می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
سلام خدمت همه ی رفقای قدیمی و جدید :46::46:
دلم خیییییییییییییلی برای تالار تنگ شده بود اما گرفتاری نمیذاره ...
حیف که اینجا تاپیک حال و احوال نیست
جدیدا مشکلی برام پیش اومده. نمی دونم از کجا بگم اما خلاصه میکنم. چون اگر بخوام همه ی ابعاد قضیه رو بگم خیلی حوصله سر بره!
چندوقت پیش به اصرار یکی از دوستانم پسری به خواستگاریم اومد. از همون اول به دوستم گفتم که کسیو نفرسته اما اون خیلی دوست داره منو عروس ببینه!:228:
دلیل مخالفتم این بود که من متاسفانه خیلی سخت به افراد علاقه مند میشم و در خواستگاریهای سنتی اصلا به کسی علاقمند نمیشم دلیلشو نمیدونم اما هیچ وقت کسی که برای اولین بار در خواستگاری می بینمش به دلم نمیشینه :302:
دوستم خیلی اصرار کرد و خواهش کرد و منم قبول کردم.
از همون اول چیز خاصی در اون آقا ندیدم که جذبم کنه اما به نظرم طبیعی بود.
همون جلسه اول آقا پسر ازم خواست که برای آشنایی بیشتر و ... همدیگه رو خارج از خونه ببینیم و منم چون هیچ حسی بهش نداشتم و می خواستم یکمی از این حالت رسمی بیرون بیایم قبول کردم.
با مادرم این قضیه رو مطرح کردم ایشون نصفه نیمه قبول کرد اما انگار ته دلش زیاد راضی نبود و ازم خواست بیشتر از سه چهار بار نشه.
بعد از اون من با خواستگارم دوبار در بیرون از خونه ملاقات کردم و با هم حرفهای زیادی زدیم.
در هر حال بعد از سه جلسه صحبت با ایشون اونم طولانی تقریبا شناخت خوبی ازش بدست آوردم. می تونم بگم از هر لحاظ پسر خوبیه و از نظر شخصیتی خیلی به هم شبیه هستیم و تو خیلی از چیزا اشتراک نظر داریم. اعتقادات مذهبی باورهای اجتماعی اخلاق و حتی رشته ی تحصیلی مون عین همه.
می تونم بگم منطقا ایشون رو مناسب می بینم اما نمی دونم چرا کوچکترین حسی حتی شور و هیجان خیلی اندکی هم بهش ندارم! حتی وقتی تو تاکسی کنار هم نشستیم آقایی که کنار ما بود خیلی چاق بود و ما کاملا بهم فشرده شدیم :D اما من کوچکترین حسی حتی در تماس جسمی با ایشون هم نداشتم :302:
هر دفعه که میخواهم بهشون ایمیل بزنم یا چیزی انگار میخواهن سرم رو از تنم جدا کنند. ملاقات با ایشون برام لذت بخش نیست و فقط استرس زاست و هربار سعی میکنم به خوبیهاش فکرکنم تا بهش علاقه مند شم اما نمیشه!!
حس میکنم دارم خودمو مجبور میکنم که دوستش داشته باشم تا باهاش ازدواج کنم!!
نمی دونم چیکار کنم؟ مادرم همش ازم میپرسه چی شد و مدام منتظر جوابه. من بیشتر از این نمی تونم با اون آقا در ارتباط باشم خانواده ام مانع میشن. پدرم نمیدونه وگرنه هرگز اجازه نمیداد حتی همین حدم باهاش در ارتباط باشم.
جالب اینجاست که احساس میکنم اون آقا هم تقریبا مثل منه و حسی به من نداره! دو روز پیش ازش پرسیدم شما چقدر مایل به ادامه ی رابطه ی بینمون هستید و ایشون گفت 50 - 50 یعنی 50 درصد منو میخواد و 50 درصد نه!
البته متاسفانه ایشون اولین کسی نیست که من بهش هیچ حسی ندارم! فکر میکنم بخش احساساتم تعطیله! نمیدونم چرا . اصلا اینجوری نیست که از نظر جنسی سرد باشم یا کلا نسبت به پسرا سرد باشم. چون تو دانشگاه گاهی وقتها شده که یکی دو پسری که باهاشون حرف میزنم یا ... خیلی به دلم نشستند و این نشون میده من کلا آدم سردی نیستم اما نمیدونم چرا هیچ خواستگاری به دلم نمیشینه!!:302:
خواهش میکنم کمکم کنید.
گاهی وقتها با خودم میگم مجردی بهتر نیست تا اینکه آدم بدون عشق و علاقه و هیجان ازدواج کنه؟!
اما به نتیجه نمیرسم!!
کاشکی که یه فرشته ی بسیار مهربونی یا بی دل نامی یا ... هم بیاد از اینجاها رد شه چه خوب میشه :43:
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
خیلی واضح هست که باید این مورد رو رد کنید...
ولی یه سوال ..اون پسرایی که میگین مثلا توی دانشگاه اندکی بهشون تمایل پیدا میکنین چه ویژگی هایی دارن؟
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
خیلی واضح هست که باید این مورد رو رد کنید...
آخه احساس میکنم هنوز زود هست که انتظار داشته باشم بهش علاقمند باشم نمی دونم . تازه فکر میکنم شاید من مشکلی دارم که اینقدر نسبت به آدمها بی احساسم
نقل قول:
اون پسرایی که میگین مثلا توی دانشگاه اندکی بهشون تمایل پیدا میکنین چه ویژگی هایی دارن؟
هیچی! نمی دونم شاید فقط یکمی شوخ طبعی شاید یکمی شیطون بودن یکمی تواضع حتی گاهی وقتها کسی هیچ کدوم از این ویژگیها رو هم نداشته اما من ازش خوشم اومده دلیلشو نمی دونم شایدم تا حالا بهش فکر نکردم.
این آقایی که خواستگارمه باید به دلم می نشست اگر دلم یه ذره پیرو عقلم بود چون زیادی با هم تفاهم داریم اما حیف که دلم خیلی بچه ی بدیه!!:302:
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
سلام عزیزم
نظر تجربی و شخصیم رو میگم :
من هم این تجربه رو داشتم وبسیار با خودم کلنجار رفتم(چقدر دورا ن سختی بود جنگ عقل و دل )
تا اینکه فهمیدم دیگه نباید بهش فکر کنم چون با همه ی خوبیهاش هیچ جذابیتی برام نداشت
شما هم که این همه مدت باهم بودید و حسی بینتون ایجاد نشده بنظر خوب نمیاد و شرط لازم برای ازدواج هست
(هرچند کافی نیست) اما بنظرم این حسه در کنار شناخت بسیار مهمه نباید خودتو مجبور کنی
البته به شرطی که بدونی و مطمان باشی که افکارت در مورد خواستگار درسته یا نه
چون این احساسات ما تحت تاثیر مستقیم افکار ما هستن
نتیجه:
ازدواج برا من فرمول داره اول عقل بعد دل اگه دومی بعد اولی نیومد بیخیال میشم...
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت
تا اینکه فهمیدم دیگه نباید بهش فکر کنم چون با همه ی خوبیهاش هیچ جذابیتی برام نداشت
حالا از تصمیمتون پشیمون نیستید؟ فکر نمیکنید اگر ادامه میدادین شاید بهش علاقه پیدا میکردین؟
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
از همون اول چیز خاصی در اون آقا ندیدم که جذبم کنه اما به نظرم طبیعی بود.
نقش قیافه ظاهری در انتخاب همسر
لطفا پست بالا رو بخون
و بعد بگو منظورت از جذابیت چیه ؟
جالب اینجاست که احساس میکنم اون آقا هم تقریبا مثل منه و حسی به من نداره! دو روز پیش ازش پرسیدم شما چقدر مایل به ادامه ی رابطه ی بینمون هستید و ایشون گفت 50 - 50 یعنی 50 درصد منو میخواد و 50 درصد نه!
اگر می گفت تقریبا تصمیمش رو گرفته،
و مثلا 80 90 درصد مطمئنه که شما رو انتخاب کرده،
نظرت چی بود؟
اگر بهت ابراز علاقه می کرد و می گفت عاشقت شده،
چی ؟
اونموقع باورت نمی شد که انگار واقعا نیمه گمشده ات رو پیدا کردی ؟
ایا بی تفاوتی ایشون(همین 50 درصد) در سردی شما تاثیری نداشته ؟
نمی خوام اینجوری نتیجه گیری کنم که:
چون تیپ خواستگارای سنتی شما قبل از ازدواج و حتی در مرحله شناخت و خواستگاری خیلی منطقی عمل میکنن و ابراز علاقه نمی کنن،
پس خیلی هیجان انگیز نیستن
پس خیلی جذاب نیستن
پس خیلی به دلت نمی شینن
پس در زمان ملاقات قلبت تالاپ تلوپ نمیکنه!
پس خیلی با بقیه خواستگارات فرقی نمیکنن
پس چرا باید بهشون جواب مثبت بدی؟!
من نمیخوام اینجوری نتیجه گیری کنم
اما ایا واقعا اینجوریه ؟!
البته متاسفانه ایشون اولین کسی نیست که من بهش هیچ حسی ندارم! فکر میکنم بخش احساساتم تعطیله! نمیدونم چرا . اصلا اینجوری نیست که از نظر جنسی سرد باشم یا کلا نسبت به پسرا سرد باشم. چون تو دانشگاه گاهی وقتها شده که یکی دو پسری که باهاشون حرف میزنم یا ... خیلی به دلم نشستند و این نشون میده من کلا آدم سردی نیستم اما نمیدونم چرا هیچ خواستگاری به دلم نمیشینه!!:302:
اصلا فکر نکن واکنشت به یه تماس توی تاکسی نشون دهنده تمایل یا عدم تمایلت به خواستگارت هست
تمایل عاطفی یا جسمی
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
نه پشیمون نیستم چون من نمیخام با شرایط و موقعیت کسی ازدواج کنم باید واقعا دوسش داشته باشم حداقل یه
ذوقی باشه نه اینکه بگم وای خدا کاش امشب بهم اس ام اس نده !:163:
فقط بعضی وقتها عقلم میاد بهم تذکر میده که چرا فلانی که اینقدر خوب بود ردش کردی؟
پشیمون نیستم ازدواج اجبار نیست که خودمرو برا بدبخت کردن کسی و خودم مجبور کنم و نسبت بهش بی میل
باشم و یه بی توازنی تو رابطه ایجاد شه و تا اخرشم تا ثریا کج بره
در ضمن اینکه شما جسما بهم نزدیک بودین و هیچ حسی نداشتین جای بحث داره
شما با همه اینطورین اگه اره که مشکل دارین اگه نه و با همه اینطور نیستین پس این گزینه رده ....
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
به نظر من که شما هیچ مشکلی ندارید.
فقط هنوز نیمه گم شدتون رو پیدا نکردید و عاشق نشدید.
درضمن وقتی در ابتدا اصلا تمایل و کششی نسبت به این آقا در شما وجود نداشته باشه بعدا هم بعیده که معجزه ای بشه!
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
خارپشت نوشته است:
اصلا فکر نکن واکنشت به یه تماس توی تاکسی نشون دهنده تمایل یا عدم تمایلت به خواستگارت هست
آقای خارپشت چی اینو ثابت میکنه؟!!!!
RE: می خواهم خودمو به زور بهش علاقه مند کنم!!
عزیزم اینکه می گی هیچ تمایلی بهش نداری منظورت چیه؟ منظورت کشش جنسیه یا عاطفی؟
آیا ظاهرش مطابق معیارات هست؟
در مورد تماس فیزیکی و نداشتن احساس تمایل در اثر اون به خیلی پارامترها و شرایط روحی و جسمی بستگی داره و اصلا نمی تونه نشان دهنده چیزی باشه.