درگیری لفظی هر هفته با همسرم

با سلام
من و همسزم الان یه سال که عقد کردیم ،اختلاف سنی خانومم 9 سال(کوچکتر) یکی از ملاکهای انتخاب ایشون پذیرفتن شرطهای من قب ازدواج از طرف ایشون بود اما انگار بعده یه مدت پس از عقد کم کم فراموش می کرد تا این که چند روز پیش بخاطر خرید کردن (که اکثر اختلافومن هم سر همین بوده تا حالا) ایشون گفت باجناق من از من خیلی لارجتره و من بهم خیلی بر خورد چون همن شش ماه پیش اونو برده بودم دبی و اونجا کلی خرج کرده بودم و بعدش هم گهگاه براش کادو خریده بودم پس این حرفش که زیاد جدید نبود منو خیلی ناراحت کرد و نشستم از روز اول خواستگاری براش صجبت کردم و شرطهایی که باهم داشتیم و این که من تونستم بعد هزار بدبختی خونه بخرم تا اول زندگی زجر نکشیم اما اون پاشو تو یه کفش کرده و میگه همه اینا رو میدونه اما من برای اون یه ادم خسیسم اونقد نمیفهمه کمتر از یه ماه دیگه باید بریم سر خونه و من بخاطر اون خودم چل تیکه کردم و باید کلی قسط بدم.بعد که براش دلیل میارم میگه ادم باید تو عقد خوش بگذرونه.بعدشم میگه اگه نمیتونی این کارا رو برام انجام بدی بریم طلاق بگیریم.پدرو مادرش هم تقریبا منطقی هستن موندم یه قرار با ائنا بذارم و این رفتار عجیب دخترشون رو بگم یا برم پیش مشاور هر چند که الان برا مشاور دیر شده
خواهشم اینه که راهنمایی کنید با یه ادم بی مسئولیت ارمانگرا که اول شرایط منو دیده حالا یادش رفته چی قرار داشتیم چکار کنیم.
نکته دیگه این که الان فهمیدم اون با خواهر همسنش خیلی راحتتره تا مادرش چون مادرش شاغله و تقریبا چیزی از مهربونی با دختراش نمیدونه و اونا رو تو خونه به حال خودشون رها کرده.
ممنون اگه سوال دیگه بود میگم ضمنا من 30 سالمه و کارشناسی دارم و خانومم دانشجو

سلام.

تفاوت سنی شما یه دلیل این اختلافه؛ الان خانم شما 21 سالشه و آینده نگری و پس انداز برای این سن یکم سخت تره! (از این جهت میگم که من همسن خانمتون هستم.)

فکر میکنی بین توقع خانمتون توی خرج کردن و شما چقدر فاصله است؟

خواهر خانمتون چند وقته ازدواج کردن؟

باجناقتون پیکار میکنه که شما از عهدش برنمیاین؟

چقدر محبت برای خانمتون خرج میکنین؟

خیلی تفاوت نیست بین خرج کردن
اونا هم 6 ناه بعد ما عقد کردن و اونا هم تو عقدن
باجناق بخاطر پول زیادی که پدرش در اختیارش گذاشته زیاد میتونه بره اینور اونور و من هفته ای یکی دوبار
محبت که تا هر چی فک کنین اصلا از این بابت بگفته همسرم مشکلی نیست
بنظرتون بهتر نیست برم رک و راست بت والدینش صحبت کنم؟

نظر من یه نظر کاملا شخصیه و کارشناسانه نیست...

ولی اگه خودم جای خانمتون بودم دوست نداشتم برین و موضوع رو به خانوادم بگین چون اینجوری دامنه ی این موضوع بیشتر میشه.

الان خانمتون فقط داره شما رو با باجناقتون مقایسه میکنه و حسرت میخوره.

به نظر من برین دنبال فکرایی که هم خانمتون رو سورپرایز کنه هم هزینه نداشته باشه... اینقدر از این ایده های عاشقانه هست... به نظرم اینکار باعث میشه که تمرکزش از زندگی خواهرش برداشته بشه و دست از مقایسه برداره.

شما بهتر از هر کس دیگه ای میتونین این مشکل رو حل کنین.

خانم تون باید بفهمه در مسائل مالی باید خودشون رو همیشه با پایین دستاشون مقایسه کنن .
سوالی که برای من مطرحه اینه که ، وضع مالی خانواده پدریشون جطوره ؟
آیا وضع خونواده شون هم مثه شماست ؟ اگه مثه شماست که این موضوع جشم و هم جشمیه ولی اگه مرفه هستند شاید دختری باشه که شرایط شما رو درک نکرده.
شما امروز مشکل تون اینه ، مسائل کوجیکی مثه خرید کردن ، به نظرم درست نیست واسه این موضوع فعلا به سراغ والدینش برین.
خواهرش جی ؟ اون اونقدر فهمیده هست که بشه این مسائل رو بهش گفت ؟
شرطهای شما قبل از ازدواج جی بود که ملاک انتخاب ایشون پذیرش این شرطها بود ؟
ایا در تمامی مسائل ایشون اینقدر ناپختگی به خرج میده یا فقط همین مسائل مالیه ؟

درود

ای بابا این روزها که از پی هم میگذرد اینقدر این تجملات بیشتر می شود که نگو و نپرس !

عزیز دلکم ، پول های تو یک عدد خاص خودش را دارد و این کم یا زیاد بودنش دلیل بر خوبی یا بدی تو نیست .. خسیس بودن یا لارج بودن هم تعاریف شخصی است ...

قطعا هیچ مردی نمی خواهد همسرش در شرایط بدی باشد .. و قطعا هر مردی هر آسایشی را فراهم میکند با همسرش شریک است و هر دو با هم هستند .. پس اگر خلاف این باشد شما برای خودتان نیز خسیس هستید ؟ و یا در قبل خانوادتان نیز همین شکایت را داشته اند !

عزیز دل ، هیچ وقت در زندگی زناشویی نگذار حرفی از طلاق به میام بیاید .. حرمت ها شکسته می شود ... روابط سرد می شود و کلمه ای که نباید گفته شود عادی و همیشگی می شود .. آرام و خونسرد باش ..

حرف های همسرت را گوش کن .. گاهی اوقات خانم ها فقط می خواهند بگویند و نیازی به شنیدن ویا جواب ندارند ...

برایش از قول و قرار ها نگو .. او را بیشتر کلافه میکنی .. شرایط را دامه بده و سعی کن از پیشرفت هایی که برای زندگی تان انجام می دهی او را با خبر سازی .. و همین طور خانواده اش را ...

از پیشرفت کارها با خانواده اش سخن بگو ، نه از رفتارهای بچه گانه ی همسرت ...

زندگی هر کس مربوط به خود اوست .... همسرت اگر شما را برگزیده پس همه چیز را انتخاب کرده ...

شرایط را در هر موضوعی با خانواده اش مطرح کن اما همسرت را واردش نکن ... شرایط را فقط بازگو کن ...

گاهی اوقات هم بد نیست با پدر همسرت خلوت کنی ! شاید اینطور هم بد نباشد !

خونسرد و آرام به پیشرفت فکر کن ! هیچ کس از تو بیشتر نیست ...

ممنون از همه مخصوصا lord.hamed عزیز
خود خانومم به مادرش گفته و مادرش به من ز زد و گفت کار اشتباهی کرده و باید کوتاه بیام من چون پیش مشاور رفتم امروز گفت به والدینش بگم من معذرت نمیخام تغییر رفتار می خام. ولی مادرش ناراحت شدو گفت پس بذار من بیام از سفر تا طور دیگه ای با من برخورد کنه.
مشاور هم دوباره گفت باید محکم باشم و اونا باید تور رو متقاعد کنن تا دیگه ازاین مشکلات بوجود نیاد.