نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام دوستان عزیز و خوبم
طاعاتتون قبول و عیدتون هم مبارک.
بهار شادی ازتون کمک میخواد چون سر این معضل همه برنامه زندگیش بهم ریخته.
خواهشا هر کس نظری داره بگه چون به شدت دچار مشکل شدم. شاید براتون عجیب باشه اصلا.
قضیه چیه؟ الان بهتون می گم.
در جریانین که دستم شکسته بود. دستم رو باز کرد دکتر اما حدود 2 ماهی طول می کشه تا بتونم
بنویسم شایدم بیشتر. حالا مشکل چیه؟ مشکل نوشتنه!
من آدمیم که نظم برام خیلی مهمه و با نوشتن به کارهام نظم میدم.
با نوشتن به خودم آرامش و امید و عشق میدم.
با نوشتن برای خودم برنامه ریزی می کنم.
با نوشتن احساسات منفیمو تحلیه می کنم و از نکات منفی یادداشت شده درس می گیرم.
با نوشتن یک سری قرار با خودم میگذارم و خلاصه سرتون رو درد نیارم این نوشتنه رکن اساسی زندگیم
شده.
اما الان از این رکن اساسی چند ماهیه که محرومم و نظم همه امور زندگیم بهم ریخته و باعث شده به
هیچی نرسم و همه کارهام روی هم تلنبار بشه.
و خوب این برای کارهام خیلی مضره و تقریبا دچار رکود شدم و کارهام رو دیگران انجام میدن و حتی به
جام می نویسن و امضا می کنن. اما همه چیز رو که نمیشه به دیگران بگی بنویسن. به خصوص من که
5 تا دفتر مختلف دارم برای امور مختلف زندگیم :) لابد الان می گین چه خبره اما خوب من این مدلیم دیگه.
بهم بگین حالا که نوشتن حذف شده چطور به کارهام ، برنامه هام ، شرایط روحیم و همه چیزم سامان
بدم؟
چطوری نظم رو به خودم کامل برگردونم. مسلما تایپ هم که نمیشه دائم بکنی. از طرفی اون حس
نوشتن رو بهت نمیده و درت ایجاد انگیزه نمی کنه.
باورتون نمیشه اما خیلی کلافه ام و کلا احساس بدی دارم و برای همین نمیتونم کاری رو درست انجام
بدم سر این خیلی ناراحتم. کمکم کنید و بگین چی کار کنم؟
اصلا این درسته که من انقدر به نوشتن وابسته ام؟
منتظر پیشنهاداتتون هستم و پیشاپیش ازتون سپاسگزارم.
:72:
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
نقل قول:
اصلا این درسته که من انقدر به نوشتن وابسته ام؟
نکته همین جمله ای شماست حالا که یه ابزار و از دست دادین تقویت ابزار دیگه رو شروع کنید
برنامه اگر برای یاد اوری باشه خوبه اما در اصل برنامه باید در شخصیت انسان فرو بره
الان فرصت دارین تا یه جایگزین پیدا کنید شاید اولش مثل اون نباشه اما بعد بهتر از اون بشه
انسان باید متکی به یه ابزار نباشه چه برای مسب درآمد و چه برای تخلیه ای احساس منفی
و ابزار دیگه فقط بستگی یه شخصیت روحی و فکری شما داره
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام بهار خانم،
یک سوال: آیا دست شما کاملاً بهبود پیدا کرده؟ باید اول اطمینان حاصل کرد که کاملاً خوب شده - اگه شکستگی فاصله زیادی با بهبودی کامل نداره، باید فقط بهش استراحت مطلق داد، نباید تحت هیچ شرایطی بهش فشار آورد.
اگر دکتر اطمینان حاصل کرده که دست شما کاملاً خوب شده، تلاش کنید بصورت روزانه دستتون رو ورزشی ملایم بدید. پیشنهاد میکنم خمیر بازی بخرید (همونایی که بچه ها باهاش آدمک میسازند) و اون رو به اندازه مشت دستتون بزرگ کنید. با اون دستتون رو ورزش بدید خیلی تاثیر مثبتی داره، فشار یهویی هم به دستتون وارد نمیشه.
عضو شکسته معمولاً طول میکشه تا به حالت عادی برگرده. مثلاً من دست چپم بین مچ و آرنج ترک برداشته بود و حتی بعد از یک سال وقتی چیزی سنگین برمیداشتم احساس راحتی نداشت. باید به دستتون زمان بدید و صبور باشید.
در رابطه با نوشتن! در اینترنت متاسفانه نتونستم راه حلی "سریع" پیدا کنم، اکثر کسانی که مشکل شما رو داشتند بهشون پیشنهاد شده بود با دست دیگرشون نوشتن رو یاد بگیرند. ممکنه سخت به نظر برسه ولی این راه حل ممکنه! باور کنید اولش فقط سخته، میتونید دو روز امتحان کنید و به راحتی بهتر شدن دست و خطتون رو مشاهده کنید.
شرمندم، فقط همین موارد به ذهنم میرسید. امیدوارم دوستان پیشنهادات بهتری ارائه بدهند. براتون آرزوی سلامتی رو دارم.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
تمرین خوبیه برای وابستگی زیادت به نوشتن.... و قوی تر کردن ذهن و حافظت برای لیست بندی کارها در ذهنت.
فعلا برای راه افتادن و منظم شدن، صدات رو ضبط کن. کارهایی که باید انجام بدی رو میگم...
یا از این برچسب های آهنی که به در کمد و ... میزنن، استفاده کن.
مثلا برچسب شکلات زرد یعنی تا قبل از ظهر فلان کار رو انجام بدم.
میتونی ایام هفته رو بزنی به دیوار، زیر هر کدوم یکی از این نشانه ها بود یعنی فلان کار رو اون روز باید انجام بدی...
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام bahar.shadi
سعی می کنم ساده و کوتاه بگم.
من هم مثل شما یه موقعی(در دوران راهنمایی) از ناحیه مچ دست(که دیر جوش میخوره)شکست اما از همون روزای اول با دست چپ شروع کردم.اوایلش که اصلا تعریفی نداشت و به زور می نوشتم اما باور کنید پس از یه مدت تقریبا به زیبایی دست راستم می نوشتم.
تمرین خوبیه!یه دفتر دیگه برای این کار در نظر بگیر تا پیشرفت خودتو از ابتدا که شروع می کنی ملاحظه کنی(پیشنهاد می کنم نگهش داری تا نمادی باشه از دست نکشیدنت از اصولت)
:72:
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
بعضی وقتها اتفاقات ناگوار خیری درشون نهفته است.
مثل این زمان برای شما. ایا این نوشتن بوده که بهت ارامش می داده؟ یا نظمی که حاصل از نوشتن بوده.؟ اگر نوشتن بوده پس باید یک فکری به حال این وابستگیت بکنی. حالا که به اجبار ازت گرفته شده.
اگر نظم ناشی از اون بوده پس باید یک فکری به حال این نظم بکنی تا از وابستگی رهاش کنی.
اما می دونی مشکل من چیه؟ مشکل من با این همه وابستگی روحی ما به نوشتن، نظم ... و . هر چی ساخته خودمون هست، هستش، که یک روز اگر نباشه فکر می کنیم زندگیمون مختل میشه. غافل از اونکه ما که تونستیم توسط اون ساخته ها به ارارمش برسیم پس از طریق دیگه هم می تونیم، فقط کافیه یک راه جدید بسازیم.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
سلام بهار شادی،
دقیقاً من رو وصف کردی، منم چندین تا دفتر دارم، همه کارمم با نوشتن هستش!
ماهی یه دفترچه یادداشت تموم می کنم، مثلاً لیست کارهایی که باید انجام شود دارم، یه دفعه یادم می یاد که یه کاری رو باید انجام بدم، زود یادداشت می کنم و به مرور هر کدوم که انجام شدو خط می زنم! حتی این که یه ایمیل بزنم به فلانی رو هم یادداشت می کنم!
دیگه دفتر برای اهداف ماهانه و سالانه و روند پیشرفت دارم!
برای بررسی و ثبت امور مختلف دفتر دارم،
دیگه برای بررسی خودم، افکارم، احساساتم، دفتر دارم،
حدود 5 الی 6 تایی می شه دیگه!
یعنی همه چیزو ثبت می کنم، مثلاً یه مدت دنبال کار می گشتم، یه دفتر اختصاصی داشت، به هرجا سر می زدم یا رزومه می فرستادم، همه ثبت می شد با مشخصات کامل!
واقعاً هم جونم بسته به این دفترهاست! یه تاپیکم زده بودم که دوست ندارم به حریم شخصیم تجاوز بشه اگه دیده باشی، 80 درصدش به خاطره این دفترها بود!
خیلی وقت ها هم بر می گردم و نوشته های چند سال قبلمو می خونم و خیلی جالبه برام، این گار یه انسان دیگه بوده که اون ها رو می نوشته و تغییرات خودمو حس می کنم.
من قبلاً این جوری نبودم، اما چند سالی که این روند رو در پیش گرفتم، واقعاً تأثیر شگفت انگیزی توی زندگی من گذاشت! اصلاً قابل توصیف نیست!
من اصلاً توصیه ی بسیاری از دوستان که فرمودند وابستگیت رو به نوشتن کم کن رو نمی پسندم!
خیلی درکت می کنم، چند کاری که بهت پیشنهاد می کنم، استفاده از ضبط صدا ( که این هم بسیار در زندگی من کاربرد داره)، نوشتن با دست چپ، تایپ و دیگری افزایش صبر می باشد:46:
بهترین فرصت که صبرت رو زیاد کنی عزیزم،
نوشتن واقعاً آرامش بخش هستش! خیلی! هیچ وقت ترکش نکن،
موفق باشی.
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
ممنونم از پاسخ های خوبتون
serok عزیز
متاسفانه نه باید بهش فشار بیارم چون تاندون های انگشتانم کشیده شده و آسیب دیده و تا خمشون می کنم درد
وحشتناکی میگیره. علاوه بر اینکه دکتر گفته اگر بهش فشار بیاری آسیب جدی می بینه.
خمیر بازی و وزش برای راه افتادن کل دستم خوب بود و انجامش دادم اما انگشت باید خودش راه بیافته چون حساسه.
روزها می شینم و به خم و راست شدن بندهای انگشتان سالمم نگاه می کنم و می فهمم چه نعمتی رو داشتم و
قدر ندونستم.
امیران عزیز از پیشنهادتون استفاده می کنم و شروع می کنم نوشتن با دست چپ رو.
دلجوی عزیز ، خوب درسته وابستگی برای رسیدن به آرامش خوب نیست اما وقتی این آرامش قراره از درونت نشات
بگیره یک راه ابرازش نوشتنه. یک راهش سکوته و یا موسیقی گوش دادنه. حتی خوردن غذایی که دوست داری
آرامش بخشه. نماز خوندن همینطور.
اما نوشتن به منظم بودم آدم خیلی کمک می کنه. من این نظم رو از دست دادم. با دست چپ شروع می کنم اما
چطور این وابستگیم به نظم و نوشتن رو از بین ببرم و آیا اصلا این وابستگی بده؟
چون میدونم بدون نظم اصلا نمیتونم موفق بشم. اگر نظم مهم نبود که حضرت علی نمی گفت : "اوصیکم بتقوی الله
و نظم امرکم" یعنی بعد از تقوای الهای نمی گفت نظم!
حالا من باید چطور این وابستگی رو از بین ببرم؟
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
حق با شماست، سلامتی بزرگترین نعمتیه که تا از دستش ندیم قدرش رو نمی دونیم.
با توجه به شرایط استثنایی شما، نظرتون راجع به فیزیوتراپی چیه؟ اگر اشتباه نکنم روشی ایمن هست چرا که زیر نظارت دکتر/پرستار انجام میشه.
برای رفع مشکل نوشتن یک پیشنهاد برنده-برنده به ذهنم رسید، اما نمیدونم مقدور هست یا نه. اگر در فامیل دختر خانمهایی با سن 15 تا 17 ساله سراغ دارید، با چتدتا از آنها و والدینشان صحبت کنید و در صورت توافق، در ازای کمک به شما در نوشتن به آن دخترخانمها حق الزحمه بدهید.
ترجیحاً از 2 یا چند نفر چنین کمکی رو درخواست کنید. هر دو یا سه روز یکی از آنها به شما کمک کنند، تا هم در انجام کمک رسانی بینشان رقابتی سالم ایجاد شود و هم اگر یکی به هر دلیلی نتوانست به کمک رسانی ادامه دهد بتونید از دیگری درخواست مساعدت کنید.
نمیخوام ته دلتون رو خالی کنم ولی اگه خدای نکرده دست شما آسیبی ببینه ممکنه شرایط از اینی که هست وخیمتر بشه. خیلییی مراقب باشید! :-)
RE: نمیتونم بنویسم و این نظم زندگیم رو بهم ریخته! چه کنم؟
Serok گرامی
ممنونم از پاسختون.
فیزیو تراپی به دلیل آسیب پذیر بودن انگشتان دست توسط دکترم اصلا توصیه نشد.
گفت ممکنه به تاندونات فشار بیاد و آسیب بیشتری ببینه و دیگه تا آخر عمر نتونی باهاش کاری کنی.
واسه همین تجویزش نکرد. گفت مدارا کن و صبور باش تا خودش بتونه خودش رو باز سازی کنه.
البته یک سری ورزش ملایم هم داد طوری که دستم راه افتاده اما نوشتن بهش فشار میاره. مگر اینکه آروم و بد خط
با مداد بنویسم که اونم خستم می کنه.
در مورد دخترای نوجوان باید بگم من جوانترین دختر مجرد فامیل هستم و باقیشون سنشون بالاست.
اکثرا هم اگر از من کوچک تر باشن متاهلن یا گرفتارن. نوجوان هم نداریم اصلا. همشون هم سن و سال خودمنن یا از
من بزرگترن.
تازه من نمیخوام کسی از اسرار کار و زندگی و احساسات من با خبر بشه. البته خواهرم که همکارمم هست بهم
خیلی کمک می کنه اما همه چیز رو که نمیشه به اون گفت بنویس.
جز نوشتن چه چیزهایی به امور آدم نظم میدن و باعث ایجاد انگیزش میشن؟ بهم میگین؟