دارم کم میارم و به طلاق فکر میکنم

سلام
مدتهاست که با این سایت آشنا ام و مدتهاست که فقط میخونم و میخونم .اما امروز تصمیم گرفتم که عضو بشم و بنویسم. هرچند تا آجا که دیدیم اگه آقایون سوال کنن معمولا بدون پاسخ میمونه.
با این حال مینویسم تا کمی خالی بشم.
3 سال ازدواج کردم 2 سال هم تو عقد بودیم 1 سال هم دوست بودیم یعنی 6 سال همدیگه رو میشناسیم
کم کم دارم کم میارم.همسرم با کوچکترین چیزی که برخلاف میل اون باشه قهر میکنه.
مثلا همین دو روز پیش که اتفاقا درست سالگرد عقدمون هم بود از ساعت 8 صبح تا 7 عصر با خانوادش بیرون رفته بودیم، هرکاری که میتونستم کردم تا جایی که میشه بهشون خوش بگذره ساعت 7 تازه یادشون افتاد که بعد از تفریح بد نیست برن سراغ خرید من هم خسته بودم هم چون سرماخوردم حالم زیاد خوب نبود گفتم من نمیتونم بیام. هرچند نهایتا هم رفتم اما الان 2 روز با اینکه بعضی وقتا از تب دارم میسوزم حتی حاضر نیست یک لیوان آب بهم بده. دیروز حالم خوب نبود و نمیتونستم سرپا واستم من مریض بدون شام و نهار فقط تو تب خوابیدم
دلم بدجوری شکسته یادمه هرموقع مریض شده مثل پروانه دور و برش بودم.
انگار همیشه هر مشکلی بینمون پیش میاد من باید پا پیش بذارم.
متاسفانه خانواده فوق العاده نفهمی هم داره که 80 درصد مشکلاتمون رو اونا بوجود میارن
چی کار کنم؟ هرچند دوستش دارم اما دارم کم میارم و به طلاق فکر میکنم

سلام خوش اومدید به تالار
مطمئن باشین تا اونجا که اعضا میتونن همه کمکتون میکنن زن و مرد هم نداره.

میشه بیشتر از خودتون و خانمتون بگین؟ سن و تحصیلات ؟
آیا بچه هم دارین؟
خانوادش چه مشکلاتی پیش میارن؟
یعنی الان با شما قهره واسه اینکه نخواستید باهاشون برین خرید؟؟

چی بگم من آدم معمولی ام . من 30 و اون 26 بچه نداریم. آره به این دلیل قهره البته تصورم اینکه به این دلیله خدامیدونه شایدم چیزه دیگه است که من روحم هم ازش بیخبره. فقط میدونم از اون لحظه تا بحال با من حرف نزده الان که دارم تایپ میکنم هم زیاد حالم خوب نیست فکر کنم چه روحی و چه جسمی.
خانوادش فکر میکنن که ما باید هرچی اونا میگن گوش بدیم مثلا درک نمیکنن که ما دو تا باد گاهی اوقات روزهای تعطیل با هم باشیم یا حمله میکنن خانه ما یا زنگ میزنن و اصرار که حتما باید بریم خونشون یا اینکه برادم همسرم که 12 سالشه رو میفرستن خانه ما.
میدونید روزها غیر تعطیل که مجبورم صبح برم سره کار و شب بیام روزهای تعطیل هم اینجوری . دلم واسه خیلی چیزالک زده واسه 1ذره محبت واقعی واسه یک گردش 2نفره واسه ...
چند بار این مسئله ها رو مستقیم و غیر مستقیم به خانومم گفتم اما نتیجه اش یا قهر کردن با من بوده یا لج کردن با من

سلام دوست عزیز..به همدردی خوش اومدی.

حست رو درک میکنم..مریضی و انتظار توجه داری..معمولا ادما وقتی مریض میشن حساستر میشن..
و درک میکنم گاهی وقتی خیلی ناراحتیم دلمون میخواد همه چی رو کون فیکون کنیم..اما واقعا برای فکر کردن به طلاق زوده.
هر چند با مشکلات هم نمیشه سوخت و ساخت.

نقل قول:

---

همسرم با کوچکترین چیزی که برخلاف میل اون باشه قهر میکنه

---

اینطور که پیداست همسر شما نحوه بیان درست دلخوریشو نمیدونه..باید کاری کنید که یاد بگیره.

پس زمانی که میدونی همسرت از قهر و بی توجهی برای ابراز دلخوری یا خواستش استفاده میکنه تو وارد بازی اون نشو..یعنی تو هم قهر رو ادامه نده.

برعکس سر صحبت رو باز کن و ازش بخواه حرف بزنه.

ممکنه همسرت قبلا از روش صحبت کردن استفاده کرده باشه اما نتیجه خوبی نگرفته باشه.مثلا بهش گفته باشی اه باز شروع کردی..این چیزایی که تو میگی اصلا مهم نیست و ...

پس باید یه بازنگری روی رفتار خودت هم داشته باشی.

کلا باید یاد بگیرید شنونده خوبی برای حرفای همدیگه باشید..و همدیگه رو درک کنید..چون ما الان دسترسی به خانومت نداریم تو شروع کننده اینکار باش.

یعنی وادارش کن به حرف زدن..و بعد باش همدردی کن..همین.

اینجوری خانومت تخلیه احساسی میشه و دیگه بهونه ای واسه دلخوری نداره.

مثلا همین مثالی که زدی اگه سر حرف باز میشد تو میتونستی بگی اره خوب میشد بریم خرید..حق با توئه..اینجوری خوشی گردشمون کامل میشد..میدونی دلم میخواد خوشحال ببینمت اما واقعا حالم بد بود.

اینجا همسرت ممکنه بازم یه کم کم غرغر کنه اما بعد از بارش احساسی اروم میشه.

اما الان شما فعلا به فکر بهتر شدن حالت باش بعد این روشو امتحان کن.

اونوقت که همسرت اروم شد میتونی بهش بگی تو دوره بیماریت چقد منتظر توجهش بودی.

اما نگو چرا بهم بی محلی کردی؟؟چرا یه لیوان اب بهم ندادی؟؟متهم سازی نکن.

در مورد خونوادش هم بیشتر توضیح بده.
................................

اونموقع که من نوشتم ارسال دومتون نبوده.

همسرتون ایا با اشتیاق دعوت خونوادش برای گردش رو میپذیره؟؟تا حالا ازش علت این موضوع رو پرسیدی؟؟خانومتون جمعهای شلوغ رو دوست داره؟؟؟

موفق باشی

آره هر موقع خانوادش چیزی بگن وحی منزله. من خودم گردش رو خیلی دوست دارم اما معمولا دعوت خانوادش یعنی بریم ناهار بخوریم تلوزیون نگاه کنیم به اصرار اونا بازم بمونیم شام بخوریم تلوزیون نگاه کنیم تا تقریبا ساعت 10-11 شب بشه تازه انوقت هم که میخواهیم برگردیم( بماند که ما ماشین نداریم و برگشتن اون موقع شب با توجه به دور بودن خانه ها یعنی هزینه و دردسرهای زیاد) کلی از دستمون گله کنن. حتی به گوشم رسیده که میگن این داماد ما از ما خوشش نمیاد که زود برمیگرده!!!!! انتظار دارن ما شب رو هم اونجا بمونیم .
اتفاقا خانومم اصلا جمع و شلوغی رو دوست نداره، این قضیه وقتهایی که میریم تو خانواده من کاملا معلومه

سلام آقا مهدي :72::72::72:

راستش من خيلي ناراحت ميشم وقتي اسم طلاق رو ميشنوم!!!
نميگم شما حق نداري...بله، شما كاملا حق دارين... احتياج دارين همسرتون بهتون محبت كنه و هميشه كنار شما باشه، نه مقابل شما...... اما تو رو خدا اين قدر راحت اسم طلاق رو نيارين :316:

مطمئنا همه ما ايرادهايي داريم... و انسان ها مجموعه از خصلت هاي خوب و بد هستن
مطمئنم كه خانم شما هم خوبي هايي داره كه باعث شده هنوزم ته دلتون دوستش داشته باشين... درسته؟؟؟
اول از همه خواهش ميكنم قبل از اينكه به فكر جدايي باشين ، به فكر حل مشكل باشين.... به خصلت هاي خوب و شيرين همسرتون فكر كنين و عزمتون رو جزم كنيد تا براي حل مشكلتون راه حل پيدا كنيد
خواهش ميكنم وقتي مساله سخت ميشه سريع به فكر پاك كردن صورت مساله نيوفتين :305:

و اما بريم سر مشكل اصليتون
به نظر من همسر شما اين رفتارش بر اثر شيوه غلط تربيتيشون توي دوران كودكيشون شكل گرفته... شايد هميشه با قهر كردن به مقصودش ميرسيده و باعث ميشده طرف كوتاه بياد و به دلش راه بياد!!!

معمولا قهر كردن هاي خانمتون چه قدر طول ميكشه؟؟؟
چي ميشه كه كوتاه ميان و آشتي ميكنن؟؟؟
هميشه شما پيش قدم ميشين يا خودش كم كم آشتي ميكنه؟؟؟
هميشه دعواهاتون حول مساله خانوادشون ميچرخه؟؟؟
آقا مهدي شما از اول ازدواج طوري برخورد نكردين كه باعث بشه ايشون به خانوادشون حساس تر بشن؟؟؟

با خانمتون صحبت كنيد... بگين اين قهر كردن ها عذابتون ميده... بگين احتياج دارين كه حضورش رو هميشه در كنارتون حس كنيد...
وقتي مساله اي پيش مياد كه باعث دلخوريتون ميشه، به جاي اينكه با لحن تند و تيز مخالفتتون رو اعلام كنيد، آرامشتون رو حفظ كنيد و با جملات شيرين تر خواستتون رو بگين
خانم ها هميشه منتظر شنيدن كلمات محبت آميزن، و تاثيري كه اين لحن گفتار روي رفتارشون ميزاره شگفت انگيزه
رگ خواب همسرتون رو پيدا كنيد...
مستقيما ناراحتيتون رو از خانوادش به زبون نيارين... اين طوري باعث ميشين بيشتر جبهه بگيرن... گاهي ما آدم بزرگها مثل بچه ها لج ميكنيم ...
ميدونم براتون سخته كه اين قدر در برابر ناملايمات مقاومت كنيد و لبخند ساختگي بزنيد... اما تلاش كنيد

و اما به نظر من اگه با تمام اين ملاحظه كاري ها بازم همسرتون روند خودشون رو پيش گرفتن و قهر كردن، شما كمي از اقتدار و ابهت مردانتون استفاده كنيد ...و اگه واقعا مقصر نبودين بزارين خودش براي آشتي كردن پا پيش بزاره!
نزارين هميشه از قهر كردن به عنوان سلاحي براي رسيدن به اهدافش استفاده كنه!
به نظرم اگه هميشه بدونن كسي هست كه مياد منتشون رو ميكشه تا اشتي كنن، بازم از اين ترفند براي به كرسي نشوندن حرفشون استفاده ميكنن...... البته اين نظر منه

rama جان ممنون از راهنمایی هات
من عادت کردم اکثرا اصلا حرفی راجع به خانوادش نمیزنم چون میدونم هر چی بگم موضع میگیره حالا چه میخواد واقعیت باشه یا صرفا سوء تفاهم
درست میگید به جرات میتونم بگم تو 99% مواقع من پاپیش گذاشتم برای آشتی. راستش از این بابت هم خیلی دلخورم و متاسفانه تمام آن دفعه هایی که فهمیدم تقصیر من نبوده اما من معذرت خواهی کردم تا نذارم زندگیمون خراب بشه مثل یک عقده با هر تلنگری به یادم می یاد .
در مورد راه حلی که گفتید من 2 تا مشکل دارم:اولیش اینکه گاهی کارهای احمقانه ازش سر میزنه مثلا تا وقتی قهریم هیچی نمیخوره تا اینکه فشارش بیافته و بهش صدمه برسه و مجبور بشم به زور و التماس و خواهش بهش چیزی بدم. این قضیه رو 1-2 بار اول تجربه کردم و فهمیدم نمیشه
دومیش مربوط به خودمه فکر میکنم با اینکه میگن آقایون بی احساس تر از خانومها هستن اما جدا دلم نمیاد تا ناراحتی اش رو ببینم اما اون حتی گریه من هم براش مهم نیست.
دلم بدجوری گرفته، راستش درست یا غلط به عنوان یک پسر، تنها دلیلم برای ازدواج عشق بود و اینکه تنهایی هام رو با کسی تقسیم کنم تا هردو تنها نباشیم
اما الان مدتهاست که از قبل هم تنهاترم جوری که آرزوی میکنم کاش بازم تنها مثل قبل تنها باشم نه مثل الان

سلام mahdifa
:72:
بیا مشکلاتت رو دسته بندی کن و مشخص کن چه مشکلاتی وجود داره و الویت با کدوم مشکل هست....

ناراحتی های زیادی تو حرفات هست
هم از قهرخانمت ناراحتی یعنی از این اخلاقش که قهر میکنه
هم از اینکه همیشه تو پیش قدمی برای آشتی
و هم اینکه احساس تنهایی می کنی و این نشون میده روابطتون از نظر عاطفی دچار مشکل شده..
هم از اینکه روابط اون و خانوادش زیاده و انگار حس میکنی الویت رو به خانوادش میده وبعدش به شما

ببین خودت می دونی که قهر ودلخوری و ناراحتی تو هر خانواده ای پیش میاد .....
و همون طور که راما عزیز گفت همه ما ایراداتی داریم و کسی بدون ایراد نیست
شما بعد از 6 سال مسلما روزها و لحظه های خوب زیادی رو باهم تجربه کردید...
به نظر من الان بهتره به که بشینی با خودت به روزهای خوبی که باهم داشتید دقیق فکر کنی

به زمان هایی که خانمت بهت محبت میکنه و ازت قدردانی میکنه فکر کن...
ببین چه چیزایی و چه کارایی باعث میشه اون خوشحال وراضی باشه؟
چه کارهایی باعث میشه که رابطتون گرم تر وصمیمی تر شه...مثلا میگم وقتی تو کارهای خونه کمکشون میکنی...یا وقتی میبریش خونه مادرش و...........
خوب اینجوری می تونی راحت تر رگ خوابش رو به دست بیاری.
و حساسیت هاش رو تشخیص بدی

مثلا میشه تشخیص داد همسرشما به خانوادش زیاد وابسته هست و رو اونها خیلی خیلی حساسه...می دونم این که مثلا روز تعطیل دونفره ای نداشته باشید ناراحتت میکنه..ولی خوب دیگه باید این اخلاقش رو شناخته باشی... ونباید انتظار داشته باشی تو کوتاه مدت تغییرش بدی

زمانیکه میخوای دلخوریت رو بهش بگی اولا هیچ گونه گلگی از خانوادش نکنی واونا رو مزاحم ندونی...

مثلا اگر فردا می خواد بره خونه مامانش بری خونشون و خواسته خانمت رو انجام بدی و گلگی نکنی و توی فرصت دیگه ی روز دیگه

حواست باشه به خانوادش بی احترامی نکنی....یعنی سعی کن خانواده خانمت رو به نفع خودت داشته باشی...وباعث نشی اونها از تو ناراضی ودلخور شن..

وقتی دیدی خانمت حالش خوبه وراضیه با زبون خوش و با محبت بهش بگی دلت می خواد که بعضی وقتها تفریحات دونفره داشته باشید

بگو من خانواده تو رو دوست دارم وبا اونها خیلی به من خوش میگذره.اینم درک میکنم که تو دوست داری با اونها باشی

اما دلم میخواد ی زمان هایی هم ما فقط خودمون دوتا باهم باشیم...:72:
مثلا اینجوری با مهربونی باهاش حرف بزنی.

وقتی می دونی خانمت رو چه چیزهایی حساسیت داره سعی کن بهانه دستش ندی...

سلام دوست عزیز
وقتی مشکل شما رو خوندم احساس کردم دارم راجع به خودم می خونم زندگیت کاملا شبیه به منه با این تفاوت که من یک زنم و زمانی که نمی خوام با شوهرم همراه بشم کتک می خورم . تو رو خدا اگه راهی پیدا کردی به من هم بگو

سلام آقا مهدی
این خانم که همسر شماست در خانواده ای که شما نظر مثبتی نسبت بهشون ندارید و پیداست که بی ملاحطه اند تربیت شده پس تقصیر همسرتون نیست اون اینجوری بزرگ شده :316:
زیادی بد عادتش کردید بقول معروف خوبی که از حد بگذرد نااهل خیال بد کنند
من پیشنهاد میکنم جو خونتونو عوض کنید بهش نشون بدید دو نفر بیشتر خوش میگذره
سری بد پیش قدم نشین بعضی وقتا دوست دارم شوهرم خشنتر باشه :311: آخه اون هم مثه شما زیادی منو لوس کرده :227:
راستی خانم شما چه تیپ آدمیه؟ مغرور ساده از لحاظ عاطفی بازه ؟
موفق باشید