اعتماد به نفس پایین من نمیذاره تصمیم بگیرم

سلام
من هیوا 26 ساله و دانشجو هستم و تقریبا 5 سال و نیم پیش تو سن 20 سالگی شکستی خوردم که خیلی سخت بود اونم بعد از 3ماه زندگی مشترک و صحنه هایی دیدم که هنوز ذهنم از اون صحنه ها پاک نشده ( همون چیزایی که منجر به طلاقمون شد )
حقیقتش تو این 5 سال مورد های خیلی خوبی برای ازدواج پیش اومد که هر کدومو به دلایلی قبول نکردم و به بهانه درس خوندن رد کردم
ولی الان یه جورایی شدم نمی دونم چی جوری بگم ولی احساس می کنم اعتماد به نفسم خیلی اومده پایین و هر کی از آشنایان موردی برای ازدواج معرفی می کنن همش ترس از این دارم که برم طرف منو ببینه نمی دونم چرا ؟!!! با اینکه خودم می دونم ظاهر بدی ندارم و ظاهرم خوبه ولی همش خودمو پایین تر می بینم و یه ترسی تو وجودمه
همین هفته پیش یکی از دوستان خانوادگیمون یکیو معرفی کرد که شرایطش کاملا شبیه خودم بود و ایشون هم از همسرش جدا شده بود و کلا شرایط بدی نداشت و قرار شد که برای بار اول ایشونو بیرون ببینم و بعد مراحل بعدی از طریق خانواده ها جلو بره که دقیقا شب قبل از قرار با ایشون این حس دوباره تو من به وجود اومد و صبح به ایشون اطلاع دادم که من منصرف شدم و قرارو کنسل کردم و بعدش خودم از کاری که کردم خیلی از خودم بدم اومد چون خیلی دور از ادب بود و الان هم خیلی پشیمونم
تروخدا بگید من با این حسم چه کار کنم
شاید خنده دار باشه براتون ولی واقعا احساس می کنم داره زندگیمو نابود میکنه این حس ها :302:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

با سلام
دوست گرامی، طبق قوانین تالار کاربران مؤظف هستند برای تاپیک های که ایجاد میکنند عنوان مناسب انتخاب کنند،در غیر اینصورت تاپیک از دسترس خارج میشود
در ارسال بعدی خود را عنوان جدید را ذکر کنید تا نسبت به تغییرات اقدام شود

---

عذر خواهی می کنم
من ویرایش کردم و نام تاپیک را عوض کردم

سلام هيوا

فكر ميكنم بخش زيادي از پايين بودن اعتماد به نفست برميگرده به همون مشكلي كه تو ذهنت حلش نكردي

شكست خوردي اما به جاي درس گرفتن از گذشته و نگاه به اينده خودتو سرزنش كردي و يا ياداوري خاطرات كردي

اين 6سال كلي فرصت داشتي براي پاك كردن اون خاطره ها هر قدر هم كه بد بوده (اما من مشكلت رو نميدونم شايد اسيب اونقدربوده كه نتونستي هنوز باهاش كنار بياي)

نوشتن ارومت ميكنه پس اگه ميتوني مشكلاتي رو كه هنوز فراموششون نكردي برامون بنويس(اگه شرايطت اجازه ميده)

شايد به يه ديد تازه برسي و بتوني فراموششون كني يا باهاشون كنار بياي

و شايد اصلا اونقدرها هم كه فكر ميكني وحشتناك نبودن

پس سعي كن بنويسي برامون تا تخليه بشي, اگه اون مشكل حل بشه بخش بزرگي از اعتماد به نفستو به دست مياري مطمين باش:72:

زهره عزیزم نمیدونم شاید یکی از دلایلی که الان به این روز افتادم شاید این باشه که نتونستم تمام و کمال حرف دلمو به کسی بزنم و تخلیه حرف بشم و هیچ وقت هم از یه مشاور کمک نخواستم و همیشه فکر کردم مشکل خودمو خودم میتونم حل کنم نه کسی دیگه ...
من تو سن 20 سالگی با صحنه ای مواجه شدم تو خونه مشترکی که با همسرم زندگی میکردم که شاید تا اون سن صحنه به این وحشتناکی را تو فیلم ها هم ندیده بودم
من همسرمو با 2 تا خانم و چند تا آقا تو خونه دیدم و به طور اتفاقی که اصلا قرار نبود من اون ساعت اونجا باشم با این صحنه روبرو شدم
هیچ وقت این چیزا پاک نمیشه از ذهن من ولی من الان مشکلم اینجاست که احساس می کنم که خیلی از بقیه پایینترم و اعتماد به نفسم شدیدا پایین اومده تو این چند ماه اخیر و اصلا یه جورایی همش تو خونه نشستم چون تابستون هم دانشگاه نرفتم و بیشتر اوقات خونه بودم و پای اینترنت وقتمو گذروندم و خیلی دوست دارم یه سرو سامونی به زندگیم بدم و ازدواج کنم ولی نمی تونم تصمیم بگیرم و نمی دونم باید با این احساسات پوچم چه کار کنم
شما بهم بگید ؟؟!!

هيوا بهتره حتما درد و دل كني يا اينجا يا با يك مشاور

در مورد اينترنت هم قبول دارم خيلي اوقات فقط باعث پايين اومدن اعتماد به نفس ميشه مخصوصا چت روم ها و گفتگوهاي مجازي

كاش يه مديريت روي زمانت ميكردي و وقتتو بهتر با ورزش يا كاري كه بهش علاقه داري پر ميكردي

همين به حس عدم اعتماد به نفست دامن زده,لينك ها رو بخون شايد كمكت كنه


چگونه اعتماد به نفس خود را بالا ببریم

یک روش عالی برای ارتقای اعتماد به نفس و رفع استرس

آیا از عدم اعتماد به نفس رنج می بری؟


يه كم هم زوم كردي رو منفي هاي خودت و خوبيهات يادت رفته, اگه بهت بگن توانايي ها و مهارت هات و نكات مثبتت چيه چي به ذهنت ميرسه

رو اين ها هم كار كن

اعتماد به نفس با عزت نفس فرق داره اما مطالعه اين لينك هم بد نيست

41 راهبرد افزايش عزت نفس

مرسی زهره جون از معرفی لینک ها حتما مطالعشون می کنم
راستش زهره جون هیچ وقت دوست نداشتم بد از طلاقم برم سر کار چون احساس می کنم اگر کسی تو محیط کار متوجه این موضوع بشه دیگه نتونم تو اون محیط بمونم خیلی حساسم روی این قضیه که کسی ندونه چون می دونی که فرهنگ ما نسبت به طلاق دید خوبی نداره متاسفانه من حتی تو محیط دانشگاه هم دوستام هم نمی دونن این موضوعو و به خاطره همینه که هیچ وقت نتونستم با کسی راحت حرف بزنم و درد دل کنم
4 سال بعد طلاقم به طور جدی و حرفه ای کوهنوردی می کردم ولی چند ماهی میشه که دور همه چیو خط کشیدم
ولی باید حتما یه فکری به حال خودم کنم چون خیلی از این حالت های خودم خسته شدم

سلام خانمي منم مثه شما همين تجربه طلاقو داشتم البته من 2سال پيش عقد كردم كه بعد از 2ماه هم جدا شديم. من 25 سالم بود خيلي مذهبي و با يه ديد پر از احترامي به شوهرم نگاه ميكردم اما اون اقا از روز بعد از عقد مدام منو تخريب شخصيت كرد از خودم و خانوادم مدام ايراد ميگرفت و ميگفت اگه حرفامو به خانوادت بگي طلاقت ميدم خب منم از ترسم به هيچكي حرفامو نزدم و خلاصه بگم اين اقا تا اونجا كه ممكن بود منو له كرد بعدشم توي دادگاه اومد گفت تو رو دست خانوادت مونده بودي دادنت به زور به من... هر احترامي كه خانوادم براش قايل شده بودن حالا شده بود زور:302:
من اينقد حرفامو به كسي نگفتم كه بعد از اين دوماه يه ويروس بدي گرفتم و چند روزي بستري شدم .. اعتماد بنفسم اينقد پايين بود كه از خودمم خجالت ميكشيدم اعصابم خراب شده بود تا حدي كه دوستام به زور برام وقت مشاوره گرفتن و من كم كم تخليه شدم خيلييييي خوب بود كه يكي حرفاتو گوش بده و راهنماييت كنه:227:
تو لياقتت يه زندگي پر از شادي و خوشيه :72::72:
خدايي كه ديروز هواتو داشته فردا هم داره فقط بهش اعتماد كن:72: