نگران ازدواجمم:( حرف خاستگارم درست؟!:(

سلام دوستان
نمیدونم من میشناسین یا نه اما یه خلاصه از خودم میگیم من دختری 22 ساله هستم که حدود 2 سال پیش با آقایی تو دانشگاه آشنا شدم...گدشت تا اینکه ایشون به خاستگاری اومدن حتی خانواده من به شهر اونا رفتیم و الان تقریبا همه چیز اوکی...
اما مشکل الان من
من کلا آدم درون گرایی هستم به طوری که در منزل هم بهم میگن که آرومی و ... ولی من خودم آأم درون گرایی میبینم که خیلی اهل گریه و ابراز احساسات شدیدو ... نیست!!
امروز با خاستگارم در این مورد بحثم شد و اینکه چرا ابراز احساسات نمیکنی سردی و غیره!!و اینکه این اخلاقت تا کی ادامه داره و... و اینکه من زندگی خیلی رمانتیک میخوام با ابراز احساسات ریاد که البته بهش حق میدم چون رفتار ون واقعا همراه با ابراز احساسات خیللییی زیاد ولی من نه
تا اینکه ناگهانی گفت میدونی چرا بعضی از مردا خطا میکنن؟چون نیازاشون تو خونه برطرف نمیشه دنبال اونا در بیرون خونه میگردن و من با تعجب گفتم که چرا این نسخه واسه همه میپیچی؟!که اون گفت دو حالت داره یا ابنکه طرف نیازهاش برطرف نمیشه یا مشکل اخلاقی داره و من مردا میشناسم که اگه نیازهاشون برطرف نشه امکان خطا هست!!!و من گفتم یعنی امکان خطا تو تو هم هست؟چرا به خودت عمومیت میدی گفت که منم مردم دیگه!!!!
من واقعا نگران شدم طوری که دیگه با ناراحتی اومدم خونه و نگرانم واسه آیندم و ازدواجمون:(( اون هم نگران از بابت اینکه من ادم بی احساسی هستم و...
به راهنماییتون نیازمندم

نه. حرفش درست نیست. اما شاید در مورد شخص خودش درست باشه.
در کل ادما هر چی رو که دلشون بخواد می بینن. یعنی همه چی رو اغلب اونطوری که خودشون دوست دارن می بینن. بعدم می خوان که طرفشون اون چیزایی رو که دوست ندارن تغییر بده. مثلا تو رو دوست داره و همه چی واسش خوبه فقط به نظرش میاد ابراز احساساتت کمه. نمی گه این ادم یه مجموعه است که شامل اجزای مختلفه و اخلاقای جوراجوری داره. می گه باید این اخلاقو عوض کنی! معمولا ادما اینن. در صورتی که هر کسی رو باید اول همونطوری که هست دوست داشت و قبول کرد. بعد اگه نیاز به تغییر باشه خود شخص پیشقدم می شه وقتی می بینه نمی تونه تا حدی که می خواد خوشحال کنه همسرشو. خودش سعی می کنه که به نظرات همسرش نزدیک بشه بدون اینکه تغییر عجیب و غریبی بکنه. یعنی اول باید دو نفر همدیگه رو همونطوری که هستن دوست داشته باشن بعدش سعی می کنن تا یه حدی تلطیف کنن اون احساسات یا اخلاقایی رو که نیازه.
یعنی احساسات و اخلاقا تا یه حدی تعدیل و تصحیح می شه. دگردیسی اتفاق نمی یفته.

ناراحت نباش. به نظرم خوبه که بری مشاوره. بری که بهت مشاوره دقیق بده واسه ازدواج و اگه نیاز باشه مهارت های ابراز احساسات کردنو این چیزا رو بهت اموزش بده مشاور.
فکر نمی کنم بی احساس باشی. نحوه ی ابراز احساسات رو بلد نیستی احتمالا. قاعدتا مشاور می تونه بهت یاد بده.
موفق باشی.

سلام خانومی

کسی که تصمیم میگیره ازدواج کنه باید از لحاظ فکری و جسمی به بلوغی در حد معقول برسه.

باید بدونه و بفهمه روحیات جنس مخالف چطوریه...چی خوشحالش میکنه و چی ناراحتش میکنه.

نامزدت به نظرم بی راه نمیگه.

شما اروم هستی.خب ایرادی نداره.اما این ارومی نباید به زندگی مشترکت لطمه بزنی.

باید یاد بگیری که نیازهای روحی همسرت رو بتونی برطرف کنی.

یه مرد به یه زن پر شور و شوق و گرم و پر از احساسات نیاز داره.دوست داره یه زمانایی زنش مثل یه خانوم با وقار رفتار کنه و دوست داره یه زمانایی بشه یه بچه دو ساله.

بهتره حتما پیش یه مشاور برید و تا شما رو بررسی کنه و ببینه ایا از لحظات خلق و اخلاق بهم میخورید یا نه. و ایا شما با این حس و حال میتونی با اون اقا خوشبخت بشی یا نه.

و یه چیز رو توی پرانتز میگم:

شما باید بیشتر روی خودت کار کنی.خواسته این اقا غیر معقول نیست.اما رفتار شما کمی نامتعارفه.

و یه نکته دیگه همه حرفهای من بر اساس اینکه شما با این اقا نامزد و محرم باشی درسته.

اگر ایشون فقط یه خواستگاری کرده و شما هنوز تعلق خاطری بهم ندارید که هیچ ...

مرسی دوستای عزیزم
خب حقیقت اینه که رابطه ما اوایلل خیلللیییی حالت عاشقانه داشت هرروز صد بار دوسستت دارم کارهای عاشقانه رفتار عاشقانه و ...اما تو رابزه ما اتفاقایی افتاد که من سرد تر کرد!البته بعد از مدتی هم خودم کم کم فکر کردم ما اینجوری به شناخت درستی نمیرسیم و بهتره که از این همه احساسات جلوگیری کنیم و این البته بیشتر یه طرفه بود یعنی از من و اون همچنان همونقد عاشق و البته شایدم کمتر شده که انعکاس رفتار من میدونه!!
ولی خب من کلا آدم درونگرایی هستم باورتون نمیشه در سخت ترین لحظه ها هم کم یادم هست گریه کرده باشم فقط تو خودم ریختم طوری که سردرد های شدید گرفتم و عصبی و ساکت میشم...همین...یعنی آدم تندی نیستم متاسفانه!
اما خب میدونین الان تو حالتی که ما هنوز نامزد نیستیم و فقط خاستگاری صورت گرفته من خیلی نمیتونم ابراز احساس کنم یه جور مانع میبینم شایدم کلا اینطوریم که میدونم بد:163:
ولی به نظر شما با کسی که به آدم میگه احتمال خطا هست میشه آینده خوبی داشت؟!!!البته الان میگه عصبانی بودم که این گفتم یه بار دیگه هم گفته بود و بازم گفت عصبانی بودم و عدرخواهی!!!خدایا گیجم:( کمک

سلام د

کسی نمیخواد کمک کنه؟!!

سلام...شما توو حرفاتون از این گفتین که اتفاقایی افتاده که سرد شدین به نظرم شما باید تصمیم بگیرین که ایا اون مسایلی که موجب سردیتون شده کامل براتون حل شده یا نه و میخواین به سردیتون بعد ازدواج ادامه بدین یا نه؟!
به نظرم شما رفتار دوگانه ای داشتین و ابتدای اشنایی به گفته خودتون خیلی عاشقانه برخورد کردین و حالا ناشی از اتفاقاتی سرد شدین و طبیعتا اگه بخواد در زندگی به اون روال اولتون برنگردین به مشکل جدی میخورین...و من حق میدم به اون اقا که کمی شاکی باشه چون طبیعتا نیاز داره با رسمی شدن و صمیمی شدنتون از شما ابراز علاقه بیشتری جذب کنه...

در باب اون حرف ایشونم که گفتن اگه نیاز مردی در خونه تامین نشه به بیرون روی میاره به نظرم خیلی این جرف به عنوان خصلتشون در نظر نگیرین چون من هم به اشتباه و گاهی در عصبانیت وقتی از نامزدم محبت و توجه دریافت نکردم به صورت غیر مستقیم خواستم با این حرفم فقط صرفا توجهش جلب کنم همین...و ریشه در نگرش من هم نداشت،هر چند حرف درستی نیست...

امیدوارم تصمیمتون بگیرین که ایا اون مشکل رفع شده یا نه..که اگر اون مشکل حل شده باید به رفتار صمیمانه سابقتون برگردین...
موفق باشید :72:

grey عزیز بله اون مساله گدشته هر چند بعضی وقت ها یادم میاد و اذیت میشم ولی واقعا تو یک سال اخیر اصلا بدی از ایشون ندیدم ما نکات تشابه زیادی داریم هم رشته ایم خانواده هامون تقریبا اوکی دادن و ... ولی من نسبت به یه سال گدشته نتونستم خیلی ابراز علاقه کنم کلا تا حالا شاید باور نکنید اما چند بار بیشتر اسمش صدا نزدم!!!! بیشتر دارم به خودمون و اخلاقمون فکر میکنم و فکر میکنم با احساس کمتر بهتر نتیجه میگیریم
اما این حرفش خیلی دو دلم کرد به طوریکه دیگه تمایلم به ادامه خیلی کم شده:302::316: هرچند هنوز خیلی زیاد دوسش دارم
میدونین من تا حالا صدبار بش گفتم به چشم پاکی و وفاداری حساسم و فکر میکنم اون داره از نقطه ضعف من به بدترین شکل استفاده میکنه!انگار تهدیدم میکنه!نمیدونم شاید واقعا اینجوری باشه:( نکنه اینجوریه؟!! شما چی فکر میکنین؟!!
ما قرار برای ادامه تحصیل از ایران بریم همین مساله بیشتر نگرانم میکنه:(

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ما قرار عصر بریم مشاوره حضوری به نظرتون چی بگیم؟!!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اما یه موضوعی ک گفتم اذیتم میکنه از این قرار که پارسال ایشون از طریق ایمیل با یه خانم خارجی ارتباط داشتن که منم میدونستم و بم گفته بود و تو ترجمه بهش کمک میکرد منم مشکلی نمیدیدم تا اینکه بهم گفت اواخر ارتباط کارشون به جاهای باریک کشیده و عذاب وجدان گرفته و ارتباطش با اون خانم همون پارسال قط کرد ولی بمن میگفت تو من تنها گداشتی که به سمت اون رفتم!!!! اما مطمینم که دیگه با هیچ دختری هیچ ارتباطی نداشته نداره حتی اس ام اس ایمیل و هرچی اصلاویعنی بش مطمینم
اما با حرف الانش نگرانم که شاید آینده هم خطا کنه بگه من ک بهت گفته بودم:(

تو رو خدا کمک کنید دارم دیوونه میشم:(
امروز رفتیم که بریم مشاوره حضوری...اول که اون زودتر رسیده بود و دریغ از حتی یه کلمه حرف یا حتی نگاه!!چون نوبت نگرفته بودیم جایی نشد بریم فقط یک ساعت راه رفتیم دنبال مشاور اصلن حرف نمیزد و ما کلا مثل دو غریبه با فاصله زیاد!!فکر کنم اون هم سرد شده حتی من باهاش حرف زدم ششوخی کردم گفتم اخمو نباش اما اون کلا بی تفاوت و خیییلللییی ناراحت انگار خودم کوچیک کردم:(
واقعا گیجم:( حس میکنم بدون اون نمیتونم ما 2 سال خوب و بد باهم بودیم هیچ وقت اینطور نشد:(
با این که من ناراحت و دو دلم ولیی ترس اینکه بره دیوونم کرده خیلیا تو دانشگاه من و اون باهم دیده بودن فکر میکردن حتما ازدواج میکنیم حالا چی:( خداایااا از سردرد دارم میمیرم:(