RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
سلام و عرض خیر مقدم
ازدواجتون را هم تبریک می گویم
همسر شما در تصمیم گیری ضعف دارد ، و شما به عنوان همسرش و اینکه مرد کنارش هستی باید بهش کمک کنی تا مهارت تصمیم گیری رو یاد بگیرد
به طور حتم ، اینکه ایشون اصرار داشتند که با شما نامزد کنن نشان دهنده این هست که به شما متمایل بوده ، اما الان دچار شک شده که نکنه اشتباه کرده
و مطلب دیگر ، فانتزی که در ذهنش داشته است و اون هم این که می بایست چندتا خواستگار می داشته و بعد از بینشون شما رو انتخاب می کرده ، به عدم مهارت ایشون در تصمیم گیری دامن می زند و نیز او را می آزارد
شما سعی نکن مستقیما با ایشون از راه منطق و برهان وارد بشی و ازش دلایل را جویا شوی
اولش بهش این اطمینان رو بده که اگرچه الان عقد کرده اید و زن و شوهر رسمی همدیگر هستید ، اما این عقد ،اجبار و سدی بر وی تحمیل نمی کند ، در همین حال هم شما هم به آسانی اجازه نمی دهید زندگی تون بی هدف و بی ارزش پیش رود
بعد بهش بگو که دوستش داری و بهش علاقه مندی ، اما زمانی می توانید زندگی خوبی را با هم آغاز کنید که این دوست داشتن متقابل باشه
بهش بگو متمایل هستی تا مشکل را حل کنی
بگو یه مدت زمان در نظر می گیرید ( مثلا یک تا سه ماه)و در این مدت حامی ایشون هستید تا ایشون بتواند در خلوت و تنهایی با خودش یک دله بشود و به ثبات در رفتار و فکرش برسد ، پس از آن دوتایی با هم مجددا ارتباطتون را بررسی خواهید کرد ، تا در خصوص ازدواج و یا جدایی با هم تصمیم بگیرید
اما در این دوران سعی کن مقاله های زیادی که در خصوص ازدواج و خواستگاری ، شناخت و ... در تالار هست را مطالعه کنی و در اختیار ایشون هم قرار بدهی
خصوصا مقاله بهترین شکل تصمیم گیری
دقت کن ، این دخترخانم باید بیاموزد که تبعات تصمیمش را باید شخصا به عهده بگیرد
به اتفاق همدیگر زیر یک مشاور خانواده دوران شناخت رو طی کنید ، تا هم شما و هم ایشون بتوانید با یکدیگر تعامل خوبی را برقرار کنید
نگران نباشید ، این مشکلات با صبر و حوصله و بالا بردن مهارت های ارتباطی حل خواهد شد
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
ممنون از شما که روحیه دادین بهم ولی یه سری نکات دلم رو سرد میکنه که احساس میکنم نمیخواد قضیه رو حل کنه. و حس میکنم براش مهم نیست که باشم یا نباشم.. امروز گفت دلم از هفته قبل تا الان فقط یکی دو روز اول برات تنگ شد و فک میکنم بهت عادت کردم.
من بهش خیلی علاقه دارم..
امروز باهاش تماس داشتم بهش گفتم همه جوره باهاتم و پشتیبانتم بهش گفتم اصلا به جدایی فکر نکن اونم گفت مگه من گفتم به جدایی فکر میکنم..
شما هم با جوابتون منو سر در گم کردین که بالاخره راه حل چیه ... من زندگیمو دوست دارم. به نظر شما این کارش بازی با احساسات من نبوده؟؟ ابراز علاقه هایی که بدون پایه و اساس بوده ؟
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
شما زیاد روی حرف های ایشون که بار احساسی منفی داره مانور نده ، بیشتر سعی کن در کنارش باشی و همراهی اش کنی ...
این همراهی کردن فقط در حرف نیست بلکه در رفتار و عمل مشخص میشه
برای چی حرف از جدایی به میون آوردی؟ ( اینگونه سخن گفتن نمیشه همراه بودن و حمایت کردن)
یه سری توی تالار بزن و مقاله ها در خصوص مهارت های ارتباطی زن و شوهر را بخون و بکار ببند
کلیک کنید
کلیک کنید2
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
با بالهای صداقت عزیز موافقم.
ایشون واقعا جوان هستند, مطمئنا وقتی دوستاش رو میبینه و ... دوست داره مانند اونها عمل کنه.
بهتره هم خودتون و هم ایشون کتابها و مقالات زندگی مشترک رو مطالعه کنید.
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
با سلام و احترام
mohammad2012 گرامی
مشکلات از این دست معمول هست و اگر با صبر و دقت پیش بروید به مروز زمان و به صورت تدریجی کاهش یافته و حتی می تواند به نقاط قوتی در زندگی شما بینجامد.
توضیحات شما نشان می دهد که همسر شما آگاهی لازم را در مورد نحوه زندگی و ارزشهایش ندارد که البته با توجه به سن ایشون طبیعی هم هست. اما شما هم باید توجه داشته باشید مسئولیت سنگینی در قبال ایشون دارید که با خونسردی و سعه صدر و کنترل احساستون او را یاری کنید.
با چند نکته شروع کنید:
یکم:
امر و نهی، سخنرانی کردن، حرف زدن، خواهش کردن، موعظه کردن، راهنمایی کردن، قضاوت کردن، بحث کردن، تجسس و سئوال کردن و ... را برای آغاز کار از کلامتون حذف کنید یا بشدت کاهش دهید. (هم مطالب ذیل را مطالعه کرده، تفکر کنید و به دقت به کارگیرید)
مهارت گوش دادن و مهارتهای ارتباطی(به همراه لینک مقالات برگزیده)
دوم:
هم حسی را با او زیاد تمرین کنید. و بعد از شنیدن حرفهایش راهنمایی اش نکنید. بگذارید جذبتون شود. و از زندگی لذت ببرد. خطاهایش را حتی المقدور نادیده بگیرید.
سوم:
ممکن است نسنجیده حرفهایی به شما بزند که اذیت بشوید. قوی باشید و خیلی جدی حساب نکنید. تا وقتی او سخن گفتن سنجیده را بیاموزد تحمل کنید.
چهارم:
2 ماه وقت بسیار کمی برای آشنا شدن هست. لذا از روی کارها و حرفهاش او را قضاوت نکنید و نگران نباشید که انتخاب اشتباهی داشته اید. معمولا زمان عقد از این مسائل زیاد بوده و سوء تفاهم های زیادی پیش می آید که نتیجه تفاوت خلق ها، کم مهارتی ها و تفاوت شخصیت افراد هست و تا زمانی که هارمونی و هماهنگی زندگی خانوادگی انجام شود باید تحمل و صبر زیاد باشد.
پنجم:
گشتی در این تالار و مطالعه مقالات و از آن مهمتر خواندن حرفهای دختر خانمها شما را با روحیه و توقعات آنها بیشتر آشنا می کند. دنیای مردها و انتظارات و دیدگاهشان به زندگی تفاوتهایی با خانمها دارد که درک آنها کمک موثری بر حل مشکلات شما خواهد کرد.
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
هر چی اس ام اس میدم میگه قرار گذاشتیم اس ندیم به هم و ارتباط نداشته باشیم تا مشاوره بریم..
به نظرتون تو این شرایط درسته که غافلگیرش کنم .. مثلا برم تو مسیر دانشگاهش و به صورت غیر منتظره جلوش ظاهر بشم؟؟
داره خودشو ازم جدا میکنه..
مساله دیگه اینه که یه بار دیگه اینو گفت که بهم علاقه نداره ولی بعد چند روز گفت شوخی کردم..
الان میگه اون بار بچه بازی در اوردی و من دلم به حالت سوخت..
حتی نمیتونم بهش اس ام اس بدم.. بهم حق بدین که دلسرد بشم...
لطفا جواب این سوالو زود بدین..
ممنون
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
الان که مایل به ارتباط با من نیست درسته که ببینمش.. ؟
الان باید چطوری بهش ثابت کنم که حامیش هستم .. چطوری بهش بفهمونم پشتیبانشم؟؟ هر راهی باشه انجام میدم
:323:
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
چرا کسی کمکم نمیکنهههههههههه؟
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
خدای من خدای خوب
دلم شده تنگ غروب
یه هفته است ندیدمش
همچو گلی نچیدمش
صدام دیگه در نمیاد
دوری چرا سر نمیاد
خدای من خدای من
بیا بشین تو قلب من
ببین چقد ترک زده
یکی بهش کلک زده
امشب که عید عالمه
چشمای من پر از غمه
بیا بشین کنار من
کارت دارم خدای من
دست منو بگیر خدا
نمیشم از تو من جدا