نظرتون در مورد این ازدواج چیه؟

سلام.
من 25 سالمه با دختری آشنا شدم اونم 25 ساله اما مشخصاتمون:
من فوق لیسانس دارم استخدام قراردادی هستم با حقوق تقریبا 700 تومان علاوه بر اون به صورت حق التدریس تو دانشگاه هم درس میدم یعنی حدودا ماهی 1 ملیون درآمدم هست
از نظر هوشی باهوشم و کارای پژوهشی هم میکنم تا حالا چندین مقاله علمی نوشتم در رشته خودم که مهندسی هست و حتما هم قصد ادامه تحصیل در مقطع دکتری را دارم.
خانوادم از لحاظ مالی نسبتا ضعیف هستن ولی خودم خیلی خیلی تو زندگی تلاش کردم و الآن ماشین هم دارم. دختری که باهاش آشنا شدم دانشجوی پزشکی هست و تا یک ماه دیگه درسش تموم میشه اونم میگه حتما میخواد ادامه تحصیل بده و ضمنا خانواده پول داری داره نسبت به خانواده ما.
از لحاظ زیبایی من قبولش دارم یعنی ازش خوشم میاد از لحاظ اخلاقی هم نا حالا مورد بدی ندیدم البته الآن خیلی زود هست برای قضاوت کردن چون 3 جلسه بیشتر همو ندیدیم
قرارمون اینه که با هم یه مدت در ارتباط باشیم و کسی نفهمه البته قرارمون اینه به هم احساس نشون ندیم بعدش اگه دیدیم برای هم مناسب هستیم به خانواده هامون بگیم
اما از شما دوستان عزیز میخوام مشاوره بدین به من و بگین چیا ازش بپرسم و کلا اینکه این ازدواج را چطور میینید؟ کلا هر پیشنهاد یا مطلبی که مهم هست بهم بگید تا بررسی کنم و همینجا نتیجشو بگم تا با هم آنالیز کنیم
خیلی ممنون

با سلام ..

چرا رابطه ی پنهونی ؟!!

وابستگی چیزی نیست که بگی من جلوشو میگیرم ..
شما شاید ولی دختر خانم ممکنه دچار مشکل بشن ..
نظر شخصی من رسمی خواستگاری کنید ؛ و مرحله ی شناختو بگذرونید ..

آرزوی موفقیت میکنم براتون :72::72::72::72:

دختر اصرار داره که پنهونی باشه تا یکم همدیگه رو بشناسیم بعدش علنی کنیم
میگه اگه الآن علنی کنیم بعدش اگه یکیمون نخواد خانواده ها میانجیگری میکنن و شاید دخالت کنن تو تصمیممون!

بهتره قبل از اینکه با خود ایشون آشنا شید همه چیز رو باهم بسنجید، اگه از همون اول خانواده ها رو در جریان بذارید، هم می تونید وضعیت اقتصادی خانواده ایشون هم فرهنگ و آداب خانواده رو بسنجید و در کنار آشنایی با خود دختر خانم تصمیم نهایی و بهتر رو بگیرید.

نظرت در مورد اینکه یه عنوان گویاتر بذاری چیه؟

فرض کن وارد رابطه شدید همدیگه هم پسندید.رفتی خاستگاری پدرش قبول نکرد یا خانواده خودت نپسندیدن.حالت

گرفته نمی شه؟بهتز از حالا تایید خانواده ها رو داشته باشید تا با خیال راحت به شناخت همدیگه بپردازید.

سلام دوست عزیز!
به تالار همدردی خوش آمدی!!!


در ازدواج مسائل متعددی وجود داره که باید بهشون توجه بشه
مثل شخصیت فرد، اعتقادات او، نوع نگاهش به زندگی، نوع نگاهش به جایگاه زن/ مرد در خانواده، هدف از ازدواج و..........

خب دوست من به من بگو منشا و سرچشمه تمام نکاتی که در بالا ذکر کردم کجاست؟ شخصیت یک انسان کجا شکل میگیره؟ کجا زندگی جمعی رو آموخته؟....

خانواده

شناخت صحیح یک انسان با توجه به بستری که در اون رشد یافته امکان پذیره.
در مورد ایشون هم همین طور...

خیلی ایده آل به مسءله نگاه نکنید!! بعد از گذشت چند ماه احتمالش خیلی زیاده که در گیر احساسات بشوید و این بار این خانواده هاتون باشند که از شما بخواهند منطقی فکر کنید و این شما باشید که اصرار به ازدواج داشته باشید!!!!

توصیه این تالار اینه که مراحل شناخت زیر نظر خانواده ها و نه پنهانی انجام بگیره.
علتش هم اجتناب از ورود به بیراهه ها و جاده خاکی هایی هست که شناخت صحیح و منطقی رو تهدید می کنه

موفق باشید

لطفا در پست بعد یک عنوان که گویای مشکل شما باشه بنویس تا مدیران عنوان تاپیکت رو تغییر بدهند:72:

به نظر من هم,همین قدر که تا الان چراغ سبز اولیه رو به هم نشون دادید کافی هست و بهترین کار اقدام از طریق خانواده هاست!

خودتون رو به دردسر نندازید و وارد بازیهای ناخواسته نشید!.خشت اول رو درست بذارید مطمئن باشید کارها بهتر پیش میره.

تا اینجاش که نظر من مثبته!!! :))))

بنظرم سه جلسه برای این که با خانواده ها مطرح بشه کافی نیست....شاید لازم باشه بیشتر با هم باشین

بعد که از شناخت طرف مقابلتون مطمئن شدید خانوادگیش کنید. البته در این مدت می توانید در مورد خانوادش تحقیق کنید...

اگه از الان خانوادگیش کنید ممکنه همه چیز خیلی سریع پیش بره !!!!

خودتون خانواده هاتون را بهتر میشناسید ...در زمان مناسب این کار را انجام دهید :)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

با سلام
پیشنهاد میکنم عنوان فعلی تاپیک خود را تغییر دهید(در همین تاپیک اعلام کنید تغییر میدهیم)زیرا عنوان فعلی کلی هست، و مورد توجه قرار نمیگیرد،

---

تمام افرادی که اینجا هستن،قصدشون ازدواج بوده.

احساسات چیزی نیست که بشه جلوشو گرفت.وقتی رابطه شروع می شه احساسات م رشد می کنه.مهم اینه که

مبنای تصمیم گیری قرار نگیره.

وقتی رابطه پنهان باشه انگیزه پسر برای ازدواج کم می شه.چون به لذتی که باید با ازدواج می رسیده،رسیده اونم

بدون مسئولبت.دیگه دلیلی نمی بینه بار مسئولیت به دوشش بذاره.البته تا زمانی که دختر به خواسته های پسر تن می ده.