نمایش نسخه قابل چاپ
در تاپیک
http://www.hamdardi.net/thread-23881.html
قبلم گفتم که از نظر مالی در وضعیت بغرنجی هستیم.و شوهرم با حقوق بسیار پایین
در یک موسسه ی زبان مشغول به کار هست.متاسفانه نه برای همسرم کاری پیدا شده
و نه برای من هنوز.
هدفم از ایجاد این تاپیک فقط التماس دعا هست.
راستی به دیدن خانواده ی همسرم رفتیم و فقط حرف شنیدیم.متاسفانه به اصرار من
رفتیم وشوهرم با دیدن رفتارهای زشت خانوادش. با من دعوا کرد و گفت که ما
نباید اونجا میرفتیم که اراجیف بشنویم
نمیدونم واقعا چه کار کنم در مانده هستم.
:302:
mahsa pirooz عزیز سلام
از اینکه کنار ما هستی بسیار خوشحالم
عزيزم همه ما توي مقطعي از زندگي سختيهايي رو تجربه ميكنيم چه خوبه در کنار همسرت با سختیا بجنگی
محبت و عشق شما و در کنار همسرت موندن میتونه در حل مشکلتون چاره ساز باشه
توکلت به خدا باشه که اون روزی رسونه
من برات یه پست از مدیر همدردی میزارم و از ته دل برای حل مشکلت دعا میکنم دوست عزیز
مدیر همدردی نوشته:
روش شما و خویشتنداری ، شما نشان از بزرگواری و اندیشه والای شما داره. و این شما را در برابر این فشار واکسینه کرده است. همین فشار به تنهایی برای از هم پاشیدن یک خانواده کفایت می کنه... اما مدیریت قشنگ شما این مسئله را به راحتی هضم کرده، به نحوی که دیگر نمی تواند به زندگی شما آسیب برسونه.
اما یک مهارتی که خیلی مهم است، اینه که ما نباید به شکلی در زندگی زناشویی احساساتمان را سرکوب کنیم یا در خود بریزیم که دلمون این همه بگیره و احساس مشکل کنیم. ای کاش یادداشتی مثل همین سئوالت را ( البته با چاشنی قویتری از احساسهای عاشقانه و خصوصی خودت را ) ، به
همسرت می دادی. و بدون اینکه ازش چیزی بخواهی ، یا امری کنی، یا شکایت کنی، یا گله کنی، یا اعتراض کنی، صرفا احساس خوشبختی خودت را و ارزشمندی شوهرت را به او می گفتی ، و در کنارش به او می گفتی که به خاطر صمیمتی که باهاش داری دوست داری از احساسات خودت نیز برایش بگویی.
بگویی که احساس می کنی آن وجود عزیزی که در درونت هست، از تو تقاضاهایی داره...
آخه اون خیلی کوچیکه دلش خیلی چیزا رو می خواد...، اون خیلی موقیعت مالی ما رو نمی فهمه، شاید خدا
اینطوری خواسته تا اون وجود ضعیف خوب رشد کنه...
دقت کن ما با زبان شیرین و گرم و با تقاضایی آمیخته به حجب و احترام صحبت می کنیم...
نه او را مجبور می کنی و نه موجب می شوی که احساس حقارت کند یا اعتراضی باشه....
نه....
بلکه او را از احساسات پاکت آگاه می کنی، از نیازمندیهایت با زبانی عاشقونه مطلع می کنی
بسیاری اوقات به خاطر کثرت کار و عملیاتی بودن آقایون توی زندگی، توجه به مسائل اساسی را از دست می دهند، یا ممکن است به این شکل که اهمیت دارد، درک نکنند.
لذا خوب و خوش صحبت کردن و بیان احساسات بسیار کمک کننده است. مهر و محبت احساست شوهرت نسبت به شما بسیار بیشتر از ماست و قابل مقایسه نیست، ... ما هم میوه و پیتزا برایت نگرفتیم ولی منجر به احساس
خوبی در تو شدیم.... پس می بینی در بدترین حالت اینه که شوهرت هیچ اقدامی در خرید مایحتاجت نکند، اما حداقل دلت این همه نمی گیره....
موفق باشی:72:
عزیزم امیدوارم مشکلت حل بشه چون خودم هم دقیقا همین مشکل رو دارم و حدو 1 هفته است که شوهرم بیکار شده همه امیدم به خداست امیدوارم مارو محتاج هیچ کس و هیچ چیز نکنه
سلام مهسا جان فقط خواستم بهت یه دلداری بدم.امیدوارم مشکلت حل بشه.
چند تا پیشنهاد هم برات دارم..صدقه بده..هر روز حتی شده یه صدتومنی یا 50 تومنی بنداز تو یه صندوق که تو خونتون دارین..و به این نیت جمع کن که وقتی پول زیادی شد باهاش یه فقیر رو سیر کنی یا بهش کمک کنی.
چرا اینکارو کنی؟؟
از هر چی که ببخشی بیشترش رو دریافت میکنی(این یه قانونه)...از مالت ببخش تا چندین برابرش به سمتت برگرده.
یه دعایی هست توی مفاتیح روی یه کاغذ بنویس و مثلا بچسبون کنار اینه که هر روز صبح با خوندنش روزتونو شروع کنی.
اللهم ارزقنی من فضلک الواسع الحلال الطیب رزقا واسعا ....(تو مفاتیح پیداش کن برای وسعت رزق)
تفکر فقر رو بریز دور..جوری رفتار کن که انگار پولداری..لباسای خوبتو نذار برای روز مبادا..ازشون استفاده کن..با توجه به اونچه که داری متمول بگرد و بپوش و بخور...
شکر خدا.
شکر نعمت نعمتت افزون کند..کفر نعمت از کفت بیرون کند.
خدا رو بابت پولهایی هم که بعدا قراره بهتون بده شکر کن..اینجوری باور میکنی که قراره پول به دستتون برسه و میرسه.
ما هم ماشینمونو دزد برد..من مدام با خودم تکرار میکردم..از دست دادن برای من معنایی نداره..ماشین خودش به سمت ما برمیگرده..و واقعا چند روز بعد ماشینمون پیدا شد.
برای کار پیدا کردن هم..تو یه دفترچه کاری که دقیقا میخوای رو با مشخصات دقیقش بنویس و قسم بخور به کاری کمتر از اون راضی نمیشی.(البته باید مشخصاتش در حد معقول باشه)..این نوشتن خیلی مهمه.
اولا خودت باور میکنی کار مناسب پیدا میکنی..تا باور نکنی کار هم پیدا نمیکنی.
ثانیا به کائنات پیغام میدی دقیقا چه کاری میخوای..تا برات پیش بیارن.
به شکست امروز به عنوان نشونه های موفقیت نگاه کن..همونطور که تاریکترین لحظات قبل از سحره سخت ترین شرایط هم قبل از موفقیته..پس با این دید نگاه کن اینا نشونه های رسیدن به موفقیته..و خدا رو پیشاپیش شکر کن.
همسرت هم میتونه اگهی تدریس خصوصی بده..خیلیا براشون یادگیری زبان واجبه و حاضرن پول زیادی براش بدن.
موفق باشی
عزیز دلم درست میشه خدا خودش قول داده ولی حرفای بهار زندگی هم خیلی قشنگ بود بهشون عمل کن
موفق باشی و شادوشادوشااااااااااااد
http://irtranslator.com/Employment-Conditions.aspx
http://etransteam.com/?gid=575
http://www.linktojob.com/page.php?3
این سه تا سایت مترجم آنلاین میگیرن گفتم بد نیست آدرسشونو بدم گزینه خیلی خوبیه برای شغل دوم
بازم میگم موفق باشیو شا شاد شاااااااااااااااااااااااا اااااااااد:46:
سلام خواهر من نگران نباش . از این نوع مشکلات در
زندگی زیاد پیش میاد . توکلت به خدا باشه .
من خودم دقیقا همین مشکل رو داشتم. حتی براش هم پستی قرار دادم که میتونی
مطالعه کنی ببینی در چه وضعی بود به کجارسید چطئری رسیدم. داستان غم زندگی من
اینم لینگش .
خیلی ممنون دوستان که وقت گذاشتین و جواب دادین.
خیلی سعی میکنم که بهش فکر نکنم ولی متاسفانه نمیشه چون به هر حال مدام با این مسایل مالی در گیریم.برای خوردن٫پوشیدن و....
خیلی داریم قناعت میکنیم ولی نمیشه.
فعلا یه مقداری رو قرض گرفتیم تا ببینیم خدا چی میخواد.
واقعا پدر بزرگ چه زندگی مشکلی داشتی.درد اون موقع شما رو درک میکنم.
ممنون single به شوهرم نشون دادم لینک ها رو.
سلام مهسا جونم :72:
از ته دل برات دعا میکنم اگه قابل باشم
اما یادت نره 1)تلاش 2) توکل به خدا و در اخر
صبر صبر صبر
بخدا سپردمت عزیزم:46:
عزیزم فقط توکلت بر خدا باشه و از همسرت توقع بیجا نداشته باش که مبادا خدای نکرده سراغ نون حروم بره. کاری نکن که احساس شرمندگی کنه. زندگی ای رو می شناسم که پدر خانواده از کار بیکار شده و مادرخانواده چهارتابچه اش رو شبا با دو تا سیب زمینی سیر می کنه و خودش و شوهرش گرسنه می خوابن.ان شاء الله که خدا کمکتون می کنه. :323: