با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
با سلام به همهي دوستان همدردي ...
مدت مديدي است كه با اين سايت آشنا شدم و معمولا" همه مطالب سايت رو مطالعه كنم بلكه بتوانم بر مشكل خودم فائق بيام اما نشد و لازم دونستم كه من هم مشكل خودم رو با دوستان مطرح كنم ....
دختري هستم 29 ساله كه مدت 2 سال است كه در عقد و نامزدي سپري ميكنم . من و همسرم طي يك خواستگاري سنتي با هم آشنا شديم كه بعد از يك سال من جواب مثبت دادم و 4 ماه نامزد بوديم و بعد عقد كرديم . ما حتي قبل از ازدواجمان مشاوره قبل از ازدواج را انجام داديم و با علاقهاي كه بينمان ايجاد شده بود اين ازدواج را انتخاب كرديم . اما خانواده من از ابتدا مخالف اين ازدواج بودند چون همسرم را در شأن من نميديدند . من و همسرم از لحاظ اقتصادي تفاوت بسيار فاحشي يا هم داريم اما من به دليل اخلاقيات و ايمان به درستي ايشان او را انتخاب كردم و در اين مدت هم از هيچ كمك مالي نسبت به ايشان دريغ نكردم ولي متأسفانه همسرم خيلي قدرشناس نبوده و اين موارد را لحاظ نميكند .
بزرگترين مشكل ما اين است كه از همان هفته اول بعد از نامزدي همسرم با هر مشكلي كه پيش ميآمد راه قهر را در پيش ميگرفت و ميگفت تمام كنيم ... به راحتي حرف از جدايي ميزند در حضور همه حتي خانواده من ... اوايل من مدام او را تشويق به آرامش ميكردم و در واقع نازشو ميخريدم تا آشتي كنه چون اون يهو ميذاشت ميرفت، تلفنشو خاموش ميكرد ، تماسها رو جواب نميداد و ... بعد از مدتي كه برميگشت خوب بود و دوباره تكرار همين چرخه معيوب .
آنقدر اين مسأله ادامه پيدا كرد و حاد شد كه من بعد از گذشت 2 سال و تموم شدن صبرم به خواست اون مهريمو اجرا گذاشتم تا به اين وضعيت خاتمه بدم ولي اون با پدرش برگشت و عذرخواهي كرد اما بعد از اين جريان تو اين مدت (كه 2 ماه ميگذره) باز هم هفتهاي يكبار ما جريان قهر و آشتي رو داشتيم .
آخرين اختلاف ما مربوط به 3 شب پيشه كه همسرم ناگهان از كوره دررفت و تا تونست فحاشي كرد:320: كلمههايي از دهانش خارج شد كه من تا به حال نشنيده بودم و تا تونست به من و خانوادهايم به حرمتي كردم . هر چه از او ميخواستم كه آرام باشد و مراقب صحبت كردنش باشد ولي او بدتر ميكرد و الان هم از من خواسته كه توافقي همه چيز را تمام كنيم ...اما پدر من موافقت نميكند ... نميدانم چه كنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوستان همدردي نيازمند راهنماييتان هستم .باتشكر
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
به نظر من
مشکل اصلی به تفاوت سطح مالی برمی گرده و به همین خاطر هست که کارشناسان در مورد هم سطح بودن دختر و پسر برای ازدواج تاکید می کنند.
به نظر من با توجه به اینکه وضعیت مالیتون خوبه چنانچه او رو دوست دارید و علاقه به ادامه زندگی با او رو دارید سعی کنید اهمیت اون رو از این نظر پیش خودتون بالا ببرید و به او از نظر مالی بها بدید.
منظور من اینه که شاید او ناخواسته داره از شما یا از کس دیگه ای سرکوفت مالی میخوره (منظورم حتی خانواده خودشه)
ضمن اینکه اصرار او به جدایی کمی مشکوک بنظر میرسه اگر ممکنه در این مورد کمی بیشتر توضیح بده
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوست عزيز پارسا، ممنون از پاسختون ... فرمايش شما متين ولي باور كنيد كه تو اين مدت هر كاري كه فكر كردم حمايت از اونه انجام دادم ولي به گمونم خيلي زيادهروي كردم طوري كه بعضي وقتا از كارايي كه كردم پشيمون ميشم ... و نهايتا" تنها چيزي كه برام مونده يه حس ترس شديد و ترديد و شك فراوان به ادامهي اين زندگيه .خيلي سخته كه براي ساختن يه زندگي از خودت تا بتوني مايه بذاري و شريكت اونو كه نبينه هيچ كتمان هم بكنه .
من تك دختر يه خونواده بزرگم، در يك سازمان مهم دولتي پست خوبي دارم . حقوقم دو برابر همسرمه و دارائيهايي كه داشتنشو افتخار خودم ندونستم . با اينكه خودم صاحب خونه بودم ولي روز اول به همسرم گفتم كه يه خونه متوسط ميخوام كه برام اجاره كنه ، لازم نيست نزديك محل كارم باشه ، در مابقي موارد هم هميشه دست پايين گرفتم . وقتي براي عقدم رفتم آرايشگاه خودم هزينه آرايشگامو دادم، در خريد لوازممون هميشه داشتههامو وسط گذاشتم (ساعت، حلقه،لباس و ... ) . من ميخريدم و به همسرم فرصت ميدادم كه پول كه به دستش اومد سهمشو بده و هيچ وقت هم نگذاشتم كسي از اين موارد مطلع بشه .تو اين مدت يك سال همسرم تلاش كرد تا وامي بگيره بلكه با اون بتونه پول پيش خونه بده ، نتونست ، گذاشت رفت و كارو به دادخواست مهريه كشوند . با اين حال وقتي كه برگشت و اظهار پشيماني كرد من سي ميليون تومان بهش قرض دادم تا مثل يه وام هرماه قسط بده و خونمونو تهيه كنه ... وقتي كارشو عوض كرد من يك ماه تو جيبش پول گذاشتم تا به اولين حقوقش برسه ... هميشه هم تمام خرجهام به عهده خودم بوده ، خريدهام، دكتر رفتنهام، نيازهاي ماليم و ... خودش و خانوادش هميشه طلبكارند ، ميگه هركاري كه ميكنم وظيفه است و همهي همسراي دنيا همينطورن !!!!!!!!!!!!!
با همهي اين تحملهاي من اون هميشه خودشو دست بالا ميگيره و ميگه من همينم كه هستم و بعد سر كوچكترين قضيهاي كه پيش مياد قهر ميكنه و ميذاره ميره .
خانوادش تا به حال حتي براي يك بار هم كه شده راجع به تاريخ عروسي صحبت نكردن فقط از قهرهاي پسرشون حمايت ميكنن .ديگه نميدونم چي كار كنم . هر روز هم كه ميگذره اخلاقش خشنتر ميشه .اوايل آدم صبور و توداري بود ولي الان به راحتي پرخاش ميكنه ، تو خيابون جلوي مردم داد ميزنه ، خودشو ميزنه ، ناسزا ميگه و مدام و پي در پي تو اختلافاتمون ميگه من آدم بيارزشي هستم ، هيچي نيست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
لطفا" بگيد كه چه كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:316::325::316:
لازم به ذكر ميدونم كه ما تا به حال 36 مرتبه نزد مشاور رفتيم ، تستهاي مختلف داديم .نظر همهي مشاورين هم اين بوده كه همسر من آدم خودشيفتهايي ، حتي يك بار آقاي دكتري به ايشون گفتند كه فكر نميكني زيادي واسه خودت نوشابه باز ميكني !!!!!!!!!!!!!!!!!!!:163: گفتن ناسازگاره ، به ثبات احساسي نرسيده با اينكه ظاهر فوقالعاده موجه و آرومي داره ... گفت من فقط بايد تحمل كنم وگرنه اين وضعيت ثابته !!!!!!!!! حرف ديگران روش اثر كمي داره، كلا" براي ديگران و حرفشون خيلي ارزش قائل نيست و دنيا رو فقط با معيارهاي خودش ميسنجه . كتاب براش خريدم، نامه براش نوشتم، دوستانه باهاش صحبت كردم، ازش خواهش كردم كه براي ساختن زندگيمون ارزش قائل بشه ولي فقط يه لحظهاست . وقتي حالش خوبه و مشكلي نيست قولشو ميده اما پاي عمل كه ميرسه و در لحظات بحراني همه چي يادش ميره :163:
ديگه از دوست داشتنش ميترسم ، يا در اوج محبته يا در قعر بيتفاوتي . يا هر يك ساعت بهم زنگ ميزنه و حالمو ميپرسه يا قهر ميكنه و روزهاي طولاني ناپديد ميشه . ديگه آبروم كاملا" جلوي خونوادم رفته . آخه من به خاطر اون بارها تو روي خونوادم وايسادم، به خاطر گرفتن رضايت خانوادم با اين ازدواج جنگيدم، اما اون حتي جلوي پدرم و برادرهام بهم گفته : حق نداري بهم زنگ بزني ، ديگه دنبالم نياي ، حرفت و خودت واسم ارزشي نداره و .... :316::316:
خانوادشون هم همينطورن ، در اوج هيچي توهم بالاتربودن از همه رو دارن ، هميشه مدعياند، قدر هيچ محبتي رو هم نميدونن .دوستان خواهش ميكنم راهنمايي كنيد و بگيد چي كار كنم ؟؟؟؟؟:325::325:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام A'srin عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
توضیحات خوب ارائه دادی و مشخصه خانوم فهمیده و عاقلی هستی!
دوست دارم نکات مثبت همسرتون رو بگی و نکات مثبت شما از دید همسرتون؟
من فکر میکنم از اول بی رویه از نظر مالی حمایتگر بودید معمولا این وضعیت بعد مدتی وظیفه میشه!!
آیا همسرتون فاکتور مثبت و ایده آلی داره؟
آیا این احساس که تکیه گاه شماست در ایشون به وجود آوردید؟
کلا در دعوا یا درگیری چند در صد خودتون رو مقصر میدونید؟
منتظر پاسخت هستیم نگران نباش خانومی...:82:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام به شما دوست عزيز ويدا،
ممنون از بذل توجهتون به شرح حال من و لطفي که به من داشتيد.
* نکات مثبت همسرم :
1- فوقالعاده نجيب و پاکه 2- دست و دلبازه 3- فوقالعاده مهربان 4-خداشناس
5- اهل اعتياد و سيگار نيست 6- اصلا" اهل رفيق بازي و اينجور مسائل نيست 7- اهل سفره
8- هيچ وقت اهل دوست دختر نبوده 9-زحمتکش و سختکوشه 10-سحرخيز
11-احساساتي و اهل قلم هم هست ( خيلي وقتا نامه عاشقانه مي نويسه برام) 12-دوست داره مدام به ديگران کمک کنه حتي اگه قرض بگيره ، کلا" شخصيت خدمتگذاري داره 13-همهي سعيشو براي برآوردن خواستههاي من ميکنه ... دوست داره منو به خواستههام برسونه 14- مشوق من در ادامه تحصيل (کارشناسي ارشد) بوده 15-اهل کادو دادن و سورپرايز کردنه 16- وفاداره
اينا مهمترين خصلتهاشه که براي من خيلي مهم بوده و دليل انتخاب ايشون براي من بوده .
* نکات مثبت من از دید همسرم
- هميشه به من گفته که به پاکي و نجابت من ايمان داره
- به نظر اون من خيلي خيلي مهربان و فداکارم
- مسئوليتپذيري و نقش منو در اجتماع دوست داره
- به نظر اون من دختر بسيار سادهايم ( در پوشش ، رفتار ، آرايش و ... )
ـ ابه نظر اون من متدين هستم و از اينکه اهل نماز و قرآن هستم افتخار ميکنه
- به نظر اون من خيلي خيلي به حال اطرافيانم مؤثر و فايده رسون هستم
- از اينکه در اين چند ساله عمرم زندگي سالمي داشتم افتخار ميکنه
- ميگه موفقيتهاي پيدر پي مالي من باعث شاديش ميشه
- به نظر اون راه کارهاي اقتصادي من هميشه پرسوده !
* آیا همسرتون فاکتور مثبت و ایده آلی داره؟
به نظر خودم که همين نجابت و پاکيش مثبتترين و ايدهآلترين فاکتورشه و اينکه به وفاداريش ايمان دارم .
* آیا این احساس که تکیه گاه شماست در ایشون به وجود آوردید؟
فکر نميکنم . احساس ميکنم در اين زمينه خيل خوب عمل نکرده باشم . چون هميشه استقلالم رو نشون دادم ، حتي خودش هم ميدونه که درست مانند دوران مجرديم خودم ميتونم به تنهايي از عهده همه کارهام بربيام و خيلي نياز به حضور يک مرد در کنار خودم ندارم . البته من با اين شرايط عادت کردم چون حدود 9 ساله که در اجتماع هستم و نقشهاي مردونه زيادي داشتم اما در اعماق وجود و افکارم نياز احساسي به مرد زندگيمو منکر نميشم . در واقع مهمترين آرزوم اينه که مرد زندگيم تنها تکيهگاهم باشه در تمام مراحل زندگي و من حضورشو حس کنم .
* کلا در دعوا یا درگیری چند در صد خودتون رو مقصر میدونید؟
به طور کل من شخصيت تنش گريزي دارم . از دعوا و مشاجره و تنش و قهر به شدت متنفرم . هميشه در اوج عصبانيت و ناراحتي هم توان کنترل خودم رو دارم و اين موضوعي است که حداقل همه همکاران و دوستان من به اون اشاره ميکنن طوري که اونها هميشه ميگن احتمالا کساني که خشم واقعي منو ديده باشن به تعداد انگشتاي دست هم نميرسن . هر وقت هم بين من و همسشرم مشکل و شاجرهاي پيش مياد به يه مشاور يا يه صاحب نظر مطرح ميکنم تا بفهمم چقدر مقصر بودم ، خيلي راحت از همسرم عذرخواهي ميکنم و به اشتباهاتم اعتراف ميکنم . اگر هم بخوام عادلانه جواب کلي به سوالتون بدم بايد بگم نهايتا" 40٪ من مقصر هستم . همهي مشاورههايي که رفتيم هم اين موضوع رو به همسرم گفتن اما اون ...
دلايل و منطق خودش رو داره ، گاهي بايد بديهيترين چيزها رو براش چندبار توضيح داد . هميشه خودشو بيعيب و عاري از خطا ميدونه ... هميشه خانوادشو مهربونترين آدمها ميشماره در حاليکه گاهي از بيمهري اونا صداي خودشم درمياد ولي اعتراف نميکنه ... در کل احساس من اينه که من اولويت دومش در زندگي هستم و اولويت اول اون خانوادشه با تمام بديهاشون ، سردبودناشون و کارهاي بيمنطقشون .
باز هم به کمک و راهنمايي شما دوستان نيازمندم ... ممنون از همياري و همدليتون ... :72:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
با سلام دوباره به همهي دوستان همدردي،
دوستان كمك كنيد و به من بگيد كه چه كا ركنم ؟ دوشنبه شب كه دعواي شديدي بين من و همسر صورت گرفت اون ازم خواست كه چهارشنبه يا پنجشنبه (امروز) براي طلاق توافقي اقدام كنيم . گفت لازم نيست راه دادگاه رو پيش بگيريم ، من ماهي يك سكه ربع ( مهريه من 500سكه ربع بهار آزادي است ) بهت ميدم و پول پيش خونه رو كه متعلق به منه هم پس ميده تا همه چي به سرعت تموم بشه . من گفتم چهارشنبه نميتونم ، براي امروز هم پدرم راضي نشد كه عقدنامه رو به من بده . گفت بايد پدر اون بياد تا دسته جمعي به محضر بريم :(:(:(
من اين موضوع رو به همسرم گفتم اون هم گفت : مثل هميشه خودت و خونوادت دنبال بهونهايد، شما دل طلاق رو نداريد اينها حرفه ... نه من نه پدرم اين راهو نميايم منتظر ميمونيم تا خودتون تاريخ و مكانشو تعيين كنيد . :( دوستان خواهش ميكنم به من بگيد با اين كاراش چطوري برخورد كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بايد چيكار كنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستي امروز صبح تماس گرفت و گفت كليد خونمونو به بنگاه داده تا يه مستأجر جديد براش پيدا كنه تا بتونه پول منو پس بده . اين در حاليه كه يه مقدار از وسايل جهيزيه من تو اون خونه هست . نميدونم اين كار اون درسته ؟ مشكلي براي من و اثاثيه من پيش نمياد ؟؟؟؟ :316: من بايد منتظر بمونم يا خودم اقدامي كنم ؟؟؟؟ مثلاگ صلاح است كه برم و اثاثيمو به خانه پدرم بيارم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:325:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
درود بر دوستان عزیز
:104::72: خیلی خوبی والله من فکر میکردم نسل خانم هایی خوبی مثل شما منقرض شده :311: یه دستی بیا آبجی به سر این همسر ماهم بکش.جدی میگم بجون خودم.همسرم سر کار میره حقوقش مال خودشه که هیچ.یارانه جفتمونم مال خودشه.بجز مغازه یه درآمد ماهی 200 یا 300 اینترنتی دارم اونم مال همسرمه تازه پول کلاساشم من باید بدم خدا شانس بده :311::311:
ایکاش دوتا آبجی بودین آبجی کوچیکتم مثل خودت بود واسه داداش کوچیکم میگرفتیمش با نونش که هیچی خودشم کله توی روغن نباتی 17 کیلویی بود:311:
=================================================
من تك دختر يه خونواده بزرگم، در يك سازمان مهم دولتي پست خوبي دارم . حقوقم دو برابر همسرمه و دارائيهايي كه داشتنشو افتخار خودم ندونستم . با اينكه خودم صاحب خونه بودم ولي روز اول به همسرم گفتم كه يه خونه متوسط ميخوام كه برام اجاره كنه ، لازم نيست نزديك محل كارم باشه ، در مابقي موارد هم هميشه دست پايين گرفتم . وقتي براي عقدم رفتم آرايشگاه خودم هزينه آرايشگامو دادم، در خريد لوازممون هميشه داشتههامو وسط گذاشتم (ساعت، حلقه،لباس و ... ) . من ميخريدم و به همسرم فرصت ميدادم كه پول كه به دستش اومد سهمشو بده و هيچ وقت هم نگذاشتم كسي از اين موارد مطلع بشه .تو اين مدت يك سال همسرم تلاش كرد تا وامي بگيره بلكه با اون بتونه پول پيش خونه بده ، نتونست ، گذاشت رفت و كارو به دادخواست مهريه كشوند . با اين حال وقتي كه برگشت و اظهار پشيماني كرد من سي ميليون تومان بهش قرض دادم تا مثل يه وام هرماه قسط بده و خونمونو تهيه كنه ... وقتي كارشو عوض كرد من يك ماه تو جيبش پول گذاشتم تا به اولين حقوقش برسه ... هميشه هم تمام خرجهام به عهده خودم بوده ، خريدهام، دكتر رفتنهام، نيازهاي ماليم و ... خودش و خانوادش هميشه طلبكارند ، ميگه هركاري كه ميكنم وظيفه است و همهي همسراي دنيا همينطورن !!!!!!!!!!!!!
==================================================
همه ما مردا نقاط مثبت و منفی زیادی داریم.شوهر شما هم مثل بقیه ایشالله به یاری خدا و مشاوره هایی که بچه ها میدن زندگیتون بهتر و شادتر و کاملتر میشه.
و سخن آخر: حتی اگه یه زندگی 1% شانس ادامه داشتن داشته باشه اون زندگی ارزش اینو داره که نگهشداری بانو حتی 1% درصد:72:
...............................
ببخشید من این نظر رو قبل نوشته آخریتون دادم
...............................
اصلا ترس به دلت راه نده بهترین کار رو پدرتون انجام داد مگه بچه بازیه به این راحتی ها طلاق گرفتن بزار اون بره دنبالش تا خسته بشه.فکر کنم الان افتاده روی دنده لجبازی پس عجله نکن و صبور باش آهسته و با فکر قدم وردار بدون مشورت با بزگترا کاری نکن مخصوصا خانواده خودت
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام دوست عزیز .من اینجا تازه واردم و شاید فکر کنید نتونم شما رو راهنمایی کنم اما با سن کمم تجربه زیادی در این مورد دارم.اول که اصلا کارت درست نبوده تا این حد حمایت مالی این جمله رو فراموش نکن: "لطف مکرر تو حق مسلم ماست" و جمله دیگه: مردها مثل سایه میمونن اگر بایستی اونام می ایستن اگه می خوای دنبالت بیان باید بری. به نظر من انقدر نگران نباش اگه شوهرت میگه بریم بگو باشه اینو بدون اگر قسمت تو زندگی با این مرد باشه هیچ چیز جداتون نمیکنه.مثل من که بعداز2سال دادگاه رفتن برگشتم.فقط امیدوارم پشیمون نشی...
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
مرسي دوستان عزيز از توجه و پاسختون .ولي متوجه نشدم !!!!!!!!!!!!!! يعني برم جهيزيمو از خونمون بيازم به خونه پدريم ؟؟؟؟؟ يا واسه جدايي توافقي خودم پيش قدم شم ؟؟؟؟؟؟؟؟ ديگه داره شورشو درميآره آ ديگه خيلي خستهام كرده ... حسابي بريدم . دارم از دوست داشتنم پشيمون مي شم . از عشقي كه بهش داشتم ، از اين همه سختي و تنش كه به خاطر اون متحمل شدم :316::316
دوستان بگيد چي كار كنم ؟؟؟؟ تماسهاشو جواب بدم ؟؟؟؟ امروز كه به محل كارم زنگ زد با لحن طلبكارانهاي صحبت كرد و فقط گفت من جنم طلاق گرفتن ندارم :302: دريغ از سر سوزني قدرشناسي از خودش و خونوادش . نميدونم بايد چيكار كنم . دفعه قبل كه اي كارو كرد يك ماه سكوت كردم اما اون هر روز منو تهديد كرد و حرف جدايي زد . آخر سر هم روز تولد من اومد دم خونه و عقدنامه رو گرفت تا واسه طلاق اقدام كنه ولي كاري نكرد و فقط تهديد كرد تا اينكه صبر من سر اومد و من مهريمو اجرا گذاشتم ، البته وقت دادگاهمون شد دي ماه كه هنوز نيومده . تو اين مدت خانوادش حتي يك بار ا من تماس نگرفتن كه ببنن مشكل چيه :316: از خودش از خونوادش از اين همه بي مسئوليتي ميترسم . ميترسم كه تا آخر عمر حمايت كردن از اون و زندگيش وظيفه من شه و اون هر جور كه دلش ميخواد با من تا كنه :163: سه شب پيش كه دعوا كرد تاز ه از دكتر برگشته بوديم چون چند وقته كه من دچار درد قلب شدم ، حتي دكتر هم گفت كه از استرس شديده اما انگار براي همسرم خيلي مهم نبود . اون شب به من حرفهايي زد كه مثل خنجر در قلبم فرو رفت . گفت : تو و خونوادت بيارزشترين آدمهايي هستين كه به عمرم ديدم و شناختم . مهريتو مثل سگ ميندازم جلوت كه بري گم شي :302::316:من تا به حال هيچ وقت هيچ وقت چنين بياحترامي به اون نكردم . اين حق من نيست :316:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
مگه جهیزیت چقدر ارزش داره؟کسی اونارو که تو کوچه نمیریزه....
واقعا درکت میکنم...به نظر من سعی کن خودت رو آروم نشون بدی حساسیت تو اون رو بیشتر تحریک میکنه.بهش بگو من همیشه تورو دوست داشتم و دارم و یه خاطر همین هر حرفی که بزنی گوش میدم.بگو تو الان میگی چیکار کنم!!!بعد اگه گفت طلاق بگو هر ساعتی یگی میام. اما اگه واقعا هنوز دوستش داری که میدونم داری در اعماق وجودت از خدا بخواه تا همه چی درست بشه و به خدا امید داشته باش چراکه خدا ناامیدت نمی کنه.محکم باهاش صحبت کن....اینو بهت اطمینان میدم فقط خدا میتونه کمکت کنه.صبرو ارامش اعجاب انگیزه...نگران نباش