولين تاپيكي هست كه من اينجا ميذارم و خوشحال ميشم كه راهنماييم كنيد دوستان
من يه دختر ٢٧ ساله هستم، تا الان مورد ازدواج خيلي داشتم ولي چون ادم سختگيري هستم و ميخوام كه طرفم همه چي تموم باشه هر كسي رو راحت نميپسندم، مثلا از بين چندين خواستگاري كه داشتم فقط ٣ مورد بودن كه كمي جدي تر در موردشون فكر كردم و نهايتا هركدوم به دليلي منتفي شدن.
از جمله معيارهاي من داشتن تحصيلات، چهره خوب، امكانات مالي قابل قبول بوده. يه مدتي هست كه به علت فشاروالدين مبني بر اينكه سنت داره ميره بالا و اينكه خيلي ايده الي فكر نكن و ..... با خواستگاري كه از معيارهاي ذكر شده هيچ كدوم رو نداره تا يه جايي جلو اومدم.. خب ايشون ليسانس داره و علاقه اي به ادامه تحصيل نداره ، كارمند يك شركت خصوصي هست ،چهره كاملا معمولي كه حتي در نگاه اول ممكنه قدري نازيبا به نظر برسه و يه خونه داره در محله اي كه من اصلا ازش راضي نيستم، ولي خب خودش پسر خوبيه و از لحاظ شخصيتي ايراد قابل ذكري نداره. پسر با اخلاق، مهربان و باشخصيتيه
خيلي با خودم كلنجار رفتم كه تا اين مرحله جلو اومدم و عدم تطابقش با معيارهام رو ناديده گرفتم. خيلي نگرانم از اينكه بعد از ازدواج پشيمون بشم.
خوشحال ميشم از خوندن پيشنهاداتتون
RE: دودلي بين ايده ال ذهني و واقعيت موجود
معیارهایی که در نظر گرفتی بعد از ازدواج م می شه به دست اُورد.معیارهایی مهم تری هستن که باید مد نظر داشته باشی،
اخلاق،مذهب، اعتقادات،کلاس اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی.در هر صورت اگر فقط به خاطر فشار خانواده و بالا رفتن سن
با اون پسر ارتباط داری و به دلت ننشسته بهتره تموم کنی و صبر کنی کسی که با معیارهات همخونی داره بیاد جلو.
پیشنهاد می کنم برای دستیابی به معیار امکانات مالی کسایی رو که جوهر کار کردنو دارن،به کسانی که امکانات مالیو
به ارث بردن ترجیح بدی.از معیارهای معنوی م غافل نشو یک مرد پولدار بداخلاق یا با کلاس اجتماعی پایین تر از خودت
به هیچ عنوان مناسب نیست.
RE: دودلي بين ايده ال ذهني و واقعيت موجود
تینا خواهشا اگه هنوز به نتیجه نرسیدی ، زندگی یکی دیگه رو خراب نکن .
RE: دودلي بين ايده ال ذهني و واقعيت موجود
فرهنگ 27، ممنون از پیشنهادت:)
خود من هم به همین چیزا فکر میکنم که تا اینجا جلو اومدم...اینکه حداقل رفتار و منش این شخص به دلم نشسته تا حد زیادی.. و خودش همواره روی این نکته اصرار داره که من آدم با عرضه ای هستم و مطمئن باش که تا چند سال دیگه موقعیت خوبی خواهم داشت.
فقط نگران این هستم که در زندگی با کوچکترین ناملایمت و مشکل به یاد معیارهام بیفتم و بگم که اگه اینجور بود الان این وضعو نداشتم.
در کل آدمی هستم که خیلی مته به خشخاش میذارم و توقع دارم که همه چی روبراه و اکی باشه تا من یه کاری بکنم .. از این بلاتکلیفی فعلی خستم و از فکر اینکه به علت توقعات بالا ممکنه موقعیتها رو از دست بدم و تنها بمونم نگرانم....
من پدرم استاد دانشگاه هستن، برای همین فکر میکنم تحصیلات برای من یک ملاک شده ، در حالی که این آقا، چندان اهل درس نیست..بیشتر مرد عمله تا علم.. ولی اونجوری که شناختمش اهل کاره...آیا این به نظر شما تفاوت مهمیه؟؟
یا اینکه ، من دوس دارم همسرم اهل مطالعه و استفاده از وقتش باشه، ولی ایشون با اینکه تو کارش جدیه، اوقات فراغتش رو بیشتر به سرگرمی و تلویزیون و گردش میگذرونه...این تفاوتها به نظرت مهمه؟
خود من در عمل شاید اهل این چیزایی که میخوام نباشم (منم از دیدن تلویزیون لذت میبرم ولی اینجوری نیستم که 24 ساعت سرگرمش باشم)
نگرانم که از شدت اینکه میخوام سهل گیری کنم و گیر الکی ندم ( مشابه کاری که در مورد کیسای دیگه کردم) ، زیادی بیخیالی کنم
RE: دودلي بين ايده ال ذهني و واقعيت موجود
راستی نگفتین خودتون تحصیلاتتون چیه ؟و پدر این شخص چکارس؟بنظر ادم خوبی میاد اما باز ببین اینکه اون با ایدالت مقایسه میکنی خیلی طبیعیی اما همیشه ایدال ما نمیشه و 60/70 درصدش به ایدال نزدیک باشه کافیه هر چی سن ما دخترا بالاتر شه سختگرمون بیشتر.. بعد امروزه خیلیا هستن ظاهر بهترین دارین خیلیا بلدن قشنگ حرف بزنن اما توعمل اونی نیستن که نشون میدن اما بعضیا بلد نیستن حرف بزنن اما بعدا میبنی که چه ادما فوق العاده این ودگه اینکه بخاطر سنت فقط جواب نده بلکه تمام جوانب بسنج بذار وباهاش بیشتر صحبت کن چون بعضی معیارات نداشته برا همین کمی مرددی اما بعد ازدواج میفهمی خیلی معیارهاهست که مهمترن ب واینکه درسته که تحصیلات مهمه. اما باور کن بعد که وارد زندگی بشی خیلی چیزا مهمتره شاید این بنده خدا رفت ادامه تحصیل داد الان که تحصیلات اینقد راحت شده تازه مال این که کم نیست تازه با وضع مملکت جوانان خونه داره اینم نکته مهمی بعدم الان میشه رفت راحت ارشد خوند ازاد غیرانتفاعی بین الملی پیام نور و موارد دگش دقت کن از جمله مهمترینش اخلاقش و احترام به زن و خیلی چیزا دگش که ممکنه از مردا که تحصیلات بیشتر دارن بهتر باشه بازم باش صحبت کن اما از قبل سوالات و معیارات خوب مشخص کن تئواین سایت مقالاتی هست در این مورد اونا پیدا کن تا بهتر بهت کمک کنه همچنین تو اینترنت سوالات خوبی میتونی پیدا کنی اما حواست باشه سوالات یه جوری بپرسی که جوابی که میخوای بشنوی اون نگه بلکه یجوری طرف از سوالات نفهمه یا از روی قیافت و عکس العملت نظر تو چیه ؟ببین مثلا ازش بپرس نظرتون در مورد حجاب زن چیه؟اصلا هیجوری به خودت اشاره نکن واز صورت نشو.ن نده باش موافقی یا مخالف یا نظر خودت چیه؟یا اینکه هیچ وقت دوست داشته ادامه تحصیل بده؟یا اینکه بنظرش نقش زن ومرد تو زندگی مشترک چیه؟چجوری تو زندگی مشترک تصمیمات باید گرفته شه؟با جزییات بگو برات شرح بده؟بگه اون چجوری معمولا احساستش به بقیه نشون میده؟بدترین وبهترین عادت و اخلاقش چیه؟خودش برات تو چند جمله با خصوصیات اخلاقیش شرح بده؟رابطه پدر مادرش باهم چجوری بوده؟و چجوری باهم تو زندگی تصمیم میگرفتن؟مادرش بیشتر یا پدرش؟کدوم بیشتر روش اثر گذاشه ؟چرا؟بهترین خصوصیت پدر و مادرش چیه؟توقعش از زن ایندش چیه؟بنظرش زن ایدالش همیشه تو ذهنش چی بوده؟برای پیشرفت کارش چی تو ذهنش هست؟نظرش در باره خرج کردن پول تو زندگی چیه؟اولویتش تو زندگی چیه؟دوست داره بچه هاش چطو تربیت بشن؟نظرش در مورد خدا چیه؟میدونه با خانما باید چجوری رفتار کرد؟با کدوم یک از خانمها فامیل رابطش بهتره ؟چرا؟بخاطر چه ویژیگی اخلاقی این خانم؟زود عصبانی میشه ؟
؟کیا و چجوری عصبانی میشه؟ عصبانیتاش طول میکشه یا زود تمام میشه؟اهل معذرت خواهی هست؟اهل قهر کردن هست؟حرف مردم چقد براش مهمه؟بگو دقیق بگه تو چه مواردی براش مهمه؟بعد ازدواج اولویاتش چیه؟نظرش در مورد کار خانما تو بیرون یا ادامه تحصیل چیه؟چرا امدن خواستگاری تو؟/؟ببعدم بپرس در باره رفت امد و فرهنگ خانوادش دقیق ازش سوال بپرس چه کارهای میکنن چه پوششی دارن /حتما اگه شد برین خونشون وانا بیان خونتون تا فرهنگشون ببینی؟د مورد اخلاقش هم تو محله هم دوستان هم همکاراش خوب تحقیق کن؟بعد خوب فکر کن سبک سنگین کن وتصمیم بگیر چون منم مثل تو بودم برام تحصیلات خیلی مهم بود اما بعدا دیدم تو زندگی که وارد میشی اینکه اون شخص نسبت بهت مغرور نباشه خوش اخلاق باشه خودش باشه تحقیرت نکنه و اشتباهتش بپذیره بتونی راحت باش حرف بزنی وباش دوست بشی خیلی مهمتره واینکه فرهنگ خانوادگیتون بهم بخوره؟طرز فکرتون شبیه باشه؟چون ببین این شخص لیسانسه اما شاید اینقد کتاب خون باشه یا تو اجتماع جاهای مختلف باشه که خیلی سطح فکرش بالاتر باشه اما بعضی از این مردا با تحصیلا ت بالاتر ففط ادعاشون میشه بعدا میبینی که ارزشی برای زن واحساسش قایل نیستن و از غرورش نمیگذرن تو تصمیمات میخوان حرف خودشون باشه خیلی دقت کن ببین در مورد رفتار پدرش با مادرش چی برات تعریف میکنه چون پسرا خیلی چیزا از رفتار پدرش تحت تاثیر قرار میگیرن؟بپپرس خاونوادشون از لحاظ مذهبی چجورین؟پوشششون چیه؟سنتین یا مدرنن؟یا معمولی؟بعد خوب فکر کن تصمیم بگیر و حواست باشه که گول ظاهر ادما نخوری و اصلا از خودت و چیزای که میپسندی وقبول داری یا بدت میاد حرف نزن با قیافت نشون نده فقط تو بپرس اگه گفت نظر شما چیه بگو من میخوام فط بشنومم اخر تصمیمت بگیر بعد ببین از کدوم خواستهات راحت میتونی بگذری و خیلی مهم نیست چون گذشتم لازمه بعدشم بگو میتونین تفریحاتتون باهم منطبق کنین که هم برا اون خوشایند باشه هم شما. وخیلی ام سخت نگیر امیدوارم موفق باشی از خدام کمک بگیر مخصوصا تو نماز صبح ومغرب بعد هر نماز بشین حسابی دعا کن تو سکوت .وقرات بخون .خدا خودشم مسیر بهت نشون میده و بازم میگم گول ظواهر نخور وذهنت از مقایسه خارج کن سعی کن درست عادلانه تصمیم بگیری بعد که همه جوانب سنجیدی جوابش بده انشا.. موفق باشی
RE: دودلي بين ايده ال ذهني و واقعيت موجود
ممنونم نازگل جان از جوابت..اول اینکه من خودم لیسانس کامپیوتر دارم و پدر ایشون کارمند مخابرات بودن که الان بازنشسته شدن البته
سوالایی که برای پرسیدن مطرح کردی به نظرم بسیار کامل و جامع هستن، حقیقتش ما خیلی با هم صحبت کردیم و من تعداد زیادی از این سوالا رو ازش پرسیدم
یه مشکل من هم که تو بهش اشاره کردی همینه هر سوالی من میپرسم سریع برمیگردونه به خودم و احساس میکنم که میخواد جواب منو بدونه تا بتونه خودش جوابی مورد پسند من بده...و متاسفانه من در این موارد سریع جواب میدم ، در حالی که همونطور که گفتی بهتره بهش بگم که من میخوام پاسخ شما رو بشنوم
و نگرانیم از این بابته که الان خودش رو با هرچیزی که من میگم موافق نشون میده چون خیلی دلش میخواد که این ازدواج اتفاق بیفته ولی بعد که خیالش از این بابت راحت شد، تازه نظر واقعیشو رو کنه
نازگل جان ممنون میشم اگه در این مورد هم راهنماییم کنی
یه بار پیشنهاد داد که بیاید با هم بریم خرید . من هم که طبق معمول مانتو لازم بودم (!) گفتم بریم..و گفت که من چندباری از ... خرید کردم بد نیست بریم اونجا...من هم که اونجا رو ندیده بودم گفتم باشه
رفتیم ..ولی اون پاساژ و فروشگاه هاش به نظرم خیلی خز بود و من خودم هیچ وقت از چنین جایی خرید نمیکنم...ولی روم نشد که اینو بگم..سعی کردم که هرچه زودتر یه چیزی بخرم که بریم..حالا از این بابت ناراحتم..
ممکنه پشت این عمل این باشه که بخواد به من نشون بده که من در این حد میتونم برات خرج بکنم. یا قصد خاصی نبوده؟
من خودم اونجوری نیستم که همه چیمو از بالای شهر بخرم ولی جاهای خز هم نمیرم!!