از دست خانواده ی شوهرم خیلی ناراحتم
:302:
شهر محل زندگی ما تا زادگاهم که خانوادم زندگی میکنن حدود ۱۲ ساعت راهه.
خانوادم با ازدواج ما مخالف بودن به خاطر دوری
.
خیلی سختی کشیدم و دلتنگی خیلی اذیتم میکنه.
من و همسرم تصمیم گرفتیم که به شهری در نزدیکی خانه ی پدرم زندگی کنیم به دلیل موقعیت
کاری بهتر.
وقتی این تصمیم رو به خانواده ی همسرم اطلاع دادیم قشقرقی به پا شد و علنا به من توهین کردن و
گفتن تو میخوای پسرمون رو ازمون بگیری٫
چه کار کنم.؟
خانواده ی شوهرم خیلی قدیمی فکر میکنن.و یه جورایی عروس رو کلفت و پسر رو غلام میدونن.
RE: از دست خانواده ی شوهرم خیلی ناراحتم
سلام سولماز عزيز
نظر همسرت چيه ؟ چه عكس العملي در برابر اين رفتارشون داشته ؟
RE: از دست خانواده ی شوهرم خیلی ناراحتم
شوهرم در حال حاضر خيلي خيلي ناراحته ازشون
باهاشون صحبت نميكنه به خاطر توهيني كه به من كردن
جالبه كه ميگن حتما تو اينجوري گفتي به پسرمون كه با ما حرف نزنه.
نميدونم
دوست دارم از دستشون سر به كوه و بيابون بزارم
اي خدا
من كه برده و بنده ي اينا نيستم كه رفتارشون اينجوري هست.
مادر شوهرم اخلاق خيلي جالبي داره مثلا اگر از دست من ناراحت باشه ميره به شوهرم و خواهراش و شوهرش و بقيه ي عروساش ميگه به خودم مستقيم نميگه
اگر از دست شوهرم ناراحت باشه از اونجايي كه همه ي بدي هاي همسرم از منه به من ميگه
تكه كلامش اينه كه پسرم از وقتي زن گرفته عوض شده و
نميدونم چرا مستقيما به خودمون نميگه
نم
نظر همسرم اينه كه بريم شهر نزديك شهر ما.
پدرش گفته اگر بري ديگه پسر من نيستي و اين زنت ميخواد ما رو از هم جدا كنه.
نميدونم خانواده ي من و يا من احتمالا دلمون تنگ نميشه و احساسات نداريم.
RE: از دست خانواده ی شوهرم خیلی ناراحتم
سولماز جان پس مشكلي نداري . مهم اينه كه همسرت باهات همراهه وپشت توست .
وقتي ازشون دور بشيد مشكلاتتون حل ميشه
RE: از دست خانواده ی شوهرم خیلی ناراحتم
:325::325::325::325::325::325::325::325::325: