خیانت تمام نشدنی!

با سلام به همگی
من خیلی وقت هست که عضو این فروم هستم و همیشه موضوعات مربوط به خیانت رو دنبال میکردم چون خودم سالهاست که با این موضوع دست و پنجه نرم میکنم ولی امروز که میخواستم وارد سایت بشم پسوردم رو فراموش کردم و یه کاربری جدید ساختم ..میخوام بگم با فضای فروم غریبه نیستم
من 33 سالمه و 9 سال هست که ازدواج کردم با کسی که عاشقانه دوستش داشتم و با تمام مخالفتهای خانواده بالاخره حرف خودم رو به کرسی نشوندم و به ارزوم رسیدم...تا 3سال بعد از ازدواجم زندگی خوبی داشتم ولی بعد از اون برای اولین بار با دیدن اس ام اس توی گوشی همسرم فهمیدم که تا حالا تو خواب خرگوشی بودم و ایشون با دوست دختر قبل از ازدواجشون دوباره رابطه دارن!چه به روز من اومد بماند که همه خیانت دیده ها میدونن چی کشیدم موضوع رو به کسی نگفتم ..التماس التجا که منو ببخش هرگز تکرار نخواهد شد!و البته که تکرار شد اونم با یه گوشی و خط پنهانی که بازم بر حسب اتفاق دیدم...دوباره همون حرفها همون تعهدها!حتما براتون سواله چرا اینقد پوست کلفتم و بی غیرت!علتش اینه که من توی یه شهر کوچک زندگی میکنم ..پدرم سالها پیش فوت کردن و مادرم تنها زندگی میکنن و فوق العاده عصبی و بیمار هست و من حتی کوچک ترین مشکلاتم رو نمیتونم با مادر در میون بگذارم چون واقعا توانش رو ندارن یعنی واقعا به طلاق نمیتونم فکر کنم .
اما 4 روز پیش دوباره ناغافل یه گوشی دیگه دستش دیدیم نتونستم ببینم چی توش هست چون نزاشت اصلا ببینمش وقتی کلی باهاش بگو مگو کردم در نهایت به من گفت به تو مربوط نیست!جالبه نه؟میدونم اخر حقارته ولی فعلا چاره ای ندارم چون علاوه بر مشکلاتی که با خانوادم دارم هیچ منبع درامدی ندارم و این جدا شدنم سخت تر میکنه
الان واقعا درمونده و پریشونم هیچ انگیزه ای برای زندگی کردن ندارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سها2

!حتما براتون سواله چرا اینقد پوست کلفتم و بی غیرت!

---

اتفاقا من اصلا اینطور فکر نکردم بلکه شما رو فردی قوی دیدم که می خواد برای زندگی خوب تلاش کنه !

اما از این تعجب می کنم که چرا به جای اینکه یک گام به جلو برداری به عقب برداشتی؟
دوست عزیز شاید در شرایط شما نباشم اما می توانم درکت کنم که چه سختی رو داری تحمل می کنی ولی سعی کن قوی باشی و به خطا نری!

توصیه اکید من این است که به همسرت تا یه مدتی کاری نداشته باش و اصلا بهش گیر نده و به هیچ عنوان موبایلش رو چک نکن که در غیر اینصورت فقط اون رو حریصتر می کنی !
سعی کن قوی باشی و میدان را برای خودت نگهداری!
بعضی موقع ها با توجه نکردن و بی اهمیت جلوه دادن می تونیم موفق تر عمل کنیم .

چشمک عزیز
باور کنید از اخرین باری که متوجه شدم خیانت میکنه حدود یک سال ونیم میگذره و از اون موقع سعی کردم اصلا کنکاش نکنم و حتی یکبار هم گوشیش رو چک نکردم ولی اینبار من یک گوشی دیگه دستش دیدم که البته غافلگیر شد چون من بیرون از خونه بودم و برای برداشتن چیزی بی خبر برگشتم خونه که دستپاچه شد و قایمش کرد و با اصرارهای من هم اجاره نداد ببینمش.کاملا قیافه یک ادم مدعی رو گرفته و حتی سعی نکرد مثل دفعه های قبل یه دروغ سر هم کنه!
و این بی نهایت من رو عذاب میده
میدونم این موضوع خیانت اینقدر تکراری هست که شاید کسی رغبت نکنه برای این مورد بازم نظر بزاره ولی چه کنم که بی نهایت مستاصل و نا امیدم و واقعا الان نمیدونم چه برخوردی با همسر خائنم داشته باشم

خیلی دلم شکست این همه بی تفاوتی اونم توی این فروم؟

خب یه بار باهاشون با مهربونی و محبت صحبت کنید. ببینید مشکلشون چیه! چرا دارن این کار و می کنن؟ آیا چیزی تو زندگی باشما اذیتشون می کنه که به سمت این کار سوق پیدا کردن؟ شما خودتون چه فکری می کنید؟ موردی هست تو زندگیتون که فکر کنید دلیلش می تونه این باشه هرچند شما بهشون این حق رو ندید؟؟؟

نظر من این هست که پنهان کاری تا جایی کاربرد داره که طرف مقابل اشتباهاتش رو متوجه بشه و دیگه تکرار نکنه . بهتر نیست که با یک بزرگتر توی فامیل که مورد قبول ایشون هست مشورت کنید تا با همسرتون صحبت کنه و ببینه چی می خواد یا برنامه اش چیه ، شاید اگر بفمید بتونید حلش کنید .از طرف دیگه هم سعی کنید یک حرفه رو یاد بگیرید یا ادامه تحصیل بدید که اگر خواستید برای ادامه زندگیتون تلاش کنید نزارید به حساب اینکه هیچ منبع درآمدی ندارید و در این صورت حتی اگر همسرتون اصلاح هم نشد و یا هر اتفاقی افتاد شما نسبت به آینده خوش بین تر خواهید بود . به امید حل مشکل شما :72:

سلام
چرا بجای اینکه سعی کنید بهشون نزدیکتر شید دارید ازش دور میشید؟

البته این نظر شخص منه نمیدونم درسته یا نه؟
کنکاش وجستجو تو کارا ووسائل اطرافیان اکثرا نتیجه عکس میده منظورم اینه که بهش این پیام رو میده که:
"من ازت انتظار خیانت و پنهان کاری رو دارم این حق شماس ومن منتظر دیدن علائم ونشانه هاشم "

بیاین ویه مدت رویه تون رو تغییر بدین وبجای اینکه خیانت رو اونقدر لایق خودتون وزندگیتون بدونید که بشینید واسش غصه بخوریدواز زندگی خسته بشین بگردین دنبال علت یا علتاش؟؟؟
چرا شوهرم پیشم احساس ارامش نمیکنه؟مگه من اونقدر که اون نیاز داره مهربون نیستم؟
چرا شوهرم از با من بودن لذت کافی رو نمیبره ؟مگه من چیم از دوستای یواشکیش کمتره؟

هیچ فکرشو کردین یا ازش پرسیدین چرا شما رو انتخاب کرد وواستون جنگید؟چرا واسه رسیدن به اون دوست دختر قبلیش اینکارو نکرد؟

ببین خانمی خیال کن همه شرایط رو داشتی که بعد از جداشدن بتونی راحت زندگی کنی وجداشدی پس 9سالت چی میشه؟ارزویی که داشتی وبهش رسیدی چی میشه؟مگه ارزو نداشتی با اونی که عاشقشی ازدواج کنی؟
حالا صادقانه بگو همش تقصیر ایشون بود که رابطتون بد شد؟
من تو رو محکوم نمیکنم دلم میخواد کمکت کنم منم مشکل داشتم وغیر از خونه همسرم جای دیگه نداشتم همه سعیم رو کردم و زندگیم خیلی بهتر شد البته مشکلم با شما فرق داشت ولی حل شد چون باید حل میشد.
امیدوارم همه چی درست بشه .
یه مدت فکرتو بگذار واسه حل مشکلت تو این همه صبر کردی اینم روش.

من موافق این شیوه نیستم، اگر کوتاه اومدن قرار بود جوابی بده خوب تا الان باید همسر شما اصلاح میشد
اینکه آیا تو زندگی چیزی براش کم گذاشتید یا نه رو فقط خودتون میتونید تشخیص بدید نه ما
اگر فکر میکنید واقعا کمبودی داشته خوب این بحثش جداست باید سعی کنید کمبودهارو برطرف کنید هرچند که خیانت ش رو توجیه نمیکنه اما بازهم یه دلیل قانع کننده میتونه باشه
اما اگر واقعا دلیلی وجود نداشته و از روی بوالهوسی اینکارو میکنه به نظرم دیگه نباید کوتاه بیاید ، میدونم که نمیشه طلاق بیگیرید اما میتونید جدی وایسید و اقلا به طلاق تهدیدش کنید؟
راه دوم: فکر میکنم صحبت کردن شما با دختری که در ارتباط با همسر شماست میتونه نتیجه بخش تر باشه
سعی کنید شمارشو پیدا کنید و جدی صحبت کنید، وجدانش رو به درد بیارید و بگید بخاطر تو زندگی من و شورم بعد اینهمه سال داره از هم میپاشه
تو راضی هستی؟ من از زندگیش میرم بیرون اما آبروتونو همه جا میبرم ، یا یه چنین حرفایی بزنید شاید که دختره ازونطرف رابطه رو قطع کنه

عزیزم درک میکنم شرایط خیلی سختی هست . نگران نباش با توکل به خدا درست میشه .

به نظرم به جای اینکه از همسرت فاصله بگیری سعی کن بهش نزدیک بشی .همسرت شما رو دوست داشته که با شما با عشق زندگیش رو شروع کرده .
شاید مشکلی داره و شما ازش بیخبر هستید .مثلا ممکنه که یک دختر تهدیدش کرده باشه که اگه با من صحبت نکنی همه چیز رو به همسرت میگم و زندگیت رو به هم میریزم و ....و همسر شما ناخواسته وارد یک رابطه ای شده که خودش هم زیاد تمایلی بهش نداره .البته فقط یک مثال هست.

پس در چنین شرایطی هرچه از همسرت دوری کنی بدتر و بدتر میشه و ممکنه اگر واقعا رابطه دیگری باشه بیشتر جذب بشه .
بهتره با محبت بهش نزدیک بشی باهاش صحبت کنی و یا یک نامه براش بنویسی و از عشقی که با هم داشتید شروع کنی و کم کم نگرانیت رو به خاطر این موضوعات اخیر بیان کنی و بهش بگو که میدونی که چقدر تو رو دوست دارم و زندگیمون رو دوست دارم و بگو میدونم که تو هم من رو خیلی دوست داری و به این شک ندارم و بهش این اطمینان رو بدی که باهاش دوست هستی و کمکش میکنی که هرطوری هست و هر مشکلی هست که از شما پنهان میکنه رو با شما در میون بگذاره .
اصلا سعی نکن گریه زاری راه بندازی و بگی که من رو دوست نداری و ... چون واقعا در جواب این چیزها حرفی برای گفتن نداره جز فرار .
سعی کن طی یک صحبت دوستانه و صمیمی وخیلی منطقی دست همسرت رو بگیری و بهش کمک کنی .

سلام دوستم همدردی
خیلی ناراحت شدم که اینجور گرفتار این خیانت شدی . اما باید سعی کنی که محکم باشی . خیلی حیفه که بعد از این همه سختی بخوای از علاقه وعشقت بگذری . به روزهای خوبی که باهم داشتین فکر کن تا کمی آرامتر بشی بعد با آرامش به آنچه پیش اومده فکر کنی و بهترین راه حل را پیدا کنی . به نظرم با اون خانومی که ارتباط داره صحبت کن بهش بگو با این همه عشق به اینجا رسیدی و اگه اون هم بخواد رو ویرانه های زندگی تو عشقی رو تجربه قطعا بدتر خواهد شد . به شوهرت هم با حوصله و گذشت نزدیک تر بشو و یادآوری کن که شما با کلی عشق شروع کردین حالا واسه هیچ باید اینقدر از هم فاصله بگیرید. سعی کن قوی باشی و به چیزهای بد فکر نکن . بدون با صبر و حوصله و با یه روش درست میتونی دوباره به روزهای خوب برگردی .
به امید روزهای خوب . مراقب خودت باش .