عزاداری شوهرم و مشکلات بعدش
سلام دوستان عزیز:
شوهرم 2 ماه است که برادرشو در اثر سکته ناگهانی قلبی از دست داده. طی این مدت فکر میکردم هرچه بگذره بهتر میشه اما اوضاع زیاد تغییری نکرده... خیلی ناامید شده و میگه دیگه زندگی برام مفهومی نداره آدم این همه زحمت بکشه یک دفعه میوفته میمیره هر چی از دنیای بعد و این حرفا براش میگم میگه میدونم که برادرم جاش خوبه اما من دلم براش تنگ میشه.... اصلا حاضر نمیشه این موضوع رو قبول کنه و همش میخواد فراموشش کنه و یه جوری ازش فرار کنه.... با کلی زحمت دانشگاه قبول شد اما الان دیگه حتی حال و حوصله درس خوندنم نداره و خلاصه آدمی که کلی شوق و شور داشت الآن دیگه هیچ امیدی نداره اگه بخواد قبولم بکنه چون کارش با باباش مشترکه هرروز همدیگه رو میبینن و باباشم تا چشمش به شوهرم میوفته شروع میکنه به گریه زاری و آخو ناله....... خلاصه نمیدونم باید چیکار کنم این موضوع داره روی رابطمونم اثر میذاره و از همه بدتر داره شوهرمو به افسردگی میکشونه.... چیکار کنم که بپذیره و از این منجلاب بی حوصلگی و ناامیدی بیاد بیرون؟؟میترسم افسردگی بگیره.. لطفا کمکم کنید..... ممنونم و منتظر راهنماییاتون هستم
RE: عزاداری شوهرم و مشکلات بعدش
سلام گلچهره جان
دو ماه زمان زیادی برای التیام و کنار امدن با مرگ عزیز نیست.
به همسرت فرصت بده.سعی کن مشکل جدیدی براش ایجاد نکنی.بذار تا دلش میخواد سوگواری کنه برای برادرش تا اروم بشه.
اگر شما شکوه و شکایت کنی این نتیجه رو میگیره که شما درکش نمیکنی.
خودت در این سوگواری باهاش تا مدتی همراه باش و کمکش کن.
مثلا خودت پیش قدم بشو برای خرید خیرات در شب جمعه.
یا مثلا بگو امروز برای شادی روح برادرت یک صفحه قرآن خوندم و ...
بذار بفهمه تنها نیست.اگر این موضوع رو بفهمه زودتر به حالت عادی برمگیرده
اصلا بهش گیر نده برو دانشگاه و ....
پدرش هم حق داره بنده خدا.جگر گوشه اش رو از دست داده.به خدا آدم فکرش رو میکنه که تار مویی از سر عزیزش کم بشه سرش سوت میکشه چه برسه به ....
به نظرم کمی صبرت رو ببر بالا.و سعی کن با همسرت همراه باشی.
الان برای پذیرش این موضوع خیلی زوده.
به همسرت فشار نیار و بازم میگم خودت رو کاملا همراه نشون بده.
RE: عزاداری شوهرم و مشکلات بعدش
با سلام
اصولاً براي بعضي از افراد كه عزيزي رو از دست دادند برگشتن به وضعيت قبلي بصورت كم كم و به آهستگى صورت مي گيره و نبايد انتظار داشت كه در يك يا چند ماه با موضوع كنار بياد و قضيه تموم بشه.
بيشترين كمك شما به همسرتون ابراز همدردیه. سعي كنيد مدت زمان بيشتري در طول روز در كنار اون باشيد، چنانچه اون حال و حوصله حرف زدن رو نداشت باهاشون صحبت نكنيد اما در كنار اون به گونه اي رفتار كنيد كه احساس كنه شما حال و روز اون رو به خوبی در ك مي كنيد. با جملاتي مانند: « فوت برادرت برا من هم متاثر كننده بود» احساساتتون رو براش بیان کنید
به گونه اي برنامه ريزي كنيد كه همسرتون حتي براي لحظه اي هم تنها در خونه نباشه. تنهايي بدترين چيز در اين دورانه .
در صورت امكان پس از گذشت مدت زماني يك مسافرت زيارتي تفريحي رو برید
سعي كنيد در صورت امكان وسايل،عکسیا چیزی که ياد و خاطره برادرشون رو در دل اون زنده مي كنه دور كنيد.
به ياد داشته باشيد گذشت زمان بر بسياري از دردهاي آدمي دواست، پس با گذشت زمان مشكل همسرتون خود به خود حل میشه و اون میتونه با گذشت مدت زماني دوباره زندگي عادي خود رو دنبال كنه.