خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
سلام
اميدوارم حال همتون خوب باشه و حداقل مثل حالي كه الان من دارم نباشه
خسته ، و غمگينم .... دلتنگ و ازرده اما ديگه قصد سانسور احساسات منفيمو ندارم دليلي هم براش نمي بينم چون با سركوب احساساتم هر بار شدت بيشتري گرفتند حالا صادقانه اينجا اومدم بگم از اتفاقاتي كه براي پيش مياد خسته و دلتنگم
محل كارم با اون شرايطي كه براتون تو 2 تا تاپيك قبليم توضيح دادم يادتون هست؟؟؟
2 روز پيش اتفاقي افتاد كه من هنوز از شك اون در نيومدم . . الان كم كم دارم به اين نتيجه ميرسم وقتي اين مسكلا پشت سر هم پيش مياد من حتما بايد يه درسي رو بگيرم تا از تكرار اين اتفاقات ناخوشايند جلو گيري كنم
حتي فكر مي كنم متوجه شدم درس اون چي هست اما به تمديد روحيه نياز دارم تا بتونم يكم خودمو پيدا كنم
اينقد خسته هستم كه رمق نوشتن هم ندارم اما چون همه انرزي خودمو گذاشتم تا تو ظاهر نشكنم ديگه از درون خالي خالي هستم
خستتتتتتتتتتتتته ام..........
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
سلام دوست عزیز
اگه صلاح میدونی هر اتفاقی رو که برات افتاد و اینطور شما رو غمگین کرده برامون تعریف کن
از همه احساسات منفی که در وجوت هست و همچنین اتفاق بدی که در محل کارت پیش آمده تعریف کن
همه ما در طول روز درگیر احساسات ناخوشایند هستیم و این اگه بیشتر از حد توان ما بشه اونوقت ار مسیر اصلی زندگی مون تا مدتی منحرف میشیم
اگه راهکار نداشته باشیم حداقل میتونیم همدردی کنیم و در موردش صحبت کنیم
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
aruo عزیز سلام
دوست عزیز بهتره خلاصه ای از تاپیک قبلیتو بیان کنی تا دوستان بهتر راهنمایی کنن
علت این احساسات منفی را بگو
گاهی این حس و حال سراغ همه ما میاد همین که تاپیک گذاشتی و پیگیر هستی نشونه خوبیه
موفق باشی:72:
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
ويدا و ساراي عزيز ممنون
من دايم با حوادثي مشابه روبرو ميشم كه توان وانرژي روحي و روانيمو مي گيره . اتفاقاتي كه به علت مشابهت من به اين نتيجه رسيدم كه اين تكرار علتش تنها يك چيز است كه اينكه من بايد اون درسي رو كه پشت حوادث مشابه هست ياد بگيرم تا از تكرارش جلوگيري كنم
با وجود اينكه منطقا به اين نتيجه رسيدم اما كوهي از دلتنگي و غم شدم كه ادامه مسيرو سخت مي كنه
دوست دارم تواين حالت نمونم
دوست دارم قوي باشم اما با قيمت سركوب احساساتم
دوست دارم هرچي تا حالا تو تالار ياد گرفتم تو ميحط كارم هم بتونم اعمال كنم
.... و بيشتر از همه اين كه دوست دارم ارومشم را بدست بيارم تا تحمل سختي ها برام راحتتر باشه
با وجو اينكه خودم منبع كمك به ديگران هستم اما حالا خالي خالي شدم
يكم راهكار ميخوام تا بتونمخودمو پيدا كنم
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
aruo عزیز سلام
اگه امکانش هست یکی از این حوادث مشابه رو بیان کن تا بهتر حالت رو درک کنیم
امیدوارم هر چه زودتر آرامش بدست آوری:72:
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
aruo جان خوبه حالا شما فهمیدی که وقتی چند بار یک مشکل همیشگی برات پیش میاد قضیه از چه قراره و کجای کار میلنگه! فقط باید حواست باشه دفعه بعدت مثل قبل عمل نکنی
ولی من خودم شاید بارها برام پیش اومده که از یک ضعف شخصیتی یا رفتاری ضربه دیدم ولی بازم گیجم که چی شده چرا باز اینطوری شده ؟؟ :311:
قوی بودن معنیش سرکوب احساسات نیست بلکه بروز به موقع احساسات هست
منبع کمک به دیگرانی ولی خودت خالی خالی ! طبیعی هست چون انرژی که صرف کردی و حالا باید از دیگری بگیری تا جانشین بشه بهت ندادن و شما احساس میکنی از درون خالی هستی و خسته!
آدم ها وقتی به کسی انرژِی میدن و کمک میکنن باید حتما در مقابلش همین انرژی رو از دیگرن دریافت کنن
اگه فکر میکنی برای کسانی بیش از حد مایه میذاری دیگه اینکارو نکن زیاد خودت رو درگیر و غرق مسایل و مشکلات مردم نکن بخصوص کسانیکه فقط گرفتن رو بلد هستن و از دادن هیچ نوع محبتی حتی کوچک خودداری میکنن
شما احتیاج به آرامش و خلوت داری
تفریح در طبیعت انرژی گرفته شده ما رو دوباره به ما برمی گردونه
باید دستی به این روزهای یکنواخت زندگیت بزنی
کمی هم فقط و فقط برای خودت و علایقت باش
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
سلام و ممنون كه بامن همدردي كرديد
ميدونيد همونطور كه قبلا هم گفتم محل كار من ظاهرا جايي كه افراد با تحصيلات بالا و ادعايي فراوان تو مشغول كار هستن اما متاسفانه بازار حسادت،خاله زنكي ،شايعه ،تهمت و ..... توش داغه.
نميدونيد چقدر سخته كه تو اين ميحط ناسالم بتوني دووم بياري و سالم بموني...
چقدر سخت هست كه تو بخواي تو اين ميحط رشد كني وبدون زير پا خالي كردن ديگران ارتقاء پيدا كني
و سخت تر اينكه دايم تو شرايطي باشي كه به طرق مختلف بخوان ازارت بدن بدون دليل مشخصي
و تو دايم با اين پاتك هاي رواني با اعتنايي برخورد كني و اونا جسارتشون رو بيشتر وبيشتر كنن
تو تاپيك هاي قبليم گفتم كه اينجا همكاري بسيار حسود و تنگ نظر دارم كه تنها روشش تو كارهاي اداره نه ارتقاء خودش بلكه دايم با بدگويي و شانتاژ ها ي مختلف و دروغگوبب سعي در تخريب من داره
همانطور كه تو تاپيك قبليم اشاره كردم تنها روش من بي اعتناي به اين شرايط بود اما هر روز بيشتر و بيشتر دايره رو تنگ ميكرد
تو اين موقعيت همكار جديدي تو جمعمون اضافه شد كه از ابتدا اين همكار م گوشش پر كرد كه من اينجوري و اونچوري هستم و اونم اوايل سعي مي كرد بي طرف باشه اما بعد از مدتي اروابطش با اون همكارم خراب شد و بعد سعي ميكرد با تحريك من عليه اون همكارم براي خودش جو مناسبي رو ايجاد كنه اما من از اينكه اون حتي به خودش اجازه داده كه استفاده ابزاري بخواد از من بكنه متنفر بودم.
باورتون ميشه راحت اومد بهم گفت بيا من و تو با هم يكي بشيم تا لج فلاني در بياد .....
يا مي گفت بيا تو كتابي كه اون نوشته اسم من و تو هم وارد بشه تا بفهمه با كيا طرفه
و عكس العمل من فقط جواب منفي بود و تازه بهش گفتم اين خيلي غير منصفانه است كه تو كتابي كه اون نوشته من وارد شم
من ترجيح ميدم رو كاراي خودم تمركر كنم يا بهش گفتم كه خيلي زشته كه بخوايم من و تو يكي شيم كه مثلا حرص اون در بيا د اين خيلي بچگانه است و به نظرم اون با رفتاراي خودش بيشتر خودشو زجر ميده تا من!!!
باورتون ميشه اين رفتارا تو اين محيط مثلا علمي اينطور باشه اي خددددا!!!!:323:
تازه بهش گفتم برو به همكارم بگو ما باهم دشمن نيستيم اما متاسفانه اين شرايط منو سخت تر كرد چون همكار جديدم از من به شدت ازرده شد و بيشتر سمت اون رفت و اونم حي با علم به اينكه ميدونست من دارم به نفعش حركت مي كنم تا بيشتر از اين اب تو اسياب افراد منافق نريزيم اما متاسفانه يه تيم شدند
و تا تونستند ازارم دادن.چه روزايي تنها همدردم مادرم و همسرم بودند كه تو اين شرايط ارامم مي كردند و دايم منو به ارامش و بي اعتنايي سوق مي دادند
اما اين بي اعتنايي من به اين رفتارها باعث شد كه همكاراي ديگه هم منو ادم منفعلي حساب كنند و خودشون اجازه هر برخوردي رو بدن
تا اينجا رو بخونيد تا ماجراي اصلي رو كه چند روز پيش برام اتفاق افتاده بود رو براتون بگم
و ضمنا براي ارامشم هم دعا كنيد و هم همفكري لطفا
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
فکر کنم اینم تجربه ای باشه که حتی بخوایم به نفع دیگری کاری انجام بدیم با دقت باشه که کسی دیگه از دست ما نرنجه
در مورد همکار جدید میتونستی بعنوان یک دوست کنارش باشی و با خوشرویی از انجام دادن خواسته هاش طفره بری
کلا در محیطهای کاری باید طوری رفتار کرد که نه با کسی صمیمی باشیم و نه خشک و جدی
جوری باید رفتار کرد که اگه کسی بخواد به ما ضربه بزنه باید قبلش یادش بیاد حتما با جواب قاطع ما مواجه میشه وما کسی نیستیم که از حق مون بگذریم
حالا خانومی اینم خودش تجربه ای بود که به زندگی مون اضافه کردیم
منتظر بقیه صحبتهای شما هستیم aruo عزیز :122:
RE: خسته از تكرار اتفاقات مشابه ناخوشايند هستم لطفا همفكري كنيد
سلام
دارم رو ترسهاي درونيم كار ميكنم اگه كسي راهكاري بلده لطفا راهنمايي كنه
ممنون