نوشته اصلی توسط vahid4444
مشکل من از اونجا شروع میشه که وارد اجتماع میشم و ترس از این دارم دور و بریام متوجه این تنهایی من بشن من همیشه این شک رو تبدیل به یقین کردم و همین تا حدودی اعتماد به نفس من رو پایین میاره ولی شاید اصل قضیه این طوری نباشه حالا من یا باید این شک رو از خودم دور کنم و کنار بیام یا کاری انجام بدم از تنهایی در بیام ( پیدا کردن دوست ، ازدواج و راههای دیگه) که هیچ کدوم رو نمی تونم و یا در آینده بهشون میرسم من خیلی دوست داشتم با دوستان هم سن و سال خودم بشینم حرفهای دلم بگم ولی متاسفانه با شرایطی که من دارم ( نه این که شرایطم بد باشه ) قسمت روزگار رو می گم فعلا باید بسوزم و بسازم در ضمن خدایی دارم که جبران همه نداشتن های منه ولی خوشحال میشم دوستان لاقل اگر مشکلاتی مثل هم داریم بگن شاید به نقاط مشترکی برسیم و راه حلی براشون پیدا کنم