فکر کنم شوهرم معتاده

سلام.چندروز پیش رفتم خونه و دیدم وسیله ای روی گازمه که باهاش مواد مصرف میکنن تو سطل آشغالم بقیش بود.ازش پرسیدم گفت دوستم اومده و کشیده.وای دنیا رو سرم خراب شد.جوری کتک خوردم که دو روزه صورتم کبوده و نتونستم برم بیرون از خونه.دست رو قران گذاشت که خودش معتاد نیست و نکشیده و من به اون طرف زنگ زدم و گفت من بودم و اون لب نزده من اصرار کردم جا ندارم بکشم بزار بیام خونت و اونا رو هم یادم رفته جمع کنم.اما شوهرم حاضر نیست بره آزمایش.میگه میرم آزمایش ولی دیگه اسمتو نمیارم.
همه دنیا رو سرم خراب شده.
چیکار کنم؟به زور ببرمش آزمایش؟شاید واقعا بره و نیاد دیگه.
به نظرتون یه آدم سالم راضی میشه دوست معتادش بیاد تو خونش مواد مصرف کنه؟
اونم من که خیلی حساسم رو این چیزا

سلام
همونقدر که باید تو مشکلات قبلیت صبوری میکردی وبه روی خودت نمی اوردی .اینبار باید چشماتو باز کنی وپیگیر این قضیه بشی .
شوخی نیست اینده خودت وشوهرت در میونه.

متمعنم معتاد نیست شوهرم و اینکه همون روز اون دوستش هم زنش بیخبر بوده که معتاده و همون وقت که من زنگ زدم تو جیبش موادو دیده بود و قهر کرده و رفته.
به شوهرم متمعنم اما اینکه میگه نمیام آزمایش چی؟میگه قسم خوردم اما تو باورم نداری.
خیلی گریه کرد و به اون دوستشم زنگ زد هرچی از دهنش درومد گفت و گفت دیگه دور و برم آفتابی نشی که میکشمت که تمام زندگیمو بهم ریختی

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اینم بگم که من اول دستم بلند شد و بدجور زدم تو گوشش دوبار.بعد اون عصبانی شد و دست بلند کرد

سلام شارلوت عزیز

دوست خوبم

کمی به اعصابت مسلط باش.و خودت رو کنترل کن.خیلی کار اشتباهی کردی که اقدام به زدن همسرت کردی.

شما اوایل ازدواجت هستی .نذار قبح کتک زدن و کتک خوردن بریزه.اونوقت ممکنه سر شور و بی نمک شدن غذا هم باهمدیگه کتک کاری کنید.

اگر نتونی خشمت رو کنترل کنی نمیتونی زندگی کنی.کسی که جلودار خشمش نباشه نمیتونه عقل سالمی هم داشته باشه.


اولا اینکه در مورد ازمایش دیگه باهاش صحبت نکن.

دوما اینکه بشین و منطقی باهاش صحبت کن.خیلی ملایم ازش توضیح بخواه.
اصلا متهمش نکن.

افکارت رو بهش بگو.



محکم اما مهربان حرف بزن.

اگر هم انقدر مطمئن هستی که اعتیاد نداره پس دلیل پافشاریت روی ازمایشگاه رفتنش چیه؟

پس چرا اسم تاپیکت رو گذاشتی فکر کنم شوهرم معتاده؟

خیلی تناقص داری توی پست اول و سومت.چرا؟

نشون بده بهش اطمینان کردی. جز اون وسیله مصرف مگه شواهد دیگه ای هم برای تایید اعتیاد ایشون داری؟؟؟؟
اگر نه که با دیدن یه وسیله آدم تهمت نمیزنه بدتر اینکه مجبورش کنی بره آزمایش بده وقتی قسم خورده. جلو روش بهش اطمینان کن. اما حواستو جمع کن و حتما تلفنی مشاوره اعتیاد بگیر. چون این قضیه خیلی حساسه و با حرفمنو بچه های دیگه خدای نکرده ممکنه ضرر کنی.
اما یه درصد فقط بذار این شکت غلط باشه. دیگه بعد از آزمایش اجباری ایشون زندگیت زندگی میشه؟؟؟
بعدشم مگه فقط به آزمایشه.اینقد راهها بلدن اهلش که آزمایششون از منو تو هم سالمتر نشون بده. ببین خودش چطوری واقعا مثل یه فرد معتاده یا نه؟ وگرنه با آزمایشو اینا هیچی مشخص نمیشه.

مریم عزیز واقعا شما یکروز بری خونت با اون صحنه روبرو بشی بعد همسرت بیاد و بگه مال فلانی بوده تو باور میکنی؟چه حالی میشی؟همه زندگیمو نابود شده دیدم اون لحظه و وقتی دیدم کاملن حق به جانب خودشو گرفته اصلا نفهمیدم چیشد که زدم تو گوشش.از اونروز اشک چشمم یک لحظه هم خشک نشده.یادش میفتم یاد اینکه چطور راضی شد به من در مورد اون فرد دروغ بگه(من از اولم از این دوستش بدم میومد و همش میگفتم اون آدم کثیفیه و نمیخام باهاش ارتباط داشته باشی)اون میگفت از خیلی از اطرافیانمون پاک تره.در حالی که زن داره و یه بچه که تازه به دنیا اومده اما دوست دختر هم داره.
امشب از یه مشاور وقت گرفتم.مشکلم اینه که حالا فکر میکنم همیشه که من سرکار بودم و شوهرم خونه بوده یا میگفته بیرونم همین قضیه بوده.حتی فکرای بدترم کردم.خیلی حال بدی دارم
همش بهش میگم چطور راضی شدی یه معتاد بیاد تو خونه من و تو که تازه 25 روزه ازدواج کردیم و میدونی من چقدر حساسم و حتی حالم از آدمای سیگاری بهم میخوره.تو کتم نمیره

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

مطمئنم معتاد نیست اما میگم شاید وقتی اون مصرف کرده شوهرمم مصرف کرده باشه واسه تفریح یا شاید کنجکاوی.

شارلوت گرامی

در وهله اول ، مهم نیست که شوهرت معتاد باشه و یا نباشه

مهم این هست که عکس العمل شما چی هست

من بدترین حالت رو برایت می نویسم

چنانچه شوهرت معتاد باشد و ازت مخفی کرده باشه ، شما چی می خواهی انجام بدهی؟

دعوا و داد و فریاد ... قهر و رفتن خونه بابا... دادگاه و دادگاه کشی .... اجرا گذاشتن مهریه و بگیر و ببند و در نهایت طلاق؟

برفرض که شوهرت اومد آزمایش هم داد ، آزمایشش هم منفی شد ... یعنی اعتماد شما جلب میشه؟ یعنی دیگه شوهرت سمت مواد نبوده ، یعنی اگه دوباره و سه باره اون وضعیت رو توی خونه ات دیدی به شوهرت شک نمی کنی؟

من همین الانشم دیگه چیزیو باور نمیکنم و به همه چیزایی هم که تا الان بوده شک کردم.
باید چیکار کنم؟واقعا باید چیکار کنم؟

سلام
من اصلا نمیگم سرتو زیر برف بکن چون دیدم تو زندگی یکی از اطرافیانم که اعتماد بیجا وپیگیر نشدن چه بلایی سرش اورده؟
وتنها چیزی که ازت میخوام اینه که اصلا شرایط دعوا وناراحتی و قهر رو پیش نیاری حتی اگه دیدی یه جایی به غرورت برمیخوره.
با ارامش جلو برو وتموم رفتارهاش رو زیر نظر بگیر البته نامحسوس:303:
ببین عزیزم الان شوهرت مثل هزاران جوون دیگه به خاطر بیکاری وفشارای مالی و......خیلی مستعد اینه که بره سراغ یه مسکن موقت حالا غرغر شما هم به اون دوست ناباب وشاید تعارفاش اضافه بشه دیگه خودت ببین چی ممکنه پیش بیاد .
اولا بهش حالی کن که حرفش رو باور کردی.
دوما بگو که اومدن اون فرد به خونتون ومصرف مواد میتونه برایون مشکل ایجاد کنه .ممکنه همسایه ها از بو ورفت وامدای مشکوک اعتراض کنن وشاید اصلا یکی از اقوام سرزده میومد واون وسیله هارو میدید .
البته اینا صرفا نظرات شخصی منه.:72::72::72:

ممنونم هیام عزیز
دیشب وقت داشتم برم پیش مشاور اما نزاشت برم.خیلی داغونم.اصلا حال و حوصله زندگی ندارم.بازم گفت میرم آزمایش ولی دیگه زن من نیستی.
کلید خونه رو داده به من و گفت من اصلا کلید نمیخام.مدام بهم زنگ میزنه و میگه کجاست.ولی من دیگه بهش اعتماد ندارم.اصلا نمیتونم با دلم کنار بیام.حتی دلم نمیخاد شبا کنارش باشم.چندشم میشه
خیلی حش بدی دارم.کلافه ام.نمیدونم چیکار کنم.از اینکه خودش همه چیزو فراموش کرده دارم آتیش میگیرم