بدرفتاری های پدرم با من و همسرم

سلام دوستان
من به یه مشکل جدید برخوردم.از اول میگم تا راهنماییم کنین.خانواده ما زیاد رسم ندارن داماد تو دوران عقد شب خونه پدر زن بمونه(زیاد دوست ندارن)اما خانواده شوهرم اگه یه شب با هم نباشن بد میدونن.شب عقدمون مادرشوهرم با بابا و مامانم صحبت کرد و گفت ما رسم داریم زن و شوهر باید پیش هم باشن و بابام گفته هرجور صلاحه.خلاصه شوهرم اومد خونمون و با توجه به اینکه پدر و مادرش شهر دیگه ای هستن و فقط یه خاهرشوهرم تو شهر ما زندگی میکنه شوهرم از وقتی عقد کردیم تقریبا هرشب یا هفته ای 5 شب خونه ما خابیده.
زمانی که میرفت سرکار اگه ناهار نمیومد گیر میدادن که چرا ناهار نمیاد و سرکار ناهار میخوره.اگه یه شب نمیومد میگفتن کوش؟چرا امشب نیومده؟اما وقتی هم میومد من حس میکردم بابام یه طوری رفتار میکنه.
حالا واسه خرید جهیزیه چون تو شهر ما رسمه داماد هم یه سری وسایل میخره اما تو شهر اونا داماد زیاد وسیله نداره پدرم خیلی رفتارش بد شده و همش میگه دارن از ما سوئ استفاده میکنن(شوهرم فقط یه تلویزیون خریده).تازگیها داداشم که زیاد راضی نبود به این وصلت همش میاد زیر گوش بابام پچ پچ میکنه که تقصیر شما بود که قبول کردین و اینا خوب نیستن و خسیسن و نمیخاد جهیزیه زیاد بدین و هفت ماهه داماد سرخونه شده و....
بابام این چندروز همش این حرفارو به من میگه و من حسابی بهم ریختم.نه میتونم به شوهرم بگم نیا خونه نه میتونم به بابام چیزی بگم.شوهرم خودش اوایل میگفت من نمیام و خجالت میکشم و شدم داماد سرخونه اما بخاطر من میومد و الانم فقط چون من حالم خوب نیست 2 3 ماهه میاد.اگه نیاد هم با من دعوا میکنن که نکنه بهش گفتی نیا؟
اینم بگم که وقتی میاد خیلی کمک میکنه و همه کارا رو انجام میده.
حالا تو این 30 روز مونده به مراسم چیکار کنم؟چطور به شوهرم بگم نیاد یا بیاد؟
چطور بگم جهیزیه بیاره در حدی که ما رسم داریم؟
دیروز چون از دست بابام دلخور بودم وقتی با شوهرم میخاستیم بریم خرید زنگ زدم آژانس که با ماشین بابا نریم(شوهرم ماشین نداره و همیشه با ماشین بابام میرفتیم) بابا کلی ناراحت شد و بزور ماشین رو داد بهمون که بریم.
با این رفتارای دوگانه چیکار کنم؟من دارم این وسط نابود میشم.اینقدر داغونم یهو اشکام میریزه و اصلا دست خودم نیست.
راهنماییم کنین دوستان همراه

سلام عزیزم خوبی؟
وای که چقدر بده آدم بین عزیزانش گیر بیافته چه زندگی مشابهی داریم من و تو کاش زودی بریم خونمون تا همه چی درست شه و مستقل شیم .:323:
عزیزم میفهمم چی میگی اینکه میگی اگه یه روز نیاد خونتون ناراحت میشن و وقتی میاد برخوردشون ناجوره که تقریبا تو اکثر خونه هایی که دختر عقد کرده دارن مخصوصا از جانب پدر خونه دیده میشه.پدرا خیلی رو داماداشون حساسن نباید به این حساسیت دامن بزنی منم تو این یک سال و نیم این مشکلو داشتم و حسابی ذهنم درگیر بود
واسه مساله جهیزیه هم به همین شکل. ما همشهری هستیم و رسم مشابه داریم اینجا خانواده دختر میتونن هر چیزی از پسر بخوان اما همون اول توافق کنن پدر من اینو بد میدونست و میگفت من خودم همه چیو تامین میکنم و جز 14 سکه هیچی ازشون نخواست حتی سرویس چوب اما حالا مدام میگه یعنی اونا نمیخوان چیزی بگیرن و هی اینو تکرار میکنه.آدم میمونه چی بگه:311:

عزیزم من تو این چند وقت سر این مسائل خیلی خودمو عذاب دادم اما یه روز به خودم اومدمو دیدم همه اینا میگذره آخر آخرش من میمونم و شوهرم.و حالا یک گوشم شده در اون یکی شده دروازه اینقدر خوبه که خدا میدونه:227:
تا بابا میگه اونا چی میخرن میگم راست میگی ها گفتن سیستم صوتی تصویری که با اوناست،یا میگم میدونم یه برنامه هایی دارن هنوز به من نگفتن یا قراره بفرستنمون سفر و از ان حرفا....
شارلوت جونم تو که اینهمه تحمل کردی یه کوچولو دیگه هم با سیاست بین پدر و خودتو همسرتو خونوادشو نگه دار و فقط سعی کن درگیری ایجاد نشه تا اینم بگذره

نمیدونم اما میگن یه روز حسرت این روزا رو میخوریم:305:

ممنونم دوست خوبم و خیلی خوشحالم از اینکه درکم می کنی.راستش من الان نمیدونم چیکار کنم؟به شوهرم بگم نیاد خونمون؟
یا مثلن واسه خرید بهش بگم از الان که چیا میخریم؟چون خانوادم حساسن و رسم اونا با ما فرق داره.
از همه بدتر جهیزیه.چطور بهش بگم؟
دوستان هیچکس نظری نداره؟
شاید این موضوع اگه ادامه پیدا کرد منجر به قطع رابطه شوهرم با خانوادم بخاطر بدرفتاریشون بشه.اونوقت مشکلات چندبرابره.
همراهی کنین ممنون میشم خیلی خیلی

شما همش مشکلات رو از طرف خودتون نوشتین ، شوهرتون چی میگه ؟
ایشون هم همین مشکل رو دارند ؟ جهیزیه ؟
.
.
من می گم شما و شوهرتون باید با هم هماهنگ کنین ، از الان حرفاتونو یکی کنین ، یک کمی شما کوتاه بیاین ، یک کمی هم ایشون.
مثلا شما کمی از خریداتون کم کنین ، اون هم یکی به خریداش اضافه کنه .
اگه خونه شما موندن یک کمی مشکل داره ، می تونی باز هم با شوهرتون هماهنگ کنین و این یه ماهه رو به بهانه کار و آماده شدن واسه عروسی و سایر موارد شب موندن رو کمش کنین .
مثلاً ایشون به خانواده شما بگه که چون سر کار مجبوره تا دیر وقت بمونه نمی تونه امشب بیاد ، یه جورایی با هماهنگی شما سرشون مثلاً شلوغ کنه ، شما هم همیشه قربون صدقه اش برین جلو خانواده که شوهرتون واسه عروسی می خواد مشکل مالی نداشته باشین .
از این جور سیاست ها ، مشکلی که شما دارین اونقدر حاد نیست به نظر من با کمی سیاست های این شکلی می شه راحت درستش کرد.
در مورد ماشین و این موارد ، این کارها رو نکنید ، حالا که شوهرتون ماشین نداره ، چه اشکالی داره از پدرتون کمک بگیرین ؟
.
ضمناً حالا که اختلافات رسم و رسوم در دو خانواده وجود داره ، بهتره با کمک همدیگه سایر رسوماتی که بعد از ازدواج دو طرف رو درگیر می کنه ، آشنا بشین و از همین الان براش فکری بکنین.

ممنونم امید عزیز.آره زیاد حاد نیست و به همین دلیله که دوستان هیچ نظری ندادن.ممنونم که شما راهنماییم کردین

در مورد جهاز باید قبول کنید رسم و رسوم متفاوته از شهر به شهر دیگه .حتی تو یه فامیل هم متفاوته . فقط باید این تفاوتو قبول کنین و بهش احترام بذارین و مساله مهمی هم نیست.
با ادب تمام به شوهرتون رسمتون رو یاداوری کنین ببینین قبول میکنن یا نه.
اگر هم قبول نکرد اصلا بهش فشار نیارید و هیچی نگید.این چیزا خوشبختی نمیاره.

من خودم معنقدم نزدیکی زیاد توقع بوجود میاره.چون شوهرت همیشه اونجا بوده دیگه توقع دارن تحت هر شرایطی باشه و اینطوری میشه که ایشون حالا یه ناهار نتونستن بیان انگار گناه کبیره کردن.ولی بهتره به این حرفا گوش ندین و یادت باشه احترام پدرت رو هم نگه داری .همش یک ماهه دیگه مونده تا عروسی. تحمل کن عزیزم.

گلنوش عزیز من زیاد به جهیزیه و این چیزا اهمیت نمیدم.اما پدر و مادرم با توجه به رسمی که ما داریم انتظار دارن شوهرمم یه چیزایی بیاره که متاسفانه نمیاره.چندبار در لفافه بهش گفتم اما اهمیت نداده.مادرش هم تا شوهرم یه چیزی میگه در جوابش داد میزنه و میگه نه نه نه نه نه اصلا لازم نیست تو فلان چیزو بخری یا فلان کارو بکنی.فکر میکنن دارن شق القمر میکنن یه عروسی میگیرن.اونم یه عروسی ساده که من بخاطر شوهرم از خیلی چیزا گذشتم.
مادرش جلو من خیلی معقول رفتار میکنه اما پشت تلفن که با شوهرم حرف میزنه به حدی بد و با داد و بیداد حرف میزنه که هم من هم شوهرم از رفتاراش خجالت میکشیم

در لفافه ؟ درست می شنوم ؟ لفافه ؟
نمی دونم آیا منطقی هست که این چیزا رو در لفافه به شوهرتون بگین ؟ می دونین که باید با مردها رک و راست صحبت کرد ؟

آخه مثلا شما خانومتون(ایشالا به زودی) بهتون بگه واسه جهیزیت برو مبل بخر بهت برنمبخوره و نمیگی هرچی خودم صلاح بدونم و لازمه میخرم؟
منم روم نمیشه رک بگم فلان بخر و میدونم شوهرمم خوشش نمیاد از اینطور گفتن

سلام .
اگر جايي رسم بر خريد از طرف داماد باشه ، معمولا اين توافقات مالي رو قبل از عقد و توي يه جلسه اي به اسم بله برون انجام ميدن .
دوست خوبم نه جهاز وظيفه شماست ، نه خريد وسائل چوبي وظيفه ايشون .
فلسفه جهاز يه سري وسيله است كه خانواده عروس براي آسايش دخترشون به اينها هديه ميدن و و لا غير .
نيت : آسايش بيشتر
حالا اين چه آشيه كه هر كي پيدا ميشه يه چيزي بهش اضافه ميكنه ؟
چقدر هم در راستاي آسايش دادن هست .
اين حصار رو بشكن . به پدرت بگو اگر توافقي بوده ، ايشون بايد انجام ميدادن و مانعي نيست شما اونچه كه رسم داريد خانواده همسر براتون بگيرن رو از ايشون توقع نداريد .
خودت هم به هيچ عنوان اين مسائل رو ديگه با همسرت تكرار نكن . چه در لفافه چه در آشكار .
شما چيزي كه در توان خانوادت هست و رسم دارين ببر .
مابقي رو توي زندگي با هم ميسازيد . شايد همسرت الان توانش رو نداره .
اينها حرفي نيست كه بخواد باعث بهم خرودن يه رابطه بشه دوست من .

در مورد رفتار پدرت با ايشون هم ، تا عروسيت زماني نمونده . تدبير كن .