RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
سلام خواهر خوبم
از اونجایی که خودتون هم گفتین پسرتون باهوش و صادق عالیه بنظر من کافیه فقط بهش یاد بدین با غریبه ها ارتباط نداشته باشه و دلیل زشتی این ارتباط رو هم بهش بگین البته سر بسته و جوری باهاشبر خورد کنین که مطمین باشه اگه خدای ناکرده اتفاقی براش بیفته شما حامی و پشت و پناهشین نه سرزنشگر و تنبیه کننده
بعد در نظر بگیرین این جامعهای است که خوب یا بد تا چند سال بعد پسرتون باید واردش بشه و توش زندگی کنه پس هر وقت دیدیدن خیلی دارین مته به خشخاش میذارین یادتون بیفته که نباید یک پسر لوس و ننر و خدانکرده دست و پا چلفتی تحویل چنین جامعه ای بدین
خیلی هم نوشته های روزنامه ها رو جدی نگیرین اگه حساب کنیم روزی 15 میلیون کودک و شاید بیشتر روزی فقط 2 بار اونهم فقط برای مدرسه رفتن میرن بیرون از خونه و برمیگردن و اگر بگیم هفته ای یک مورد اتفاق آنچنانی برای کودکان می افته به عبارتی احتمال بروز این گونه حوادث برای هر کودک ایرانی میشه خیلی خیلی کمتر از 1 در 210 میلیون تقریبا مساویه با احتمال اصابت یه شهاب سنگ به خونه آدم
خیلی خودتون رو ناراحت نکنین
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
به نظرمن با نظارت دورادور تا حدودی می توانید از اضطراب خود بکاهید.
همچنین صمیمی شدن با فرزند 99% شما را از دلنگرانی بیرون خواهد آورد، چون فرزندتان کوچکترین اتفاقی را برای شما تعریف خواهد کرد.
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
سلام شما دارين با اين كارتون يه پسر منزوي و دست و پا چلفتي تحويل جامعه ميديد دقيقا مادر شوهر من همين ترس را داشته و الان يك پسر لوس و ننر شوهر منه و من هيچ وقت از سر اونها نميگذرم خواهشا اين دلسوزي و ترس بي مورد را كنار بگذاريد و بگذاريد بچه اجتماعي بار بياد
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
با عرض سلام خدمت خواهر خوبم
من با نظر دوست عزیز خزان شکیب موافقم زیاد حساسیت نشان ندهید و فقط به غیر از مادر پسری شما باید با او رفیق باشید تا تمام مشکلاتش را بیاید به شما بگویید و بگذاريد بچه اجتماعي بار بياد
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
سلام
حدود سه ماه پيش كه اين مطلب رو ارسال كردم آقايي پاسخ بسيار مناسب و كاملي برايم فرستادن بر اساس اون ايده كم كم ترسم رو دور ريختم و پسركم رو فرستادم توي خيابون كه با همسن هاش بازي كنه اوايل هر ده دقيقه بهش سر ميزدم ناگفته نمونه كه خيلي هم دردسر كشيدم بلد نبود دچرخه سواري كنه كه به دليل علاقه اش به بازي هاي گروهي ظرف 3 روز (البته با همكاري دلسوزانه و سختگيرانه پدرش) ياد گرفت مرتب به خيابان هاي پر از تردد ماشين مي رفت كه تقريباً الان برايش جا افتاده كه نبايد از محل خودمون دور بشه
بار با بچه ها قهر مي كرد كه ياد گرفت همه جا خونه نيست كه نازش خريدار داشته باشه يه بار هم به بزرگتر از خودش توهين كرده بود كه برخورد بسيار بدي باهاش شد و الان مي دونه بايد با همسن خودش بازي كنه و خلاصه اينكه تجربه خوبي بود الان هم كنترلش مي كنم اما نه به شدت روزهاي اول
در كل مي خوام مادر خوبي باشم . از همه شما هم ممنونم
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
خواهر گلم سلام
حرف شما درسته جامعه ما تا کمی امنیت خود را از دست داده اما شما وسواس هستید بچه شما باهوشه طبق حرف خود شما .
پس حساسیت زیاد نداشته باشید از راه دور مواظب بچه گلتان شوید .
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
بد نيست خيلي از مسائل را با تجربه كسب كنه مانند همين موردي كه خودتون اشاره كرديد مانند توهين به بزرگتر و قهر و لوس كردن خودش در جامعه. اينها او را مرد بار مي آورد. در مورد مسائل اخلاقي هم شما بهترين كار ممكن را انجام داده ايد. فقط كافيست به او آگاهي دهيد و عواقب كار را به او بشناسانيد و اجازه دهيد او خودش مراقب خودش باشد و از الان از پس خودش بر بيايد تا زماني كه بزرگ شد بتواند گليم خود را در اين جامعه بيرو ن بكشد.
خوشحالم كه ما را از تجربيات خودتان آگاه كرديد.
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
ممنون از همه دوستاي خوبم امروز پسرك من 3 هفته است كه ميره كلاس اول خودش آماده ميشه و مسرانه از من مي خواد تنها بره سوار سرويس بشه و من فقط دم در بايستم .چند روز پيشترها هم كه بزرگانه صدايم زد كه مامي جون سرويست اومده جالبه كه اون زودتر از من آماده شده بود وگرنه مامي سهل انگار از سرويس جا مي موند
گل پسرم كلاس كاراته مي ره و كلي پيشرفت كرده
هفته گذشته محض دردو دل بهم گفت مامي دوستم (همسايه) منو زده اول مي خواستم چادر به كمر ببندم و برم سراغ پسر بيچاره اما بعد از چند ثانيه تفكر(چه معجزه اي مي كنه تعقل هاي چند ثانيه اي)بهش گفتم بهتر نيست خودت به بزرگترش (مامان و باباش9 بگي
پسرم با اعتماد به نفس از درستي كارش به مادر دوستش گفت پسر شما زده توي دماغم البته خيلي اروم و بدون تنش
نتيجه فرداي اون روز مادر دوستش مثل يه عاقل مرد باهاش رفتار كرد و رسماً از پسركم عذرخواهي كردن و توضيح دادن كه دليل دعواي پسرشون چي بوده و مقصرهو...
نتيجه اين شد كه ديروز توي كلاس كاراته وقتي مربي اسامي بچه ها رو براي مسابقه خوند و پسر من كه تازه وارده جزو اونا نبود با خونسردي و البته طلبكارانه و محترمانه از استادش خواست اون رو هم توي مسابقات شركت بدن حتي اگر شده به عنوان تماشاچي چه جالب كه استاد هم قبول كردن و
نتيجه اينكه من از خدا و شماها خيلي ممنونم
بالاخص آقاي mahmood_co كه منو شديداً به فكر واداشتن
RE: لطفا پاسخ من رو بدهيد
چقدر خوبه كه پسر شما مي تونه از حقوق خودش دفاع كنه و اينو مديون مادر باهوش و فداكارشه