نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوباره
بالاخره بعد از پست قبلیم فهمیدم که باید خیلی رو خاسگارام زووم کنم و به هدر ندم:311:
حالا که قدر خاستگارو میدونم 2 مورد اخیرا داشتم یکی چند هفته پیش ویکی چند روز پیش زنگ زدن و گفتند که بعد از تماس دوباره میایم اما نیومدن
دل شوره دارم و نکرانم ...نمیدونم برام عجیبه چرا نمیان ؟
شده که برا شما هم زنگ بزنن و نیان اصلا ببیننتون؟[/b]
اینجوری خیلی میریزم بهم و اعصابم خورد میشه
سلام عزیزم
منظورت چیه که زنگ زدن گفتن میان ؟! این کدوم زنگه بعد دیدار اولیه ؟!یا هنوز تماس اولیه رو میگی؟!!!
لطف کن سنت خواستگاریتونو بگو
اینجور مواقع چه فکری کنم؟ چجوری تعبیرش کنم؟
تو کار خودتو بکن و برنامه های هر روز خودتو دنبال کن. کسی اومد خواستگاری چک کن با معیاراتو دقیق بررسیش کن. اما دلیلی نداره که فکر تو بذاری روی خواستگار که کی میاد. هر کی اومد بعدش شروع کن به بررسیش.
هیچ فکری نکن و تعبیری نداره.
اره singleجان
همون بار اول رو میگم منرو ندیده نیومدن اصلا
اینجوریه که مامانشون میان و اگه خوششون اومد و منم شرایطشونو پسندیدم بار دوم اقاپسررو میارن تا اخر
دخترخوب اصلا نگران نباش اگه واقعا خواستگار باشن اونا میان و حتما مشکلی براشون پیش اومده ولی اگه شما زمان خاصی رو مشخص کردید ونیومدن بهتردر تماس بعدی علت رو جویا شین اگه قابل قبول نبود بیخیال شو
ولی دخترجان حواست به زندگیت باشه :305: اون وقتی که باید اتفاق بیفته میفته :310:
مرسی گل های گل ازینکه شما حرفامو شنیدید اروم شدم
چقدر این ازدواج مساله شده خدایا به همه جوونا کمک من:323:
فرشته جان صبر کن. اگر بخوان میان ، اگر هم نه که یه دختر گل رو از دست دادن.
شاید مشکلی براشون پیش اومده تو مثل همیشه باش و کار خودتو بکن
سلام فرشته خانوم... بله! شما درست میگین ما هم به این نتیجه رسیدیم که در مصرف خواستگاران خود صرفه جویی کنیم که اسراف نشه خدا قهرش بگیره!!!:311:...
ولی جدای از نکاتی که دوستان گفتند، عزیزم چرا ذهنت رو اینقدر درگیر کردی؟ وسواس ذهنی خیلی چیز بدیه. سعی کن کار و زندگی خودتو بکنی. این قضایا هم به صورت موازی باید در زندگی حضور داشته باشه، خواستگاری، ازدواج و ... باید در کنار زندگی نرمال و روزمره پیش برن... نه اینکه ما همه کارو رها کنیم و خواستگاری که هنوز نیومده بنشینیم از صبح تا شب فکر کنیم اگه فلان شد اگه بهمانو گفت اگه... اصلا چرا نیومد؟...!:46:
...
برای منم فقط یه بار اتفاق افتار که تماس گرفتن و همه چی اکی بود و میخواستن بیان، اما بعدش دوباره زنگ نزدن... البته توی اون مورد من مکالمه ها رو شنیده بود و مامان های دو طرف کمی در لفافه- چند اپسیلون- با هم کل کل کرده بودند... :311:... یه بار هم یه خواستگار داشتم بین هر تماسیشون 40 روز فاصله بود!... همیشه هم یه بهانه ای داشتن!... من فکر کنم اگه بهشون نه نمیگفتم و کات نمیکردم تا حالا دق مرگ شده بودم!:163:
:46:
سلام،عجله نکن...نگران هم نباش...مگه چندسالته؟