ازدواج خواهر وبرادر کوچکتر
سلام.من دختری هستم 29ساله ومجرد.مشکلم اینه که برادرم که 27 سال داره وخواهرم که 22 سال داره تصمیم دارند ازدواج کنن.الان حدود یک ماه هست با خانوادم سر این این موضوع بحث وجنگ وجدل دارم.برام خیلی خیلی سخته بتونم قبول کنم اونا هر دو زودتر از من ازدواج کنن از طرفی هم واقعانمیخوام سرنوشتشون رو به خاطرخودم خراب کنم والبته به خانواده این موضوع رو نگفتم وفقط دارم مخالفت میکنم.احساس میکنم هیچ کس درکم نمیکنه .نمیدونم چی کنم.به سرم زده خودم یه زندگی مجردی داشته باشم.آخه نمیتونم واقعا تحمل کنم.من یک خواهر و دو برادر بزرگتر از خودم هم دارم که اون ها هم ازدواج کردند.زندگی به کامم واقعا تلخ شده.ممنون میشم اگر من رو راهنمایی بفرمایید.
RE: ازدواج خواهر وبرادر کوچکتر
سلام دوست عزیز
خوش امدی به همدردی
شما که نمیخواهی با ادامه مخالفتهات جلوی رشد و تشکیل خانواده برادر و خواهرت و حتی شاید جلوی خوشبخت شدنشون رو بگیری؟
الان دیگه این فرهنگ و این موضوع خیلی فرق کرده.چون کلا سن ازدواج فرق کرده و همچنین نوع و روشش.
شاید قسمت و بخت شما چند سال دیگه وقتش برسه.ایا راضی هستی تا اون موقع خواهر و برادرت موقیعتهاشون رو از دست بدن؟
ازدواج شما قسمته و ربطی به ازدواج زود هنگام خو.اهر و برادرت نداره.وقتی که وقتش برسه خدا مورد مناسب رو در زندگی شما میذاره
از طرفی اگر شما خالصانه به ازدواج خواهر و برادرت کمک کنی و سنگ اندازی نکنی حتما خدا جوابش رو به شما خواهد داد.چه بسا با پیوند جدید با خانواده های جدید کیسهای مناسبی برای شما فراهم بشه
و مورد دیگه اینکه ممکنه حتی اگر خواستگاری بدونه شما اخرین فرزند مانده در خانه هستید تاثیر مثبتی در انتخابش بذاره
وارد شدن به زندگی مجردی مشکلات خاص خودش رو داره و یه چیز رو هم راحت بهت بگم:
الان در این دوره و زمونه دختر و یا پسری که زندگی مجردی داشته باشن (با وجود داشتن خانواده ) دید خوبی دیگران بهشون ندارن و این خودش باعث میشه شما بموقیعت ازدواج از دست بدی
بنابراین گرچه سخته اما نظر من اینه که تسلیم اراده الهی شو و توکل به خودش کن و خالصانه به خواهر و برادرت کمک کن تا ازدواج خوبی داشته باشن..کم کم تاثیرات مثبتش رو هم شما در زندگیت میبینی
موفق باشی
RE: ازدواج خواهر وبرادر کوچکتر
سلام دوست گرامی
همنطور که مریم 123 راهنمایی کردند . شما راه صبر گذشت و توکل رو پیش بگیر ثمره ی شیرینی خواهد داشت .
دوست من :
نسبت به ازدواج خواهر برادرت تعصبی نداشته باش . روزی هر کسی با خداست . سفره ی نعمات خداوند رنگارنگ و بی انتهاست و برای همه کافی و باقی ست . این که یه نفر دست بر این سفره برد و روزی برای خود بردارد هیچکاه ازروزی بقیه کاسته نمی شود وااعتقاد به این مطلب به طور قلبی و یقینی خیلی در آرامش و رفتار ما تاثیر میگذاره
[b]تعصب يعنى وابستگى غير منطقى به شخص يا عقيده يا عادت و رسم خاصى،
که گفته و کی رسم کرده که باید ترتیب باشه ؟
در حال حاضر خیلی ها این رسم غلط رو شکستند و خیلی هم خوب بوده . کوچکترها ازدواج کردند و بعد که شرایط به وجود اومده بزرگتر هم ازدواج کرده و اتفاقی هم نیفتاده
"تعصب و لجاجت آتش سوزانى ست كه پيوندهارو مىسوزاند، و بذر نفاق و اختلاف را در ميان افراد مىپاشد و نيروهايى را كه بايد صرف پيشرفت انسان شود، به جنگ و ستيز با يكديگر وامىدارد.تعصب و لجاج سبب مىشود كه دوستان از هم دور شوند و محبتها به عداوتها مبدل گردد.تعصب و لجاج يكى از عوامل مهم كفر ست، تعصب و لجاج مايه درد و رنج و زحمت و ناراحتى است،تعصب و لجاجت هم دنياى انسان را بر باد مىدهد و هم آخرت او را، چرا كه در دنيا سرچشمه عداوتها و جدايىها و اشتباهات فراوان و از دست دادن آرامش مىشود و در آخرت سبب دورى از رحمت خدا،"
دوست محترم گاهی در یک موقعیت فشار زا قرار داریم و با آن دست و پنجه نرم می کنیم به نا گاه فشار ها از هر سو افزایش پیدا می کنه درست مثل تاریکی شب که وقتی به نهایتش رسید وئ ظلمات همه جا رو گرفت شفق سر می زنه و چقدر زیبا و دلنشینه لحظات سحر . وقتی شفق سر بر میاره وقتی سحر از راه میرسه با نسیم دلنوازش کوله بار رو از رو شونه ها بر میداره و نفس تازه می بخشه اینجاست که میگی واقعا ارزش این همه انتظار رو داشت ارزش اونهمه ظلمات رو داشت که صبر کنم و به این نور روشن برسم . آری پایان شب سیه سپید است .
دوست گرامی !اجازه نده بیماری حسد بهت سرایت کنه . از ته دل خوشحال باش و ابراز علاقه و شادی کن ببین خدا چگونه بهترینها رو روزیت می کنه .وقتی اونها ازدواج کنن احتمالا یه احساساتی سراغت میاد ولی اگر دلت رو کاملا بسپاری به رزاق و حکیم و طبیب و طراح و .....و مثل اون پرنده نباشی که از ترسش خودش رو به در دیوار و زمین و زمان می کوبه چیزی نمی گذره که اون اوستا کریم پنجره رو بروت میگشاید فقط کافی تو بهش اعتماد داشته باشی و آرامشت رو حفظ کرده باشی تا به محض اینه که پنجره رو گشود ببینی نه اینکه پنجره باز باشه و تو حیرون و متلاطم
حسد گاه آشكار و صريح و گاه مخفى و در حال كمون،آن را در مراحل اوليه بايد شناخت و پيش از آنكه در وجود انسان ريشه بدواند و مستحكم گردد به درمان آن پرداخت
از جمله نشانه ها:
1- هنگامى كه مى شنود نعمتى به ديگرى رسيده است، غمگين و ناراحت مىشود، هر چند آثارى از خود بروز ندهد.
2- گاه از اين مرحله فراتر مىرود و زبان به غيبت و عيبجويى مىگشايد.
3- گاه از اين هم فراتر مىرود و به دشمنى و عداوت و كارشكنى برمىخيزد!
4- گاه تنها به بى اعتنايى و بى مهرى و يا قطع رابطه از شخصى كه مورد حسد او قرار گرفته قناعت مىكند
.
"نقطه مقابل حسد، «نصح» و خيرخواهى است، به اين معنى كه نه تنها انسان خواهان زوال نعمت از ديگران نباشد بلكه طالب بقاى نعمت و افزون شدن آن براى همه نيكان و پاكان گردد، يا به تعبيرى ديگر آنچه از خير و خوبى و سعادت معنوى و مادى براى خويش مىخواهد براى ديگران نيز بطلبد"