نمایش نسخه قابل چاپ
ســـــــــــلام دوستای خوبم
من حس میکنم یه مشکلی دارم تورو خدا بهم نخندیناااااااااااا( :311:)
من با خودم حرف میزنم تو ذهنم .. نمیدونم چه جوری بگم .. جوری حرف میزنم که انگار واقعا کسی کنارمه و دارم با اون حرف میزنم
این حرف زدنا در کل طول روزه .. یه هو به خودم میام میبینم دارم با خودم حرف میزنم
من چمه؟؟!! :162:همه این جورین یا فقط من این مدلی هستم !!
اگه توی ذهنته و بلند بلند حرف نمی زنی عیبی نداره. اگه بلند حرف می زدی هم تا حدیش عیبی نداشت.
فکر می کنم قضیه همون کودک درون و والدشه. البته من نظرم اینه که واسه خودم دیالوگ بین دل و عقله. فکر می کنم دل همون کودک درون باشه که می گن.
طبیعیه. مخصوصا اگه کسی نیست در اطرافت درکت کنه شدتش بیشتر میشه.
اما قاعدتا همه عمرت باید اینطوری بوده باشی. الان واست سوال شده؟ اگه مشکل خاصی تازگیا پبش اومده یا ناراحتی خاصی داشتی سعی کن اثرشو توی ذهنت از بین ببری که ناراحت نباشی.
موفق باشی.
سلام
من هم اینجوریم تازه یه چند بار بخودم اومدم دیدم دارم مثلا خواهرشوهرمو میزنم :311::311::311:
فکر نکنم چیز بدی باشه البته گاهی اوقات نگران میشم میبینید بعضیارو تو خیابون با خرزو خان حرف میزنن همش میترسم اخرش اونجوری بشم.
ولی در کل باعث میشه من کمی ارومتر بشم .
سلام
طبيعيه
يه وقتايي ناخوداگاهمون جواب خيلي سوالارو ميده
اين كه خوبه من يه وقتايي حال طرفم تو حرفام ميگيرم , نه كه كلا مكالمه يك طرفه است طرف زبون نداره هميشه برنده ميدون منم:311:
البته دور از شوخي اينم يه جور فكر مشغوليه
فكر كنم ذهنمون خيلي درگيره
ديدي وقتي طول روز خيلي خسته ايم شب راحت سرمونو ميزاريم رو بالش و ميخوابيم, كار به مكالمه ذهني هم نميرسه
يه كم افكارتو كنترل كني و مسير مشخص تر بشه اين اتفاقا هم كمتر ميفته
جالبه ديروز داشتم همين حرفو به پسرخاله ام ميزدم تعجب كرده بود و ميگفت من فكر ميكردم فقط خودم اينجوريم:311:
عجب نسلي شديم ما:163:نكنه همه مون مشكل داريم:316:
meinoush عزیزم ؛ بلند بلند که نبوده تا حالا فقط بعضی وقتا لبام حرکت داشته که دیگران بهم گفتن .. بله من از بچگیام این جوری بودم و فکر میکردم همه این جوری هستن ؛ سوال شد برام چون از یکی دو نفر که پرسیدم چپ چپ نگام کردن :D :311:
اره هیام جان منم از همین میترسم که یه وقتی کارم به خرزو خان بکشه :311:
z o h r e h جان دقیقا اینو خوب اومدی " اين كه خوبه من يه وقتايي حال طرفم تو حرفام ميگيرم , نه كه كلا مكالمه يك طرفه است طرف زبون نداره هميشه برنده ميدون منم "
:311::311: منم همین جورم مخصوصا اونایی که تو واقعیت نمیتونم جوابشونو بدم تو ذهنم حسابی حالشو میگیرم
مرسی بچه ها همش فکر کردم فقط منم که این جوریم حالا با خیال راحت به کارم ادامه میدم :227:
شایدبخاطرکالبدذهنی تسخیرکننده باشه نمیدونم درسته یانه؟؟
سنجاب بازیگوش عزیز
گفتار درونی یا همان با خود سخن گفتن به طور بی صدا یکی از کارکرد های ذهن عالی است . گفتار درونی به اندیشه و رفتار انسان جهت میدهد . پس نه تنها غیر طبیعی نیست بلکه سودمند هم هست. اما این گفتار درونی نباید به گونه ای باشد که باعث آشفتگی ذهنی شما شود آن چنان مانع تمرکزتان بر امور شود. و سبب فعالیت بیش از اندازه ذهن سطحی شما شود.
در مورد ذهن سطحی نقل قولی از جنابsci رو میذارم.
نقل قول:
-- ذهن سطحي شما به دلائلي كه گفتم بسيار پر كاره... اما ذهن سطحي چيه؟! كجاست!؟ ببينيد همه ما در مغزمون يك تلويزيون بزرگ داريم كه دنيا رو اونطور كه دوست داره به ما نشون مي ده! اين همون ذهن سطحيه... اون به شدت حرف مي زنه و هرگز خاموش نمي شه (مگر اينكه خاموشش كنيم) ، در واكنش به اضطراب و استرس هم كم نمي آره و اونها رو بزرگ مي كنه... همواره با شما در حال گفتگوست! مثلا مي گه:ديدي مي خواد چك كنه تو رو! مي خواد ببينه كجايي! ببين باز شروع شد!! داره خصيص بازي در مي آره! اوه اوه بازم خواهرش اينا!!!حقوقت رو مي خوره يه آبم روشششش! ديدي چقدر اشتباه كردي؟؟؟ يكي ديگه شوهرت بود الان خوشبخت بودي!!!
عملا ذهن سطحي كه بهش ذهن ورراج يا ذهن ميمون هم مي گن مدعي هست كه از همه چيز خبر داره! همين الان هم كه دارم دستش رو پيشت رو مي كنم... فوري قاطي مي كنه و نمي ذاره تو تمركز كني!!!
ما اين ذهن رو خاموش مي كنيم ! چطوري فعلا در فاز اول با تنفس! اما نه اين نفسي كه مي كشيد تا زنده بمونيد!
برای این تمرین در اتاقی ساده و تمیز موسیقی بدون هدفون در حدی که خودت بشنوی پخش کن. بدون کلام... بدون خاطره. من Odyssey of Love رو بهت پيشنهاد مي كنم. دانلودش كن!
بخواب... آرام و کاملا آزاد... با لباسی کاملا راحت.. مثل نوازدی که روی تخت خوابیده...
سعی کن تمام عضلاتت شل باشن و هیچ کدوم تنش نداشته باشند... از سر شروع کن و بعد گردن، بعد دستها، و بعد پاها.. همه رو گام به گام منقبض و رها کن... خیلی آرام! هیچ عجله ای نداریم
چشمانت رو ببند و با 2 شماره هوا را از طریق بینی به داخل ریه ها جاری کن.... تصور کن نوری رنگی به رنگی که دوست داری و مقدس می دانی وارد ریه ها می کنی... هوا را تا چهار شماره نگاه دار... بگذار نوری که وارد بدن تو شده تمام بدنت را فرا بگیرد و به سر تو راه یابد... هم بدنت را رنگین و نورانی تصور کن... با یک شماره هوا را از طریق دهان به خارج بران! مثل حالت سوت... به تنفس فکر کن و نگذار افکار ذهن سطحی تو را درگیر کنند.. این تنفس را تا 10 بار انجام بده! یک بار در روز...به مدت يك هفته! يعني عملا تا روز چهارشنبه هفته آينده!
اگر در طول روز دوباره افکار به تو هجوم آوردند، تمرین تنفس به شیوه بالا را در هر حالتی که هستی انجام بده...
طی این تمرین ذهن سطحی تو خاموش خواهد شد...
pink butterfly دوست خوبم , لطفا بیشتر برام توضیح بدید چیزی دربارش نمیدونم :162:
پاییزان عزیز ؛ مرسی بابت توضیح کاملتون ، ذهن من دقیقا زیاد حرف میزنه ولی یکم موضوع من فرق داره ، ذهن من تنهاییامو پر کرده برام البته گاهی برام دردسر ایجاد میکنه همون جور که گفتین مثلا موقع درس حواسمو پرت میکنه ولی فعلا به صورت نسبی تحت کنترلم بوده ولی تمرینی که از جناب sci برام گذاشتینو حتما انجام میدم .. مرسی از لطفت :72: