RE: بازم دست روم بلند کرد
شارلوت عزیز این چه طرز فکریه برای شروع زندگی مشترک؟؟
داری میگی میدونم میوفتم تو چاه و غرق میشم ولی بازم اینکارو میکنم؟؟
اینجوری وارد زندگی متاهلی شدن اشتباهه
یا از اول مشکلتون رو 100% حل کنید و بعد وارد زندگیتون بشید یا اینکه اصلا وارد نشید.
ازدواجی که با 100% تفاهم شروع میشه ،توش 1000تا بزن و بکوب و بحث و جدل و ....داره
زندگی شما هنوز شروع نشده این مدلیه...خدا رحم کنه
ببین عزیزم
بشینید مشکلاتتون رو حل و فصل کنید و حتی اگر شده ازدواجتون رو عقب بندازین ولی مشکلاتتون رو حل کنید بعد واردش بشین
با عجله تصمیم نگیرید که فقط یه ازدواجی صورت گرفته باشه(به خاطر حرف مردم یا 100تا چیز دیگه)
جوری نشه که چند وقت دیگه هی خودتو لعنت کنیو پشیمون بشیو هر روز بگی کاش همون خونه بابام مونده بودم.
عاقلانه تصمیم بگیرید
شوهرتو صدا کنو بگو:
ما میخوایم یه زندگی بسازیم با هم ،نمیخوایم روح و غرور 2نفر رو خراب کنیم
با آرامش و دور از استرس و دعوا باهم صحبت کنید
RE: بازم دست روم بلند کرد
ممنون نادیا جان.
دیگه واسم اهمیتی نداره.زندگیمو خراب کرده.واسم مهم نیست چی پیش میاد.اون 12 شب با یه زنگ میره منم یه شب میزارم میرم حتی اگه به قیمت جونم تموم بشه.میزارم میرم تا بفهمه لجبازی چیه.میخام منم عذابش بدم.میدونم دوسم داره اما داره لجبازی میکنه.میخام منم زندگیشو خراب کنم.دارم دیوونه میشم.میخام دیوونش کنم.میخام این فکر که داره زنش بهش خیانت میکنه دیوونش کنه.مثل کاری که با من کرد.
وای خدا نمیدونم این فکرا و حرفا از کجا میاد که میگم.خدا منو ببخش
RE: بازم دست روم بلند کرد
شارلوت جان من تاپیکای قبلیتو نخوندمو نمی دونم وضعیتتو اما دیدم نوشتی که دیگه نمی خوای خودتو فدای شوهر و زندگیت کنی گفتم یه چیزی رو که حتما می دونی بهت یاد اوری کنم:
همیشه اول از همه به خودت باید اهمیت بدی. هیچوقت خودتو فدای چیزی یا کسی نکن مگر اینکه ان چیز یا کس کاملا با خودت یکی شده باشه یعنی یه قسمتی از وجودت شده باشه. مثلا ادم برای بچه اش می تونه خودشو فدا کنه چون بچه اش هم عین خودشه و اخ بگه بچه عین اینه که خود ادم داره اخ می گه (البته معمولا. نه همه ی مامان باباها). پس یادت باشه همیشه اولویت با تو ئه و مهمترین وظیفه ای که در کل زندگیت داری اینه که از خودت مراقبت کنی و به خودت بیشترین اهمیت را بدی. اینو من خیلی سال طول کشید تا فهمیدم. البته مشخصا با خودخواهی فرق داره.
اونایی که می بینی حاضرن واسه یکی بمیرن در اصل دارن واسه خودشون می میرن نه یکی دیگه. یعنی انقدر اون شخص یا کار یا هر چی دیگه براشون مهمه که در واقع جزیی از وجود خودشونه.
هیچوقت خودتو فدای کس دیگه ای نکن. چون اخرش ناراضی می شی. نه فدای دوست نه فدای والدین نه فدای هیچی مگه اینکه با همه ی دل و قلبت خودت بخوای.
در مورد زندگیتو شرایطت نظری ندارم و هیچی نمیدونم.
RE: بازم دست روم بلند کرد
عزیزم حال روحیت اصلا خوبو مساعد نیست
لازمه که با یه کارشناس صحبت کنی و یا خودت بری پیش مشاور
خودت رو از پا درنیار
ارزشت خیلی بالاست عزیزم...برای چی میخوای انگ زن خائن رو پیشونیت بخوره؟
تو باید انسان سازی کنی فدات شم نه اینکه انسانیت رو زیر سوال ببری
تاپیکت رو میذارم توی تاپیکهای نیازمند کارشناس
انشاالله زودی میان و راهنماییت میکنن
شارلوت عزیزم
تو خیلییییییی قویتر از این حرفا هستی...هنوز پی به قدرت خودت نبردی
از این حوادث بدتر هم تو زندگی پیش میاد ولی آدمها خیلی قوی ان و بازم بلند میشن
هنوز واسه وا دادن خیلی زوده
RE: بازم دست روم بلند کرد
همیشه دوست داشتم زندگی خوبی داشته باشم.اینو تو خودم میبینم که بتونم یه زندگی خوب بسازم ولی یه همپا میخام که شوهرم نیست اون آدم.از روز اول دوسش داشتم.عاشق شوهرم بودم.همیشه بخاطرش صبر کردم گذشت کردم و کوتاه اومدم.اونم خیلی جاها راه اومد باهام.اما داره با لجبازی همه زندگیمو خراب میکنه.میدونم دوسم داره میدونم.اما داره اونم ازم زده میشه.دیروز مامانش میگفت یکم تحملش کن خوب میشه.میدونم منم مشکل دارم اما هیچوقت کاری نکردم که شک کنه ناراحت بشه یا دوست نداشته باشه.اما اون لذت میبره و دوست داره مخفی کاری کنه.مثلا میخاد بره پیش همکارش اما یواشکی صحبت میکنه یا نمیگه کجا میره.باباش هم میگفت همیشه همینطور بوده و منکه پدرش هستم هم از این کاراش ناراحت میشم.
الان سر لج افتادم.میدونم حرفایی که زدم خیلی زشت بود اما حس میکنم اون اینطور زنی میخاد.زنی که مثل خودش مخفی ماری کنه تا هر روز دعوا باشه و اون بزنتش
RE: بازم دست روم بلند کرد
سلام شارلوت عزیزم.
خودم اصلا حال مساعدی ندارم ولی احساس کردم باید برات بنویسم.ماها لایق یه زندگی آرام وبی تنشیم.یا لااقل تنش خیلی کمتر از اینا. من خیلی وقته دارم فکر میکنم،فکر یعنی اینکه با عقلم مشورت میکنم.دوست ندارم به خاطر احساسی بازی و اینکه من دوستش دارم و اونم من رو دوست داره و داره فقط لج میکنه برم توی یه زندگی که مدام خودم رو بخورم. یه جایی فرشته مهربان نوشته بود اگه راه درست رو برین نتیجه درست هم میگیرین. ما اول راهیم و با جدا شدن چیز زیادی از دست نمیدیم، نمیگم حتما جدا شو، میگم برای خودت ارزش قائل شو لیاقتت رو بسنج.
باید برای کسی تب کنیم که برامون لرز کنه، نه اینکه ما بشیم فرشته نجات یه زندگی و مدام بیایم تاپیک بزنیم که چیکار کنیم اوضاع درست شه.
RE: بازم دست روم بلند کرد
شارلوت عزیز ،
خودت توجه کن در طول کمتر از 2 ماه 10 تا تاپیک ایجاد کردی تنها چیزی که به ذهن ادم می رسه شخصیتی است که نمی تونه روی یک هدف تمرکز کنه ومهم تر اینکه حتی به خودت فرصت نمی دی مشکلاتت را حلاجی کنی.
من به عنوان یک بازدید کننده بی طرف هیچ وقت حوصله نمی کنم برم 10 تا تاپیکت رو بخونم تا متوجه بشم مشکلتون چیه .
اول از همه این خود شما هستید که می تونید به خودتون کمک کنید.
یه کمی صبر کنید.
آرامش خودتون را حفظ کنید.
کمی تمرکز کن. از این همه آشفتگی خودت را رها کن.
عزیز دلم روحیه حساس شما به زندگیتون آسیب رسانه.
توی نوشته هات اشاره کردی به تواناییهات همچنین اینکه شوهرت هنوز دوستت داره واین خیلی امیدوار کننده هست،( یک امتیاز مثبت برای شما ) . اما طبق گفته خودت اون هم داره ازت زده می شه.
فکر نمی کنی شاید باید علت را اول از همه در خودت جستجو کنی.
نمی گم همسرت بی عیب و نقص هست اما یک نکته طلایی بهت بگم سکان دار کشتی زندگی، زنان هستند.
پس برای شروع به صورت خلاصه یه توضیحی راجع به مشکلاتت بده ویک سری اطلاعات کلی راجع به خودتون.
در عین حال ذهنت را از افکار بیهوده خالی کن کمی به ذهنت استراحت بده. فعلا سعی کن فقط به آرامش ذهنت فکر کنی.
RE: بازم دست روم بلند کرد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شارلوت
میزارم میرم تا بفهمه لجبازی چیه.میخام منم عذابش بدم.میدونم دوسم داره اما داره لجبازی میکنه.میخام منم زندگیشو خراب کنم.دارم دیوونه میشم.میخام دیوونش کنم.میخام این فکر که داره زنش بهش خیانت میکنه دیوونش کنه.مثل کاری که با من کرد.
سلام دوست عزیز پست های قبلیت رو فرصت نشد بخونم.
اما از این پست این برداشت رو کردم که .بجای تاینکه مشکلتون رو
حل کنید باهم لجباری میکنید . این لجبازی ها در زندگی تون هم خواهد بود چون هر دوتانون
لجبازین . زندگی دوستی رو یاد دارم. که هر دو با هم لجبازی کردن و حتی در مهزر هم سر لجبازی از هم
جدا شده . الان که چند ماهی میگذره هر دوپشیمانند. همش بخاطر لبجازی همین کارهای
که شما در سر دارید رو خانم اون آقا انجام داد و در مقابلشم آقا هم همینطور .
این رو بهتون بگم سعی کن این اخلاقتون رو کنار بگذارین در هر زندگی هم باشید با این افکار
به شکست مواجه خواهی شده.
به گفته نادیا خانم هنوز وارد زندگی نشدی انقدر مشکل و نامزدتون دست بزن داره.
دوست عزیز خواهرم نامزدی برای همینه که بهتر دونفر همیدیگر رو بشناسن .
نامزدی این نیست که حتما باید برید سر زندگی به هر قیمتی که شده .
این رفتارها از الان مشکل سازه چه برسه که وارد زندگی بشی .
با نامزدتون صحبت کنید تا مشکل حل به البته این مشکلی که گفتید با حرف زدن حل نمیشه
باید برید یه مشاوره ازدواج که بتونه راهنمایتون کنه این ازدواج به صلاح هردوتون است یا جدای از هم بهتره .
کسی که افکار خیانت در سر داره از سر لجبازی روزی خیانت خواهد کرد. از این افکارها بیا
بیرون که زندگی خودت رو نابود خواهی کرد.
بازهم میگم قبل از اینکه وارد زندگی بشی مشکل رو حل کن . با مشکل وارد زندگی نشو.
RE: بازم دست روم بلند کرد
نمیدونم شاید الان من جای صحبت ندارم ولی یه چیز رو یادمه که بهت بگم
خواهرم میگفت یه عمممممممممممر به حرف مردم کردی ایندفعه رو نکن وقتی که بخاطر این مردم که همیشه دهنشون باز بیایی وخودتو تو مکافات بندازی که جشن بگیری چندتا پیامد داره
1- باشرایطی تن به جشنت میدی که شاید تا آخر عمر دلت بسوزه چون فقط همین یه باره پس خوب آرزوهاتو دنبال کن
2-وقتی از خونه بابات اومدی دیگه اومدی بیرون باید فک کنی که انگار نداریشون
3-همون مردم میان و انقد از مجلست حرف میزنن که دلت سیاه شه
4- همون مردم باز صحبت بچه دارشدنتو میکنند
5-همون مردمی که میگن اوه چه همه تو عقد بودید 1 سال دیگه یادشون نمیاد با طناب اینا تو چاه نرو بزار جوری زندگیتو شروع کنی که از شوقش شبا خوابت نبره
موفق باشی وشاد شاد شاااااااااااد