نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
2ماه عروسی کردم.تو خونه ای که پدرشوهرم گرفته مستقل زندگی می کنیم اما پدر شوهرم میخواد اپارتمان بسازه که مام بریم تو یه واحدش من نمیخام نزدیکشون شم.ما مشکل زیاد داشتیم همشم سر خونواده ی شوهرم اصلا عقایدمونم یکی نیست.بابا دوریو دوستی.شوهرمم میگه نمیریم اما بهش اعتماد ندارم چون حرف شنوی داره ازشون.به خدا اونجوری زندگیم جهنم میشه میدونم.کمکم کنید بچه ها
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
سلام روناک عزیز
به نظر من فعلا بهش فکر نکن.ساخت آپارتمان با دنگ و فنگش دو سالی طول میکشه اگر هنوز زمین نداشته باشن که یه عالمه باید دنبال زمین بگردن و این مدت بیشتر هم میشه.
توی امضای یکی از بچه ها بود که چرا خودم را آزار دهم شاید هرگز اتفاق نیفتد (مفهومش این بود) که خیلی میتونه این جمله کمک کننده باشه.چرا غصه چیزی که معلوم نیست اتفاق بیفته رو میخوری.یک سیب تا بیاد به زمین هزار تا چرخ میخوره.ظاهرا با شوهرت در ابن مورد تفاهم دارید.فعلا فرض رو بر این بذار که این اتفاق نمیفته.
البته من هم با دوری و دوستی موافق هستم.نزدیک بودن بعضی حرمتها رو میشکنه (البته عمومیت نداره) ولی اگه یه روز هم رفتی به این دید نگاه کن که این کار از نظر مالی به نفع شماست و میتونه باعث بشه خودتون کم کم پس انداز کنید و بتونید یک خونه بخرید و مستقل بشید.(چون در صورت نرفتن شما ممکنه پدر همسر شما دیگه نتونه بعد ساخت آپارتمان هزینه مسکن شما رو بده)
موفق باشی
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
وای روناک عزیز خوشبحالت کاش پدرشوهر ماهم از این کارا بلد بود:72:
امضا: یه مستاجر نشین :311:
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
اگه بالاخره مجبورشدین برین تویکی ازواحدهاشون ازهمون اول کاربارعایت احترام فاصله توباهاشون حفظ کن وجوری رفتارکن که بدونن شمایه خونواده ی مستقلین ودوس نداری دم به دیقه بیان خونتون یاشمابرین البته اگه خانواده همسرت بافرهنگ وفهمیده باش خودشون حدوحدودشون رو میدونن
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
سلام روناک جان
منم با نظر فکور موافقم. درکت میکنم چون منم اخلاق شما رو دارم هنوز اتفاقی نیوفتاده، نگرانشم و لحظه های خوش رو به خودم تلخ میکنم. و اکثراً هم دیدم که اتفاق نیوفتاده و فقط خودم رو عذاب دادم.دارم رو این طرز فکرم کار میکنم.
شما هم تلاش کن. امیدوارم هر دومون آروم بشیم.
تو وقت زیادی داری با سیاست رو همسرت کار کنی که با میله خودش نخواد نزدیک خانوادش زندگی کنه.
راستی مواظب این باش که خودت به خانوادش حرفی نزنی یا حتی نظر منفیت رو بیان نکنی.
همیشه همسرت، اون هم از طرف خودش صحبت کنه بهتره. چون ممکنه مقطعی از پسرشون ناراحت بشن ولی ناراحتی از عروس به راحتی حل نمیشه و مشکلات بعدی هم خدای نکرده برات بوجود میاره.
به 2 تا تاپیک جدید من هم سر بزن.
روزهای شادی رو برات آرزومندم.
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
سلام
من مشکلاتتونو نمیدونم ولی پدر شوهر خوبی دارین قدرشو بدونین حداقل پشتتونه و رهاتون نکرده.من که حسرت همچین پدرشوهری رو دارم.پدر شوهر من و کلا خونواده شوهرم عقیده شون اینه که پسر باید در هر صورت رو پای خودش وایسه حتی اگه قراره از گشنگی بمیره تازه کمک خرج ما هم باشه!!!
قدرشونو بدونین جدی میگم.
اپارتمان مستقله اصلا شاید هفته ای یه بار هم نبینینشون.به به..... خونه تازه بدون دردسر....چی بگم والا....هیشکی از وضعیتش راضی نیس همه یه جورایی گله میکنن از زندگی.
فوقش اگر هم رفتین اخر دنیاس مگه؟یکی دو سال میشینین اونجا,اگه اختلاف پیش اومد شوهرتونم میبیته و راضی میشه برین یه جای دیگه.
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
سلام روناک جان
برخی مواقع مسائل همانطور که ما انتظارش رو داریم پیش نمیره.
اما اگر همسر و زندگیمونو دوست داریم لازمه که چشم به روی خیلی مسائل ببندیم.
از طرفی قدر زحمت پدر شوهرت رو هم بدون که داره در این گرانی و وضع بده خونه به شما خونه میده.
اگر دیدگاهش مثل خیلی از پدرهایی بود که میگفتن پسر خودش باید روی پاش بایسته و به ما ربطی نداره چه میکردی؟
اون خیلی راحت میتونست خونه اش رو بده مستاجر و هر ماه کمه کمش 400-500 دستش رو بگیره.
اولا اینکه تا ساخته شدن خونه حداقل یکسال طول میکشه.از الان فکر خودت رو خراب نکن.ما از فردای زندگیمون هم خبر نداریم.
دوما هم اینکه روحیه مردانگی رو در همسرت تقویت کن.بهش بگو میدونم که تو کار اشتباهی نمیکنی .و مراقب زندگیمون هستی و منو جایی نمیبری که زندگیمون خراب بشه.
سوما هم این که شما میتونی ب رفتارهای سنجیده و نشنیده گرفتن حرفهای خانواده همسرت یه زندگی خوب رو تجربه کنی(اگر اونجا رفتنی شدی )
موفق باشی
RE: نمیخوام خیلی بهشون نزدیک شم
بچه ها ممنون از همتون.منم امیدوارم همینطور مستقل بمونم.شماها پدر شوهرمو نمیشناسید همه چی در کلام نمی گنجه.اون همین خونه رو دست مایه کرده که مدام ازش حرف شنوی داشته باشیم.3ماه قبل از عروسیمم می گفت فک نکن مستقلی 10 سال دیگه که خونه داشتی 3 ته بچم داشتی مستقتل میشی.این حرفش خیلی اذیتم کرد.و بماند کلی فیلمای دیگه که سرمون اورده تا حالا........