حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
سلام عنوان کرده بودم که پسر عموم خواستگارمه و دیروز جواب رد دادم حالا خانوادم با حرفاشون اعتماد به نفس منو از من گرفتن!
همش میگن این پسر خوب و مومنی بود دیگه کسی پیدا نمیشه یا اگه بشه یه خانواده ی پر جمعیتن که همش توشون تحقیر میشی یا امکان داره گیر آدم معتاد بیوفتی .پدرم از حرصش میگه نمیذارم هیچ خواستگاری بیاد چون بدبخت میشی.خواهرم میگه خوشگلاش بی خواستگارن وای به حال تو که اونقدرا قشنگ نیستی.مادرم میگه باید قبول میکردی چون کسی مارو نمیشناسه که بیاد خواستگاری.
از دیروز که این حرفارو میزنن رفتم اتاقم و دارم گریه میکنم چقدر بدبختم من:302:
RE: حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
اصلاً به این حرفا اعتنایی نکنید
شما درستونو بخونین
توی اجتماع باشین
حتماً خواستگارای خوبی خواهید داشت
شما اگه خودت خودتو باور کنی این حرفا هم نمیتونه تأثیری بذاره
مطمئن باش با این احساسی که در مورد پسر عموت داشتی هیچ وقت نمیتونستی باهاش خوشبخت باشی
شما محکم جلوشون وایسین و بگین که:
من فکر میکنم که باهم خوشبخت نمیشدیم، اگر هم قرار باشه تا آخر عمر مجرد بمونم که نمیمونم
باز هم فکر کنم زندگی بهتری خواهم داشت تا با اون کسی که احتمالا اختلافات زیادی خواهیم داشت
لطفاً دیگه در مورد این موضوع صحبت نکنین و نگرانی هم نداشته باشین
من این تصمیم رو قاطعانه گرفتم و مطمئن بودم و خودم هم پای همه عواقبش هم وایمستم
من خودم خودمو بهتر از شما میشناسم و میدونم که با چه کسی میتونم خوشبخت بشم
در ضمن سنم هم هنوز کمه و خیییلی وقت دارم برای ازدواج
پدرتونم احتمالا واسه اینکه رای شما برگرده اینو میگه
یه مدت که بگذره ایشون هم دیگه نمیگه که اجازه نمیدم خواستگار بیاد
وقتی خواستگار خوب بیاد ایشون حتماٌ میذاره که بیاد
این مدت سر خودتو خیلی گرم کن
و اصلا به این حرفا اعتنایی نکن
هروقت حرفشو میزنن اونا رو بگو و
بگو که نمیخوام دیگه کسی راجع به این موضوع حرف بزنه
RE: حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میثاق
اصلاً به این حرفا اعتنایی نکنید
شما درستونو بخونین
توی اجتماع باشین
حتماً خواستگارای خوبی خواهید داشت
شما اگه خودت خودتو باور کنی این حرفا هم نمیتونه تأثیری بذاره
مطمئن باش با این احساسی که در مورد پسر عموت داشتی هیچ وقت نمیتونستی باهاش خوشبخت باشی
شما محکم جلوشون وایسین و بگین که:
من فکر میکنم که باهم خوشبخت نمیشدیم، اگر هم قرار باشه تا آخر عمر مجرد بمونم که نمیمونم
باز هم فکر کنم زندگی بهتری خواهم داشت تا با اون کسی که احتمالا اختلافات زیادی خواهیم داشت
لطفاً دیگه در مورد این موضوع صحبت نکنین و نگرانی هم نداشته باشین
من این تصمیم رو قاطعانه گرفتم و مطمئن بودم و خودم هم پای همه عواقبش هم وایمستم
من خودم خودمو بهتر از شما میشناسم و میدونم که با چه کسی میتونم خوشبخت بشم
در ضمن سنم هم هنوز کمه و خیییلی وقت دارم برای ازدواج
پدرتونم احتمالا واسه اینکه رای شما برگرده اینو میگه
یه مدت که بگذره ایشون هم دیگه نمیگه که اجازه نمیدم خواستگار بیاد
وقتی خواستگار خوب بیاد ایشون حتماٌ میذاره که بیاد
این مدت سر خودتو خیلی گرم کن
و اصلا به این حرفا اعتنایی نکن
هروقت حرفشو میزنن اونا رو بگو و
بگو که نمیخوام دیگه کسی راجع به این موضوع حرف بزنه
مرسی داداشی میثاق
RE: حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
سلام پریسای عزیز
خوبی گل بانو؟ :46:
روز زیبای پاییزیت بخیر عزیز دلم
عزیز دلم معلومه که روحیت بهاریه! پس همیشه واسه حفظ این طراوت تلاش کن خانوم گل :)
این رفتارها طبیعیه! همه کمر بستن واسه تغییر نظر تو! واسشون متاسفم اما بدون خانوادت فقط میخوان با این حرفا
کوتاه بیای و بپذیری! طاقت بیار و مقاوم باش! این پس لرزه ها هم میگذره. بعد هم مگه همه با فامیلاشون ازدواج
می کنن؟ مگر شما خونه نشین هستی که کسی نبینتت؟ تازه مگه چند سالته همش؟ 21 سال که سنی نیست.
پس آرامشتو حفظ کن عزیزم. رابطت رو با خدا قوی تر کن! همیشه به خودت بگو من حتی اگر به فرض محال تنها هم
بمونم بهتر از یک ازدواج غلط و بدون محبته! اینو هر روز با صدای بلند به خودت بگو.
بعد هم سعی کن اهمیت ندی. چند وقت دیگه همه به این شرایط عادت می کنن و کوتاه میان. پس قوی باش و
کم نیار عزیزم.
در مورد ازدواجت هم توکلت به خدا باشه! این چهره رو خداوند بهت هدیه کرده با تنی سالم و اندیشه ای زیبا! اگر
اعتماد به نفست رو هم زیاد کنی همه چیز حله!
راهکارهای افزایش اعتماد به نفس
اون که شما رو آفریده میدونه کی و کجا برای شما همسری مناسب انتخاب کنه! بعد هم اگر پسر عموی شما انقدر
خواهانت بوده معلومه چهره جذابی داری از دیدگاه پسر ها! ;)
توکلت رو از دست نده و با صلابت به سوی آینده قدم بردار و نگذار این حرف ها روت اثر بگذاره! به خانوادت هم بگو
بهتره این حرف ها رو تمام کنن و دست از آزار روحی شما بردارن چون نظر شما عوض نمیشه! قاطعانه و با لحنی
آرام و با صلابت بگو این حرف ها رو!
ضمنا بهشون بگو از آینده فقط خدا خبر داره و من هم در ازدواج نهایت دقتم رو می کنم که بدبخت نشم! و در آخر هم
بگو چهره من جذابه از دید خودم و هر چی باشم مخلوق خداوندم و شاکر نعماتش! همه اینها رو با اعتماد به نفس
کامل بگو تا بفهمن که شما بزرگ شدی و صاحب خرد و اندیشه هستی! البته تمام این حرف ها رو در کمال ادب و
احترام بگو اونم یکبار و تمام! دیگه برگرد به زندگی خودت و به این حرف ها اهمیتی نده!
تو همونطور که فکر می کنی زندگی می کنی! اگر افکارت مثبت باشن زندگیت زیبا میشه و اگر منفی باشن زندگیت
بد میشه. پس مثبت اندیش باش و به فکر قضاوت دیگران نباش و با توکل به خدا فقط تلاش کن گلم.
از همدردی هم میتونی کلی درس واسه زندگی آیندت یاد بگیری و به وقتش در زندگیت استفاده کنی
موفق باشی عزیزم :46:
RE: حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
سلام دوست عزیز
انتخاب معیار برای یک زندگی خوب مهمترین مساله می باشد اگر با معیارها و ملاکهای شما یکی نیست اصلا ناراحت نباش و خودت رو قوی نشان بده .
و اجازه نده کسی با حرفهایش روی شما تاثیر بگذارد بلکه باید در زمان ازدواج به عقل و ملاک هم رجوع کنی .
از همین الان باید یاد بگیری که محکم باشی و اصلا به این فکر نکنی که با رد کردن ایشان همه چیز را از دست می دهی بلکه باید عقلانی فکر کنید ..
من نمی گم که رد کردن ایشان کار درست یا غلطی هست بلکه باید برای کار خودت دلایل منطقی و محکمی داشته باشی که در هر دو صورت خانواده را قانع کنی .
RE: حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
سلام پریسای عزیز
خوبی گل بانو؟ :46:
روز زیبای پاییزیت بخیر عزیز دلم
عزیز دلم معلومه که روحیت بهاریه! پس همیشه واسه حفظ این طراوت تلاش کن خانوم گل :)
این رفتارها طبیعیه! همه کمر بستن واسه تغییر نظر تو! واسشون متاسفم اما بدون خانوادت فقط میخوان با این حرفا
کوتاه بیای و بپذیری! طاقت بیار و مقاوم باش! این پس لرزه ها هم میگذره. بعد هم مگه همه با فامیلاشون ازدواج
می کنن؟ مگر شما خونه نشین هستی که کسی نبینتت؟ تازه مگه چند سالته همش؟ 21 سال که سنی نیست.
پس آرامشتو حفظ کن عزیزم. رابطت رو با خدا قوی تر کن! همیشه به خودت بگو من حتی اگر به فرض محال تنها هم
بمونم بهتر از یک ازدواج غلط و بدون محبته! اینو هر روز با صدای بلند به خودت بگو.
بعد هم سعی کن اهمیت ندی. چند وقت دیگه همه به این شرایط عادت می کنن و کوتاه میان. پس قوی باش و
کم نیار عزیزم.
در مورد ازدواجت هم توکلت به خدا باشه! این چهره رو خداوند بهت هدیه کرده با تنی سالم و اندیشه ای زیبا! اگر
اعتماد به نفست رو هم زیاد کنی همه چیز حله!
راهکارهای افزایش اعتماد به نفس
اون که شما رو آفریده میدونه کی و کجا برای شما همسری مناسب انتخاب کنه! بعد هم اگر پسر عموی شما انقدر
خواهانت بوده معلومه چهره جذابی داری از دیدگاه پسر ها! ;)
توکلت رو از دست نده و با صلابت به سوی آینده قدم بردار و نگذار این حرف ها روت اثر بگذاره! به خانوادت هم بگو
بهتره این حرف ها رو تمام کنن و دست از آزار روحی شما بردارن چون نظر شما عوض نمیشه! قاطعانه و با لحنی
آرام و با صلابت بگو این حرف ها رو!
ضمنا بهشون بگو از آینده فقط خدا خبر داره و من هم در ازدواج نهایت دقتم رو می کنم که بدبخت نشم! و در آخر هم
بگو چهره من جذابه از دید خودم و هر چی باشم مخلوق خداوندم و شاکر نعماتش! همه اینها رو با اعتماد به نفس
کامل بگو تا بفهمن که شما بزرگ شدی و صاحب خرد و اندیشه هستی! البته تمام این حرف ها رو در کمال ادب و
احترام بگو اونم یکبار و تمام! دیگه برگرد به زندگی خودت و به این حرف ها اهمیتی نده!
تو همونطور که فکر می کنی زندگی می کنی! اگر افکارت مثبت باشن زندگیت زیبا میشه و اگر منفی باشن زندگیت
بد میشه. پس مثبت اندیش باش و به فکر قضاوت دیگران نباش و با توکل به خدا فقط تلاش کن گلم.
از همدردی هم میتونی کلی درس واسه زندگی آیندت یاد بگیری و به وقتش در زندگیت استفاده کنی
موفق باشی عزیزم :46:
دوست نازم مرسی که همیشه آرومم میکنی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط چشمک
سلام دوست عزیز
انتخاب معیار برای یک زندگی خوب مهمترین مساله می باشد اگر با معیارها و ملاکهای شما یکی نیست اصلا ناراحت نباش و خودت رو قوی نشان بده .
و اجازه نده کسی با حرفهایش روی شما تاثیر بگذارد بلکه باید در زمان ازدواج به عقل و ملاک هم رجوع کنی .
از همین الان باید یاد بگیری که محکم باشی و اصلا به این فکر نکنی که با رد کردن ایشان همه چیز را از دست می دهی بلکه باید عقلانی فکر کنید ..
من نمی گم که رد کردن ایشان کار درست یا غلطی هست بلکه باید برای کار خودت دلایل منطقی و محکمی داشته باشی که در هر دو صورت خانواده را قانع کنی .
چشمک جون ممنون از راهنماییت
RE: حرفای خانوادم اعتماد به نفسمو ازم گرفته
من اسمم غلط اندازه وگرنه دختر هستم ;)