حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
میخواستم توی تاپیک حال و احوال یاران همدردی بنویسم گفتم کلا موضوع تاپیک رو منحرف نکنم
منم دقیقا حس و حال زن امیدوار رو دارم....در هرجا رو میکوبم و کاسه گداییم رو میبرم جلو تا یکی یکمی محبت یکمی ارامش توش بریزه..دریغ از یه نیم نگاه....
همیشه منع میکردم کسایی رو که ناشکری میکردن...همش میگفتم:خداروشکر کن...خجالت بکش..کفر نگو..
حالا خودم شدم نهایت ناشکر....
نمیدونم این مصیبتهایی که داره از زمین و زمان بر سرمون میاد برای چیه؟
امتحانه؟
عذابه؟
چطوری به خدا بگم خدایا من خسته شدم انقدر تو زندگی صفر گرفتم...کی میگه هرکی در این بزم مقراب تر است جام بلا بیشترش میدهند؟
خدایا نمیخوام اینجوری به تو نزدیک باشم...خدایا کمرم شکست به خدا....مگه نمیبینی منم ادمم؟پوست و گوشت و خونم....به خدا کم آوردم.....
کی گفته ظرفیت ما ادما زیاده؟
خدایا با این امتحانا من فقط دارم ازت دور میشم...
اگر با این زبون گناه میکنم به خدا راضی ام..لالم کن
اگر با این دستا گناه میکنم به خدا راضی ام..قطعشون کن
اگر با این چشمها گناه میکنم به خدا راضی ام..کورشون کن
اگر با این پاها گناه میکنم به خدا راضی ام...فلجشون کن
خدایا دل کیو شکستم که هر روز دلمو میشکنی؟
خدایا تو اگر جای من بودی کفر نمیگفتی؟
مگه نگفتی امام زمان همیشه حواسش به ماست؟پس کجاست؟خسته شدم....خدایا
من ناشکرم؟خدایا یه سیلی بزن تو گوشم بیدار شم....بیدار شم و ببینم خدا انقدر منو تنها نذاشته....
مگه نمیگی ارحم و راحمینی؟
دست به هرچی میزنم خراب میشه...داغون میشه...چرا اخه؟
مگه تو عادل نیستی خدایا؟پس چرا انقدر بنده هات باهم فرق دارن؟
چرا به ما بدبختا یارانه نمیدی تا یکم اوضاعمون بهتر بشه؟
به خدا دارم از ترس میمیرم اینا رو مینویسم...میدونم تا شب نشده جزای ناشکریمو میدی...هر وقت قدم کج برداشتم تو محکم زدی توی دهنم....ولم کن خدایا
میخوام بد باشم...نمیخوام مقرب باشم...میخوام خودم باشم....
چرا اینهمه قدم که تو راه تو برداشتم دستمو نگرفتی؟
خدایا چرا از اون عرش نمیای پایین که درد منو بفهمی؟
اینهمه عذاب بسه..من تنبیه شدم...
خدا دلم بغل تورو میخواد...دلم دستای تورو میخواد...دلم صدای تورو میخواد....
من راهمو گم کردم...
مولای یا مولای
انت الخالق وانا المخلوق وهل یرحم امخلوق الا الخالق
خدایا به ضعف من رحم کن
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم عزیز سلام
دوست خوبم وقتی انقدر درونت نا آرومه و پریشونی....فقط درد دل کن
برای شما درد دل آزاد....بیشتر از ناراحتی و چیزی که نگرانت میکنه بنویس
این حس و حال اغلب برای همه ما پیش میاد
ما دوستانه کنارتیم همین جور که وقتی این حال داشتیم تو کنارمون بودی!!
به خدا توکل کن و مشکلات رو مدتی بسپار دست خودش...
مراقب خودت باش و نگران نباش:46:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
از این فراز و فرودها همیشه توی زندگی همه هست
شما که خودت بمب انرژی بودی چی شده؟ یک کم با آرامش بگو چی شده؟
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام. اگه برات ممکنه و واست مشکلی پیش نمیاد مشکلت و اون چیزی رو که ناراحتت کرده و فکر می کنی امتحانه بنویس. شاید کسی بتونه راه حلی پیدا کنه و ربطی به امتحان و تنبیه الهی و این مواردی که فکر می کنی نداشته باشه و بشه حل بشه مشکلت. اما اگه هم فکر می کنی نمی تونی بگی و فقط می خوای دردل کنی هر طور که تو بخوای. ما هم اینجا هستیم و می خونیم دردلاتو عزیزم. موفق باشی.:72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
چیشده خواهر من . چرا انقدر ناراحتی :302:
همه ما مشکلاتی داریم یکی بیشتر یکی کمتر اونی هم که از نگاه ما کمترین مشکل هست برای اون صاحبش:72:
بزرگترین مشکل بچشمش میاد :72:
توکه این همه ایمانت قوی هست نباید نا امید بشی .خدا در همه شرایط ماهارو امتحان میکنه ببینه که چقدر :72:
صبوریم. و هدیه ای که بعداز این همه مشکلات بهمون میده رو میتونیم. خوب نگهش داریم. :72:
درد دل خوبه اما نباید باعث بشه که از خدا واز ایمانمون دور بشیم. :72:
امید وارم. مشکلاتت هر چه زودتر حل بشه . :72:
بیایی پست بزنی خدایا اذت ممنونم.:72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
شما که همیشه خودت به همه نیرو و انرژی می دادی دوست گلم چرا اینقدر درمانده شدی؟
میدونم همه ما آدمیم و بعضی جاها واقعا کم میاریم
دوست خوبم اگه نیکی میکنی اگه دل نمیشکنی اگه حرمت نگه میداری اگه خیلی از کارها که میدونی خدا دوستشون داره انجام میدی ولی در عوض به جای خوبی دیدن بدتر از اون بدی و ناحقی میبنی و دلت رو میشکنن بذار به حساب همین دنیا و مطمئن باش خدا از نفس هم بهت نزدیکتره و داره تمام این اتفاقات رو نگاه میکنه نه فقط به تو بلکه داره تمام اعمال دیگران هم که بهت بدی میکنن می بینه
این داستان رو بخون:
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور،
تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.
سالها با علاقه کار کرد،
به دیگران نیکی کرد،
اما با تمامپرهیزگاری،
در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد.
حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر،دوستی که به دیدنش آمده بود
و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت:
«واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم
گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده،
نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم
اما با وجود تمام رنج هایی که در مسیر معنویت
به خود دادهای، زندگییات بهتر نشده.
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام در سکوت،
پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند
و باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول تکهی فولاد را به اندازهی
جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود.
بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم
و پشت سر هم به آن ضربه میزنم،
تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم.
بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم،
و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد،
فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما،
ناله میکند و رنج میبرد.
باید این کار را آن قدر تکرار کنم
تا به شمشیر مورد نظرم دست
بیابم. یک بار کافی نیست.
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
گاهی فولادی که به دستم میرسد،
نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد.
حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد.
میدانم که این فولاد،
هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.
آن وقت است که آنرا
به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
میدانم که در آتش رنج فرو میروم.
ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام،
و گاهی به شدت احساس سرما میکنم.
انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد.
اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است :
«خدای من، ازآنچه برای من خواسته ای
صرف نظر نکن تا شکلی را که میخواهی، به خود بگیرم.
به هر روشی که میپسندی ادامه بده ؛
هر مدت که لازم است،ادامه بده،
اما هرگز،
هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده
پرتاب نکن».
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان به شخصه گریم گرفت ار دردودلت
منم از این حرفها با خدا میزنم
اما میگم بعد هر سختی آسانی است و بالاخره اون آسانی میرسه از راه....
ببخشید کمکی نمیتونم بکنم اما فقط میتونم باهات همدلی داشته باشم و درکت کنم
به امید روزهای خوب
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
من شما رو نمیشناسم ولی دوست منی فرق نداره امیدوارم مشکلت حل بشه
چرا همه چی رو برمیگردونی به خدا؟ چرا فکر میکنی که خدا با تو لج کرده؟ عزیزم خدا که بیکار نیست و بازیش نگرفته که بخواد با ما لج کنه ! حتی اگر که این آرومت میکنه اینجوری به قضیه نگاه نکن که به پروردگار شخصیت انسانی بدی!
مسیر زندگی ماست که گاهی ناهموار میشه و همشم راهیه که خودمون انتخاب کردیم! گاهی هم مسئله در دیدگاه ما به مشکله!
فعلا که دلت گرفته به نظر من به جای تمرکز روی مشکلت و مشاوره خواستن بهتره یه خرده حواس خودتو پرت کنی تا آرامش پیدا کنی و اون موقع بتونی منطقی تر بهش فکر کنی
این راه حل واسه خودم جواب میده واسه شما نمیدونم
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام دوست عزیز
این شعر (از کیوان شاهبداغی) بنظرم مناسب حال شماست:
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
بدجوری می فهممتون.
مولای یا مولای انت المولا و انا العبد و هل یرحم العبد الا المولا
آره خدا مدلش همینه! میگه بهشت را به بها می دهیم نه به بهانه. خوب خیلی اوقات بهاش واسه من و شما سخت میاد. خیلی وقتا کم میاریم خسته می شیم. اون وقت سرمون را می گیریم بالا و می گیم خدای عزیزم رسمش همین بود؟
اما خودمونم می دونیم که آره رسمش همین بود!
میگیم خدا کم آوردیم. اما بازم اون ته دلمون هنوزم همین راه را می خوایم!
خودمو می گم خیلی کلافه شده بودم و می گفتم مگه نمی گن الا بذکر الله تطمئن القلوب؟ پس چرا این دل لامصب من آروم نمی گیره؟ اما آروم گرفت! خوب هم آروم گرفت.
بعضی وقت ها خدا باهام بازی می کنه! می بره می گذاردم توی آتیش خوب داغ کنم بعد با پتک می کوبه توی سرم! جدی می گما! می بردم تا نزدیک نزدیک اون چیزی که می خوامش خیلی هم می خوامش! بعد همین که حس می کنم توی دست هام گرفتمش با سرعت نور ازش دورم می کنه!
همینه دیگه رسم دنیا!
آهن را می گذارن توی کوره تا خوب سرخ شه بعد می زنن توی سرش بعد می گذارنش توی آب! این جوری آهن می شه فولاد!
مگه« الیوم یومان یوم لک و یوم علیک » چه معنی میده؟
خدا هم با ما همین معامله را می کنه! اینقدر این بازی را تکرار می کنه تا زنگ و ناخالصی ازمون دور بشه و بشیم فولاد!
آخه می دونید که ناخالصی توی بهشت راه نداره! اگه توی دنیا با همین کارها ناخالصی مون گرفته نشد اون وقت باید ببرنمون توی کوره ی جهنم بپزنمون تا ناخالصی هامون جدا بشه!
همین چند شب پیش بود که بازم دقیقا لحظه ای که فکر می کردم دیگه همه ی مشکلات حل شد دوباره خدا از اون بالا ولم کرد پایین سقوط آزاد کردم! اشکم در اومد! درد داره . خیلی هم درد داره. داد آدم را هم در میاره. اما وقتی تموم بشه شیرینیش می مونه!