سلام داستان زندگي من طولانيه من يه تجربه نامزدي نه عقد داشتم كه اون فردو دوست داشتم ولي الان10 ماهه ازدواج كردم با شخص ديگه شوهرم پسر خوبيه بام كنار مياد ولي عصبيه وداد ميزنه من مشكلات فراواني دارم از جمله اينكه الان از ازدواجم پشيمونم چون پدر مادرم زياد بچه داشتن و اصلا حوصله آخريا رو نداشتن دوم اينكه تو درسم شكست خوردم ورشته مورد علاقم نرفتم والان در استانه اخراجم وپوستم كنده شده وخيلي خستم و داغونم الانم نميدونم چكار كنم نمازمو ترك كردم قبل از ازدواج كلي نذر نياز كردم كه شوهر كنم والان.....دايما احساس ميكنم اگر با كس ديگه ازدواج ميكردم خوشبخت بودم خلاصه اينكه الان دارم رواني ميشم وهيچي خوشحالم نميكنه پيش مشاوره وروانپزشك هم رفتم فايده نداشتبگيد چكار كنم شوهرم همه چي فراهم ميكنه فقط كمي عصبيه وسريع داد وبيداد راه ميندازه شوهرم ميگه كسي كه به كم راضي نميشه به زياد هم راضي نميشه راستم ميگه من به هيچي راضي نميشم كمكم كنيد خانوادم اينقدر مشكلات دارن كه حوصله منو ندارننميدونم چكار كنم واسم دعا كنيد راستي نامزد قبليم اثرات بدي رو زندگيم داشت وآبرومو برد وفاميلامون فكر ميكردن به خاطر اون ازدواج نميكنم يكي از دلايل ازدواجم اون بود احساس بدبخت بودن دارم بااينكه تنها 23 سالمه پيشاپيش از راهنماييتون ممنونم