کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
:47:سلام بچه ها خوبید دوست دارم کمک کنید تا بتونم بهترین تصمیمو راجع به عروسیم بگیرم
نمیدونم چه جوری بگم ولی از طعنه کنایه های خواهرمو مادرم میترسم آخه من با پسری عقد کردم که خانواده منسجمی نداره یعنی مادرش فوت کرده پدرش که فقط حکم یه اسم تویه شناسنامه هست و اصلا سراغی از بچه هاش نمیگیره و چون بایه یه زنه دیگه ازدواج کرده بچه های زن مرحوم که شوهره منو خواهر برادراشه تو خونه راه نمیده شوهره منم از اون وقتی نامزد کردیم خونه ما میمونه دیشب یه حرفی زد که دلمو آبه آتیش کشید آخه سنگینی نگاهه خونوادمو حس کرده و بهم گفت که احساس میکنه غرورش داره شکسته میشه البته قبل ازدواجشون خونه خواهرش شبا میخوابید اما جدیدا خیلی اذیتش میکننو اونم خیلی کم میره اونجا بعد شوهرم وضعیت مالی خوبی نداره دوست دارم زود تر بریم خونه خودمون که شوهرم میگه اگه بخوایم به این زودیا بریم خونمون نمیتونیم جشن عروسی بگیریم چون پولی برایه اجاره خونه نمیمونه برا من سخته ولی میتونم باهاش کنار بیام ولی از متلکای سوزاننده خونوادم میترسم که دل سنگ به درد میاره ولی شوهرم پسره خوبیه و ارزش اینو داره که بخوام پا رو دلم بذارم ولی با زخم زبونا نمیتونم کنار بیام اینم بگم اون به در خواست خونواده خودم شبا میاد خونمون ولی انگار خونوادم از حرفشون پشیمون شدن رفتارشون به کل با شوهرم عوض شده من به خونوادمم حق میدم این وسط واقعا گیر افتادم
RE: کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
سلام الیکا جان
عنوان تاپیکت مبهمه.باید عنوانی برای تاپیکت انتخاب کنی که گویای مشکلت باشه.اینطوری باعث میشه افراد بیشتری به تاپیکت سر بزنن.
الان دقیقا برای چه موضوعی میخوای تصمیم بگیری؟
RE: کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
عزیزم نمی تونی بری سر خونه زندگی خودت سر فرصت یه جشن مختصر بگیری؟؟ فکر میکنم دیگه این موضوع جا افتاده تو جامعه.
چرا خودتو شوهرت بیخود زجر بکشین.اینطوری حرمت شوهرت هم بیشتر حفظ میشه.به حرف بقیه اهمیت نده .مردم هر کار بکنی حرفشون رو میزنن
خانوادم اجازه نمیدن بریم سر خونه زندگیمون
مریم جون عنوانی که انتخاب کردم خوبه اگه مناسب نیست بازم بهم بگو الان مشکل من اینه نمیتونیم به این زودیا هم مراسم عروسیمونو بگیریم تو تالار هم بتونیم خونه اجاره کنیم اگرم صبر کنیم این وسط حرمت شوهرم شکسته میشه دیشب داشتم با مادرم صحبت میکردم میگه حتما باید تالار باشه انگار این موضوع رو درک نمیکنه که ما دو تا چقدر داریم عذاب میکشیم
دریا آرام جان من بدون اون یه جشن مختصرم میتونم زندگی کنم خونوادم نمیذارن
راستی بچه ها فراموش کردم ازتون تشکر کنم بخاطراین که به سوالم رسیدگی کردین
RE: کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
میتونی همینجا یه عنوان جدید بگی و مسولین خودشون عوض میکنن
بعضی وقتها بزرگترها به جای اینکه مشکلات جوونا رو حل کنن و یا حداقل سنگ نندازن جلو پاشون...بدتر مشکلات و استرسهای جدید هم درست میکنن!!!
عزیزم اگر میبینی شوهرت واقعا آدم سالم و باارزشی هست پاش وایسا و بدون درگیری و جبهه گیری بگو که شوهرته و میخواین برین سرخونه زندگیتون
نمیخواد حالا الان بری اینو بگی
همینکه خودتون شروع کنین به گرفتن و یا کرایه کردن خونه جدید و چیدن وسایل و موندن شبا خونه خودتون
دیگه کم کم فشار خانواده هم برای گرفتن جشن تموم میشه
الان فشار میارند چون میخوان زودتر برید خونه خودتون
اگر برید خونتون دیگه فشاری برای گرفتن جشن هم نیست و سرفرصت میتونید جشن بگیرید
کاری که خیلیییییییا دیدم کردن و موفق بودن
پس الان نمیخواد بگی ما جشن نمیگیریم و مشکل داریم
شروع کنید به اقدامات بعد جشن گرفتنتون و برید خونتون
RE: کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
مرسی از راهنماییت نادیا جون:72: بله ایشون واقعا آدم خوبیه شوهرم الان تویه این چند ماه ثابت کرده که واقعا مرده زندگیه . فکر خوبیه با شوهرم در میون میذارم احتمالا اونم قبول کنه نصف بیشتره جهاز منم آمادس میتونیم همچین کاری کنیم
RE: کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
الیکا جان سلام
همان طور که دوستان گفتن عنوان فعلی شما مبهم هست!
برای راهنمایی بیشتر و جذب مخاطب بهتره در پست بعدی یک عنوان که گویای مشکلت باشه ذکر کنید.
مدیران زحمت تغییرش را میدهند.
ممنون از توجه شما:72:
RE: کمکم کنید تاب هترین تصمیمو بگیرم
سلام الیکا جان
عزیزم شما الان با همسرت یک خانواده مستقل هستین و حفظ این خانواده از همه مهمتره!
حالا که انقدر دوستش داری پس بهای عشق رو هم بپرداز.
اگر تصمیم شما اینه که بدون مراسم برین سر خونه زندگیتون ، پس به خانوادت بگو این تصمیم منه و پاش بایست و
زندگی مشترکت رو شروع کن.
چون اگر قرار باشه به خاطر رضایت خانوادت شوهرت تحقیر بشه و غرورش بشکنهتا بتونه عم عروسی بگیره و هم
ببرتت خونه خودت ، ممکنه دیگه مثل سابق دوستت نداشته باشه یا از خانوادت انقدر برنجه که هرگز فراموش نکنه.
پس برای زندگیت در کمال جدیت و قاطعیت مبارزه کن ولی با حفظ احترام.
با یک مهمونی ساده برو سر زندگیت.
هیچ چیز به اندازه حفظ زندگیت و حفظ شان و غرور همسرت مهم نیست.
البته به اون هم گوشزد کن که باید تلاش کنه تا بهترین زندگی رو برات بسازه تا همه بفهمن اشتباه می کردن.
موفق باشی گلم
:72: