بدجور احساس افسردگی میکنم، به نظرتون راه حلی هست؟؟
درود به همه دوستان خوب همدردی
چند وقتیه احساس شدید افسردگی و بی میلی به زندگی میکنم
هیچ انگیزه ای ندارم و هیچ چیزی منو به شور و اشتیاق نمیاره
به خودم حرفهای خوب و امیدوار کننده زیاد میزنم و تلقین میکنم ولی تاثیری نداره
هر برنامه ریزی جدیدی که میکنم تا نیمه راه ولش میکنم
از امور معنوی تا مسائل مادی زندگی همه رو تا نیمه راه میرم و بعدش دوباره بی انگیزه تر از قبل بر میگردم سر جای خودم
خیلی تنبل شدم و کارهای شغلی رو در حد همون جاری به زور انجام میدم، میز کارم و کشوهاش شلوغ و کارهای فرعی عقب مونده زیاد دارم
خودم حس میکنم یک چیزی درونم بی صدا شکسته .........
اشتباهات و گناهان پی در پی گذشته و بدنبالش ناکامی های زندگیم مثل یک بغض گریه درون گلوم گیر کرده و هر لحظه به روح زخمیم چنگ میزنه
به خودم به ذاتم، بد کردم خیلی بد کردم
احساس میکنم روحم ناراحت و زجر کشیده و مثل یک اسیر با دست و پای زنجیر شده درونم زندانی شده درون بدنی که با بی رحمی تمام اونو وادار به گناه کرده
نمیتونم خودم رو ببخشم
در ضمن این حس خیلی به من نزدیکه که هر وقت اراده میکنم و خودم رو به خدا نزدیک میکنم وسوسه های شیطانی خیلی بیشتر از قبل و بطور محسوس بهم نزدیک میشه انگار همیشه درونم بین خیر و شر جنگ و جدال بر پاست این جور مواقع حضور شیطان رو به وضوح حس میکنم
درونم پر از غوغا و هیاهوست
این کشمکش درونی منو خسته کرده
دلم این دنیا رو نمیخواد
RE: بدجور احساس افسردگی میکنم، به نظرتون راه حلی هست؟؟
سلام عزیزم
اول اینکه 100% این احساس افرسردگی شما ناشی از یه چیزی هست نمیتونه بی دلیل باشه
شاید درد دل اینجا بتونه یکم ارومت کنه
منم یه زمانی افسردگی شدید داشتم
اگه میتونی یه کم از دل نگرانیات بگو شاید بتونیم کمکت کنیم
RE: بدجور احساس افسردگی میکنم، به نظرتون راه حلی هست؟؟
سلام سارا جان
هميشه تاپیکهاتو دنبال میکنم و ازینکه میبینم اینقدر مصمم و پخته تر شدی خوشحالم
اتفاقایی که برات افتاده یه کم روال زندگیتو خسته کننده و غیرشاد کرده
امکان تغییر شرایطو نداری؟مثلا مسافرت؟یا ایجاد انگیزه با یه هدف مثل ادامه تحصیل یا پیگیری یه ورزش؟
اینها خیلی میتونه کمکت کنه. شاید بگی حوصله اینهارو هم ندارم
اما اگه بخوای خودتو ازین روال بیرون بکشی نیاز داری به تغییر مخصوصا ورزش که معجزه میکنه
فکر میکنم نیاز درونی همه ما آدمها عشقه و احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن
اما اول باید بتونیم خودمونو ببخشیم و دوست داشته باشیم
به خودمون سخت نگیریم بابت اشتباهاتمون.
اینو با تمام وجود حس کردم زمانی که خودتو میبخشی نگاه خدارو بیشتر حس میکنی
خودتو هم اسیر فکر اینکه شیطان نزدیکه و ... نکن
این حس که حتما باید خودتو محفوظ نگه داری و هی بخوای خودتو سرزنش کنی که خطا کردی و ممکنه بکنی و این جدال باز هم نتیجه ای جز شکست نداره
قرار نیست تکرار کنی خودتم میدونی پس خودتو دوست داشته باش
شاید این لینک کمکت کنه
خود را ببخشیم
در ضمن بغضتو خوب حس میکنم پس یه جایی خالیش کن
هر جا که حس آرامش بهت میده شده شب تو تنهاییت یا یه جایی که آرامش مذهبی بهت میده اما یه روز این بغضو رها کن و بزار تا میتونی خالی بشی
سبک میشی و بهتر میتونی تصمیم بگیری
از دغدغه هاتم بکو شاید کسی تونست کمکت کنه یا حداقل گفتنش سبکترت میکنه
همیشه راهی هست:72:
RE: بدجور احساس افسردگی میکنم، به نظرتون راه حلی هست؟؟
ممنونم sheidi و z o h r e h عزیز
زهره جان منم بیشتر مواقع تاپیک های شما رو میخونم و در ضمن لذت هم میبرم
من از جنجال درونم خسته شدم
میدونم همه آدم ها اشتباه میکنن و دیر یا زود بلند میشن و از نو شروع میکن به امید یک زندگی بهتر
ولی برای من انگار زندگی و جنگیدن برای بهتر بودن بی معنی شده
برای خوددرمانی بعضی از کارها رو دنبال میکنم ولی همه رو تا نصفه رها میکنم
میدونم برای رهایی باید کاری کرد ولی چرا من بی انگیزه شدم؟؟ انگار از این دنیا سیر شدم
کاشکی خدا یک آسانسور میذاشت روی زمین هر کسی دلش میخواست بره اون دنیا میرفت و سوارش میشد!
RE: بدجور احساس افسردگی میکنم، به نظرتون راه حلی هست؟؟
من درکت میکنم ... منم احساس مشابهی رو دارم حوصله درس خوندن ندارم همش میشینم و به یه جا خیره میشم هر کاری رو شروع میکنم نصف کاره ولش میکنم اتاقم نامرتبه و حوصله بیرون رفتن ندارم . به خدا حتی خندیدن هم یادم رفته نمیدونم چیکار کنم . همیشه دو به شکم و نمیتونم تصمیم بگیرم . کافیه چیزی بشه بزنم زیر گریه . البته میدونم همه ی اینا به خاطر اینه که تحت فشارم رشته تحصیلیم رو دوست ندارم ولی چون روزانه و سراسری هستم نمیتونم ریسک کنم و انصراف بدم . بد جور افسرده ام . به نظر من شما هم حتما یه چیزی هست تو زندگیت که ازش راضی نیستی این اجبارایی که تو زندگی ما هست هممون رو افسرده کرده چون هیچکدوم جرات نداریم به میل خودمون زندگی کنیم ببین چیه که اذیتت میکنه و اگه میتونی تغییرش بده افسردگی خیلی بده اینکه آدم میل به زندگی نداشته باشه و متاسفانه روز به روزم بیشتر آدم رو درگیر میکنه انگار یه باتلاقه که توش دست و پا میزنیم و بیشتر فرو میریم اگه امکانش هست پیش یه مشاور خوب برو .
RE: بدجور احساس افسردگی میکنم، به نظرتون راه حلی هست؟؟
نقل قول:
میدونم برای رهایی باید کاری کرد ولی چرا من بی انگیزه شدم؟؟ انگار از این دنیا سیر شدم
کاشکی خدا یک آسانسور میذاشت روی زمین هر کسی دلش میخواست بره اون دنیا میرفت و سوارش میشد!
اگه خدا آسانسور میذاشت پس دیگه امتحان الهی چی میشد؟ هرکی خسته شد میرفت و خلاص .
سارا جان برای رهایی خدای مهربون خودش گفته چنگ بزنید به ریسمان الهییییییییییییی
زندگی یعنی جنجال درون همین که خودت گفتی هر کس به یه نحو من که برای تو مینویسم خودم مثل تو جنجالی دارم با درونم و من هم خسته میشم ولی آیا زندگی اینه که ما میبینیم؟؟؟:305:
نه عزیز دلم همه چیز به زودی تموم میشه خوب یا بد . گناه کردی بخشیده خواهی شد . دلت رو شکستن جواب صبرو رنجت را دریافت میکنی و درضمن درون هر انسانی نیرویی هست برای فراموش کردن دردها و رنجها کمی زمان و تلقین به خودت لازمه .
و از همه مهمتر همون که خدا گفته چنگ بزن به ریسمان الهی توی طوفانهای زندگی که چشمت رو هم نمیتونی باز نگه نگهداری نا امیدی و تاریکی همه جا هست فقط چنگ زدن نه گرفتن ینی سخت بگیر با هر تقلایی بگیرش و ول نکن به جایی خواهی رسید که هیچ چیز در دنیا برای تو بی ارزش نیست همه چیز معنی داره . یک هدف برای خودت معلوم کن ببین چی برات الویت داره توی زندگی ؟ چی میخوای که نداری؟