نامزدم به شدت افسرده است، چکار کنم؟

دوتا تاپیک دیگه هم دارم تو انجمن.
همونطوری که گفتم من و نامزدم هردوتا مطلقه هستیم
همدیگه رو پیدا کردیم روزای اول همه چی خوب بود اما حالا ده روزه به شدت گوشه گیر و افسرده شده. فکر میکنم حرف دیگران باعث شده بره تو فکر و خودش رو اذیت کنه
اما همه انگیزه و شور و شوقش رو برای همه چی از دست داده. حتی سر کار هم نمیره. فقط بامن حرف میزنه
هرکاری از دستم بربیاد حاضرم انجام بدم. براش میمیرم به معنای واقعی.
اما هرچی باهاش حرف میزنم قبول نمیکنه. همش حرفای ناامید کننده میزنه :
"من باختم تو زندگیم"، "من خیلی شکسته تر از اونیم که بتونم خوشبختت کنم"، "هیچ انگیزه ای برای آینده ندارم" و...
همش تو خونه میشینه و گریه میکنه.
منم دارم داغون میشم. نه خواب دارم و نه خوراک. شب و روزم شده فکر کردن.
میخوام حالش خوب بشه. قبول نمیکنه که بریم پیش روانشناس. از خونه بیرون نمیاد
شما بگید من چیکار کنم؟ توروخدا... زندگیم داره آتیش میگیره نمیتونم تحمل کنم و اینجوری ببینمش....
رسما دارم گریه میکنم موقع نوشتن این متنا. ناز نمیکنه. خیلی داغونه. اینو تو چشماش میخونم. نمیدونم چیکار کنم.
هرچی متد روانشناسی بلدم اجرا کردم، هرچی که تونستم گفتم اما فایده نداره...

از این احساس ها سراغ همه آدم ها میاد دوست عزیز
یه وقتهایی همه ما می شینیم تو خونه و زانوی غم بغل می گیریم و با یادآوری همه لحظه های سخت زندگیمون به حال خودمون گریه می کنیم! ولی این هم موقتی هست و از بین میره
به قول شما شاید چیزی و گفته ای انگیزه نامزدت رو از بین برده و شاید هم خودش با فکر کردن های آزار دهنده به این حال و روز افتاده
شما اول از همه چیز سعی کنید روحیه خودتون رو حفظ کنید و با روی باز و گشاده برخورد کنید
براش هدیه مورد علاقه اش رو بخرید و غافلگیرش کنید این هدیه میتونه بلیط کنسرت خواننده مورد علاقه اش یا هر چیزی دیگه ای که قبلا براش خیلی مشتاق بود باشه و سوپرایزش کنید
در تماس های خودتون زیاده روی نکنید تا کمی در خلوت خودش باشه و کمی هم دلتنگ شما بشه
دوست عزیز این بحران روحی موقتی هست شما با رفتاری متعادل میتونید از پسش بر بیای.

متشکرم دوست عزیزم
امروز صبح بهش زنگ زدم و منطقی در مورد فکراش باهاش حرف زدم بدون اینکه ازش سوالی بپرسم واسش توضیح دادم که روزای بد گذشته انقدر ارزش نداره که امروز و آینده رو هم به خاطرش بهم بریزیم.
خیلی آروم شد
قرار شد بشینیم باهم حرف بزنیم در این مورد.
یک ساعتی براش حرف زدم
امیدوارم بتونم از این بحران روحی خارجش کنم.
میخوام براش یه هدیه بخرم چیزی رو که میدونم خیلی دوست داره. امیدوارم همه چی خوب پیش بره

می دونید علت طلاق گرفتنش چی بوده؟

علتش عدم توجه شوهرش بوده
مدت ها تنهاش میذاشته میگه هیچ وقت باهام حرف نمیزده شبا جدا میخوابیده و...
خودم در این مورد تحقیق کردم اون آدم رو که دیدم متوجه شدم که واقعا هم همینطوری بوده....

ببخشید میپرسم
اما چه مدت از طلاق ایشون گذشته؟
امیدوارم مشکلاتتون حل شه.در هر صورت بهتره متقاعدش کنید که با شما پیش روان شناس یا مشاور بیان

از ایشون دوسال. از من سه سال.
خواهر دوستمه میدونم دوسال تموم رو هم تنها بوده و به شدت توسط خانواده ازش نگهداری میشده.

این حالتا برای همه پیش میاد و میگذره .. فقط خود شما حواستون باشه که تحت تاثیر قرار نگیرید

نامزدتونو تنها نزارید بهش این اطمینانو بدید که ترکش نمیکنید .. یه کمی که مراقبش باشید

این حالتا رفع میشه .. هر وقت که قراره ببینیدش براش هدیه های کوچولوی جالب بگیرید

یه شاخه گل ، عروسکای کوچولوی صدا دار ..

جدای از همه اینا سعی کنید بدون سوالای مکرر بفهمید از چه چیزی ناراحت هستن و سعی در برطرف کردنش کنید

بازم میگم فقط شما نشاط خودتونو از دست ندیداااا تا بتونید بهش کمک کنید

موفق و پیروز باشید :72:

حواسم هست!
امروز کلی باهاش حرف زدم هیچ سوالی نپرسیدم فقط فلسفه بافتم. خوب خوشش میاد وقتی من مثل یه مرد با تجربه میشینم و باهاش حرف میزنم.
به هیچ وجه تنهاش نمیذارم میدونم الان وظیفه منه که کنارش باشم و آرومش کنم.
دیشب خیلی داغون بودم. بهم میگفت من خیلی داغونم تو حیفی زندگیتو پای من تباه کنی
بعد از حرفایی که امروز زدم گفت که من یه چیزی تو ناراحتی گفتم
منم سعی کردم بخندونمش و نذارم تنها باشه که بره تو فکر
روز خوبی بود :-)