چه کنم از دست خانواده همسرم
تا چند ماه پیش خیلی رابطه ی من و خانواده ی همسرم خوب بود . چون غلام حلقه بگوششون بودم. خیلی مواظب بودم از من راضی باشن برای همین خیلی ازم سوء استفاده کردن تا اینکه چند ماه پیش قرار گذاشتن مراسم عقد خواهر شوهرم رو مثل عقد و عروسی برادر شوهرم خونه ما بگیرن منم چون خونه زیاد تمیز نبود آخه پسر سه ساله ام روی دیوارا خط کشیده بود فرشا هم کثیف بودند و هزارتا مشکل دیگه و کمتر از یک ماه به عید بود نمی تونستم همه چیز رو تمیز کنم و باز دوباره برای عید هم تکرار کنم گفتم نه نمی دونید از اون وقت تا حالا چه قیامتی شده خواهر شوهر بزرگه که خیلی با هم صمیمی بودیم خیلی آتیش بیار معرکه شد اخه من قبلا بعضی اوقات چیزایی که از خانواده همسرم به دل می گرفتم رو براش می گفتم اونم می گفت . حالا ار موقعیت استفاده کرد و رفت همه رو با اضافه و کم و وحتی تغییر به مادر شوهرم و بقیه گفت خواهر شوهرم یه شب همسرم رو دعوت کرد خونه اش و هرچی تونس درمورد من به شوهرم بد گفت شوهرم هم خیلی حالش بد بود هم از من برید هم از اونا من رفتم پیش پدرشوهر و مادرشوهرم ازشون معذرت خواهی کردم بعد اوضاع کمی آروم شد و جاری ام اولین بچه شو بدنیا آورد باز دوباره اوضاع همون شد باز درد دلایی که با جاری کرده بودم کار دستم داد باز هر وقت می ریم خونه مادر شوهر از زبون جارریم حرف می زنه جاریم که تا چند وقت قبل رابطه شون با خانواده همسرم شکراب بود الان شده فرشته خونه شون اون وقتا خیلی مواضبش بودم تا زیاد بین اینا بهش سخت نگذره ولی الان داره کولاک می کنه و از شرایط نهایت استفاده رو می کنه
الان مادرشوهرم خیلی بد باهام رفتار می کنه ولی من هفته ای یه بار بهشون سر می زنم الان سه ماهه که فرزند دومم رو باردارم دوس ندارم به این موضوع فکر کنم سعی کردم همشون رو ببخشم ولی هر بار که می ریم خونه مادرشوهرم اونقدر به من بی احترامی می کنه مادرشوهرم که نمی شه فراموش کرد و راجع بهش فکر نکرد .
البته چندوقته که همسرم حسابی از من حمایت می کنه و تقریبا اونا و منو شناخته با شناختی که از همسرم دارم اون فقط از حق حمایت می کنه خیلی وقتها هم به من می گه نباید فلان حرف رو می زدی ومن هم قبول می کنم .خیلی هم بهش گفتم که نباید حرمت پدر و مادرش رو بشکنه که خوشبختانه اصلا اهل بی احترامی کردن نیس و خیالم راحته اما من هربار بهش می گم که اگر ازمن حمایت نکنه مهم نیس ناراحت نمی شم فقط دلم می خواد پدر و مادرش ازاون رنجیده نشن .همسرم چند بار خواسته که همه یه جا جم بشیم و حرفاامونو بزنیم رودرو ولی اونا قبول نمی کنن حالا شما می گین چه کار کنم ؟؟:316::316:
RE: چه کنم از دست خانواده همسرم
سلام ارشیدا جان
خوش امدی به همدردی
:72:
شما در رفتارت تعادل رو رعایت نکردی و همین برایت مشکل ساز شده.
نه به اون زمانی که به قول خودت غلام حلقه به گوش بودی و نه به وقتی یکباره جلوشون ایستادی.
نه رفتار اون موقع شما درست بوده و نه رفتار حالات.
بهتر بود در رفتارت کمی سیاست به خرج میدادی.میگفتی که من از صمیم قلب دلم میخواد این کار منزل ما انجام بشه ولی خونه ما طوری نیست که امکانش باشه و خیلی منطقی دلایلت رو میگفتی.و بقیه رو میسپردی به خودشون.
این از اشتباه اولت
اشتباه دومت :
دوست خوبم
آدم میره با خواهر شوهر و جاریش درد و دل زندگیش رو میکنه؟!
به خدا این اولین باره تو عمرم دارم همچین چیزی رو میشنوم.مثل این میمونه که آدم بره با دم شیر بازی کنه.
میگن اگر با کسی راجع به کسی دیگه درد و دل کردی هرگز نذار اون دونفر با هم رو به رو بشن.اینا که دیگه خانواده شمان و همیشه میبینیشون....
شما کس دیگه ای رو برای درد و دل پیدا کن.اصلا بیا همینجا حرفات رو بزن.
من زیاد با پیشنهاد همسرت موافق نیستم.رو در رو صحبت کردن ممکنه باعث حرمت شکنی بشه.به خصوص اینکه شما هم یکسری صحبتها در موردشون کردی و اونا زمینه برای گله کردن دارن.
بهتره با خریدن یه جعبه شیرینی..یه دسته گل توی این ایام زیبا مثل عید غدیر همه تون همه چیز رو فراموش کنید .
این حرف رو هم به همسرت نزن که اگر از من حمایت نکنی مهم نیست.
اجازه بده خودش در این باره تصمیم بگیره و شما در این امر دخالت نکن.
پس فردا اگر گله کنی میگه خودت نذاشتی.
شما اصلا در باره خانوادش و رفتاری که باهاشون داره وارد نشو .حتی بهش نگو حرمت نگه دار یا نه.هیچ کاری نداشته باش.
وقتی میگی خیالم راحته که بی احترامی نمیکنه پس شما هم دخالت نکن.
شما رفتارهای غلط اونا رو به دل نگیر.اگر میخواهی بچه اروم و سالمی داشته باشی ارامش خودت رو حفظ کن.
اگر بخواهی میتونی راحت از کنار رفتاراشون بگذری.فقط باید خودت بخوای.
الان شما در دوران مقدسی هستی.از خدا طلب ارامش کن و به فکر حفظ ارامش خودت و همسرت و بچه هات باش
برای ما هم دعا کن.
موفق باشی
RE: چه کنم از دست خانواده همسرم
ممنون مریم گلم
حرفاتو کاملا قبول دارم راست می گی نه گفتنم بدجوری بوده ولی دلیلش رو بهشون گفته بودم .من قبلا از پدر و مادرش معذرت خواهی کردم ولی اصلا حاضر نیستم از دیگران معذرت خواهی کنم نه به این دلیل که حرفامو رفتن برای دیگران گفتن نه به این دلیل که رفتاراشون خیلی آزارم داده راستش رو بگم .فکر می کنم همینکه بخشیدمشون خیلی هنر کردم.رفتارایی کردن که از نوشتنش اینجا شرم دارم باورکن
RE: چه کنم از دست خانواده همسرم
سلام ارشیدا جان .قدم نو رسیده مبارک باشه...البته چند ماه دیگه ان شا ا...به نظر من نباید راز زندگی خودت رو به فامیل شوهر بگی بعد تو رفتی به خونواده خودش گفتی؟؟؟؟؟؟یکم سادگی کردی.حالا هم مهم نیست بهتره دیگه دنبال موضوع رو نگیری .سعی کن خودت رو بی گناه نشون بدی اصلا به رو خودت نیار که حرفی زدی .رفتارت رو با خونواده شوهرت خوب کن حال جاریت هم گرفته میشه..یکم مادر شوهرت و خواهر شوهرت رو چاخان کن.
RE: چه کنم از دست خانواده همسرم
ممنون ترانه جون ولی من اصلا انکار نکردم چون اونا خودشونم از بقیه برای من گفتن حتی مادر شوهرم وقتی از دست کسی ناراحت می شد برای من می گفت همسرم میگه دارن از همین اعترافت علیه تو استفاده می کنن .خودم موندم چه جوری گفتن اونا خوبه ولی گفتن من بد بوده .می دونی من حس می کنم اینا همه اش بهانه ایه برای اذیت کردنم حس می کنم چون حالا جاریم بچه اورده و عزیز شده من باید ادم بده باشم مثل قبل که جاریم ادم بده بود و من خوب
RE: چه کنم از دست خانواده همسرم
حالا که این جوری شده به نظر من بهترین راه حل اینه که بی خیال بشی و همونطور که مریم گفت یه شیرینی بگیری و عید به دیدنشون بری و آشتی کنید ... خیلی موضوع رو بزرگ نکن اصلا مگه تو به اونا احتیاج داری؟بذار یه مدت بگذره دوباره خوب میشن
RE: چه کنم از دست خانواده همسرم
باشه روز عید یه کیک درست می کنم چون قبلا که همه شون خششون میومد می برم خونه پدر شوهرم ولی من می دونم هیچ اتفاق خاصی نمی افته . چند شب پیش رفتیم خونه مادر شوهرم علی رقم مخالفت همسرم ترشی درست کرده بودم یه شیشه واسه شون بردم باورتون می شه هیچ چیزی نگفتن فقط خواهر شوهرم پرسید خودت درس کردی ؟ برای شام آوردن ولی دریغ از یک تشکر مادرشوهرم که اصلا بروی خودش نیاورد .
اخه مادر شوهرم ازم توقع داره همون جوری که از اونا معذرت خواهی کردم از بقیه هم معذرت خواهی کنم تنها در این صورت درس می شه که همسرم بشدت مخالفه تازه من نمی دونم به چه دلیلی باید از دیگران معذرت بخوام .
مریم جون گفته بودی رودرو نشیم حرمتا شکسته می شه .می دونی این وسط خبر و خبر کشی شده خیلی دروغا از زبون من گفته شده وخیلی چیزا که من گلایه کردم رو جور دیگه با منظور بد بهشون گفتن من می خوام مثل همین مسئله مراسم عقد دلائلم رو برای گفتن حرفایی که زدم بگم نمی دونم چی پیش میاد ولی فکر می کنم این حق منه که از خودم دفاع کنم
یا واقعا باید این کارو بکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عید گذشته برادر شوهرم نیومد عیدی خونه ما ماهم نرفتیم منتظر بودیم اول اونا بیان چون ما بزرگتریم خوب نیومدن ماهم نرفتیم زیاد جدی نگرفتیم خانمش یه روز بستری بود رفتم بیمارستان عیادتش بعد بچه اش به دنیا اومد من نبودم مسافرت بودم وقتی برگشتم به شوهرم گفتم بریم گفت حالا شلوغه بزار خلوت شه چند روز صبر کردیم که خلوت شد یه شب رفتییم دیدیدم چندتا ماشین درخونه شون پارکه همسرم گفت من که نمیام ( شوهرم از جاهای شلوغ خوشش نمیاد عالم و آدم می دونن حتی عروسی آبجی من هم نیومد ) رفتیم در خونه پدر شوهرم زنگ و زدیم منتظر باز شدن در بودیم که برادر شوهرم اومد و بدون اینکه به من محل بذاره رفت تو باباشو ورداشت و با داداش کوچیکترش رفت خونه شون برادر کوچیکش اسرار کرد که ماهم بریم اونجا شوهرم گفت ما الان از اونجا میام شلوغ بود نرفتیم تو . خلاصه چند روز بعد که جاری ام به خونه مادرش نقل مکان کرده بود دیدم شوهرم که اصلا حاضر نیست اونجا بیاد با مامانم پاشدیم رفتیم اونجا عیادتش .چند بار شوهرم به داداشش تلفن زد و گفت هر وقت خونه ای ما می خوایم بیایم ولی هر بار بهانه آورد موقع ماه رمضون دعوتشون کردیم نیومدن بعدها جایی که همدیه رو می دیدم همه شون دوس داشتن شوهرم به بچه ی اونا توجهکنه و بقلش کنه ولی اینم همه می دونن که همسر من اصلا اهل بغل کردن و سربه سر بچه ها گذاشتن نیس تنها بچه ای رو که بغل کرده بچه خودمون بوده ولی خوب من چند بار ازش خواستم اینکارو بکنه ولی میگه زن داداشم یه جوری رفتار می کنه که خوشم نمیاد دس به بچه اش بزنم خوب راستشو بگم راس میگه یه روز که خونه پدر شوهرم بودیم مادر شوهرم به بهانه اینکه بگیرش ببینیم پسرت چیکار می کنه اونو داد دست شوهرم همچین که یه ذره صداش در اومد جاریم پرید بچه رو گرفت شوهرم میگه دیدی فکر کرد می خوام بچه شو بخورم خلاصه الن همه شون فکر می کنن سر قضیه هایی که قبلا گفتم من از لجبازی نرفتم وهمه تقصیرا گردن منه حالا مادر شوهرم توقع داره از جاریم معذرت بخوام آیا واقعا باید این کارو بکنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟