RE: از خانواده شوهرم متفرم
سلام عزیزم
خوش اومدی:73:
اینقدر حساس نباش اینجا کم نیستیم کساییکه با مادر شوهر مشکل داریم ولی اگه یه نگاه به پستهای اینجا بکنی میبینی که خدا رو شکر مشکلی نداری
حساس نباش و زندگی کن
این دو روز دنیا ارزش غم نداره
RE: از خانواده شوهرم متفرم
سلام الينا عزيز
متشكرم
ممنون كه درددل منو خوندي و جوابمو دادي اما نمي دوني چقدر دلم ازشون گرفته من ميگم كاش مادرشوهرم آدم ساده و مهربوني بود اگه مشكلات ديگه اي داشت يكجوري باسياست و زبون گرفتن حلشون مي كردم اما اون اصلا من رو نمي بينه مثلا چند وقت پيش كه شوهرم چنر روز ماموريت بود و من خونه مامانم بودم نكرد يك زنگ كوچيك بزنه و به احترام مامانم اينها هم كه شده سراغي از من بگيره - شايد بعد از چند ماه دري به تخته بخوره و به شوهرم بگه شب بياييد اينجا و يك شام آشغالي كه با خست و بخل درستش كرده بزاره جلوي ما اونوقت اگه من دعوتشون كردم و پس دادم كه هيچ و گرنه ديگه رنگشون رو نمي بينيم و... نمي دونم شايد مشكلات من به نظر شما مسخره بياد ولي خيلي دلمو شكسته
RE: از خانواده شوهرم متفرم
سلام
به تالار همدردی خوش اومدی .
سوال : تا حالا خودت سعی کردی به ایشون نزدیک بشی یا دعوتش کنی یا بهش بگی که دوست داری بیشتر باهاشون ارتباط داشته باشی ؟ نظر همسرت در اینخصوص چیه ؟
RE: از خانواده شوهرم متفرم
سلام
مگه نشنیدین محبت محبت میآره. محبت می تونه حتی دل سنگ ترین انسانها را هم نرم بکنه بهشون نزدیک بشید محبت کنید دعوتشون کنید اگر ایشون با شما تماس نمی گیرند شما زنگ بزنید و حالشون را بپرسید یه تحول یه هفته ای در خودتون ایجاد کنید ببینید یه کم مثبت ببینید زیاد رو کاراشون حساسیت نشون ندید. مطمئن باشید که نتایج مثبتی خواهید دید.
RE: از خانواده شوهرم متفرم
من اولش خيلي به اونها محبت كردم ولي نمي شه هميشه بعدش پشيمون مي شم مثلا اگه من يك مهموني كوچيك زنونه داشتم اونهارو هم مي گفتم و بين خانواده خودم با اونها فرق نمي گذاشتم يا يكبار باهاش صحبت كردم بهش گفتم من دوست دارم عروس خوبي براتون باشم يا به مناسبتهاي مختلف بهترين هدايارا براش مي گيريم اما اون يا اونها رو مي فروشه يا استفاده نمي كنه بعدشم هميشه از زير بار همه چي شونه خالي مي كنه و ... اما منم الان مثل خودش شدم ديگه محبت نمي كنم ،زنگ نمي زنم ، دلم نمي خواد ريختش رو ببينم ، همسرم زجر مي كشه وابسته نيست اما هيچوقت هم حرف و نيت منو بهشون منتقل نمي كنه و فقط از من انتظار داره
RE: از خانواده شوهرم متفرم
خودتو ناراحت نکن عزیزم
تو که نمیتونی اونو عوض کنی پس اینقدر حساسیت به خرج نده و به خودت بقبولون که اون اینطوریه
RE: از خانواده شوهرم متفرم
مهسا جان سلام و خوش اومدي
كاملا درك مي كنم كه ناراحتي و بهت حق مي دم ناراحت باشي
ولي يك سوال ناراحت شدن و فكر كردن شبانه روز تو به اين مساله قراره اتفاق مثبتي ايجاد كنه؟
يعني مادر همسرت رو تغيير مي ده؟
خانم گلم اون چندين سال با اين روش زندگي كرده پس تغيير كردنش واقعا سخته و با اين توضيحاتي كه دادي شايد محال باشه مگر زماني كه خودش خواسته باشه.پس تو با ناراحت كردن خودت فقط خودت رو ضعيف مي كني و همسرت رو مي رنجوني.مطمئن باش همسرت هم از اين قضيه رنج مي بره ولي اين رفتار تو باعث مي شه بخواد از مادرش دفاع كنه و نتيجه اش دور شدن تو از همسرته و چيز بيشتري به دست نمياري.
سعي كن وقت و انرژيت رو به اصلاح و تقويت رابطه خودت و همسرت بذاري نه اينكه دائم ذهن و فكرت رو متمركز بر روي اين قضيه كني و حتي با تمركز روي اين مساله قضيه بهتر كه نمي شه هيچ بدتر هم مي شه!
خوب زنگ نزنه حالا مگه چي مي شه؟!تو هم زنگ نزن اگه هم خواستي بزن.
براش كادو مي گيري حالا اون استفاده نكنه تو هم اين دفعه كادو خيلي سنگين نگير يا مثلا اگه مي شه همون موقع از مادر همسرت بخواه از اون استفاده كنه مثلا اگه روسريه خودت سرش كن يا اگه گلدونه از اول يه دسته گل هم بخر بذار توش و ببر روي ميزشون بذار.
ببين من هم شبيه حالتهاي تو رو داشتم و اوايل واقعا حرص مي خوردم ولي حالا فهميدم چقدر اشتباه كردم و نتيجه اش مي دوني برام چي بوده اينكه با وجودي كه دختر شنگول و سر زنده و سالمي بودم حالا همش رو از دست دادم.
چهار پنج ماهه سر درد عصبي و ميگرن گرفتم كه امونم رو مي بره و باعث شده چند بار راهي بيمارستان بشم!
البته حالا دارم سعي مي كنم با هاش مبارزه كنم ولي خوب تو خودت قضاوت كن خوب بوده كه من خودم رو به اين روز در آرم؟حالا به هر علتي كه بوده.الن هيچ كدوم از اون ادمهايي كه من از دستشون حرص مي خوردم تا اين شكلي شدم به ياد منهستن؟!با اينكه از همه خواهر شوهرهام كوچيكترم ولي از بس اين مدت حرص خوردم از همه شون سنم بيشتر به نظر مياد.
عزيزم معلومه هنوز اول راهي و اگه بخواي از الان ذهنت رو درگير اين مسائل كني بعدا براي موارد مهمتر حوصله و توان نداري.
حالا بشين فكر كن و راه درست رو انتخاب كن.
RE: از خانواده شوهرم متفرم
با اميد به خدا در اين روز خجسته و قشنگ (روز مادر) يكبار ديگه محبت به خانواده شوهرم رو فقط براي رضاي خدا و شادي شوهرم و اينكه اون هم بالاخره مادره امتحان مي كنم هر چند كه برام خيلي سخته و قلبم بدجوري گرفته ولي بازهم جواب بي محبتيهاشون رو با يك لبخند و يك دنيا سكوت و هر چه در توان دارم ، محبت مي دهم
و در اين روز عزيز از خداي بزرگ براي تموم عروس خانومهاي گل مخصوصاٌ تازه كارها و بازهم بخصوص عروس خانومهاي اين تالار آرزوي سعادت ، خوشبختي ، رضايت و شادابي مي كنم و اميدوارم همه مشكلات و مسايل مختلفي كه با آنه درگير هستند حل شده و همه دختراني كه به هزار و يك اميد ازدواج كرده و وارد يك خانواده جديد مي شوند خوشبخت و راضي باشند.