تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
سالم دوستان.
خواهس میکنم کمم کنید.
من افسردگی شدید گرفتم و از خودم متنفرم
من تز سوم دبیرستان تا الانی که سال آخر دانشگام همش دنبال این بودم که یکی کنارم باشه. یه مرد.
و دوست پسرای زیادی گرفتم و هیچکدام نشد.
همیشه در حال التماس کردن بودم که ترکم نکنند......
ذره ای غرور نداشتم.
نه تنها ایم موضوع داره منو میکشه بلکه من همیشه برای همه دوستام و حتی همکلاسی هام مهربونی و معرفت زیادی گذاشتم
چون خیلی گرم و احساساتی هستم اما ازشون فقط بی مهری و بی توجهی دیدم
حس میکنم تمام عمرم در اشتباه گذشته.
هیچکس منو دوس نداره و نمیخاد
دوستان توروخدا بیاید بهم کمک کنید
دارم میمیرم تز این همه تنفری که به خودم دارم.
از کارشناسا مدیران دوستان خاهش میکنم بهم کمک کنید
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
مرسی پاییزان از جواب و وقتی که گذاشتی.
من فقط بخاطر رابطه هام با پسر نیست که ناراحتم. همون طور که گفتم من واسه دوستام هم خیلی مهربون بازی در آوردم و از اونا هم بی مهری دیدم.
ی جورایی از این همه له کردن غرورم واسه همه هست که بیزارم.
چیزی به نام غرور در من تعریف نشده......
بله خداروشکر رشته ام خوبه و دوس دارم ادامه تحصیل بدم.
اما پر از حس بدم نسبت به خودم. که حتی از اتاقم هم بیرون نمیام.
همش به خودم میگم باشه تا اینجا اشتباه کردی. از اینجا به بعد دیگه درست شو
اما من حتی نمیدونم درست چیه.......:302::302::302::302:
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
محبوب عزیزم شما یه مقدار به حرفات دقت کن
توی همه پست ها گفتی پر از حس بدم.همیشه اینو با خودت تکرار می کنی؟
با تکرار این جمله لبریزتر از این حس خواهی شد.
گذشته تموم شده و رفته.تو از این به بعد هرطور که بخای میتونی رفتار کنی.باید گذشته رو فراموش کنی.منم خیلی خیلی برای همه مایه میزارم و مهربونی میکنم.کسی شاید نیاد بهم بگه دوسم داره اما من مهربون بودن رو دوست دارم.منم بیش از حد واسه دوستام مایه گذاشتم اما فکر نمیکنم بخاطر خوب بودنم چیزی ازم کم شده باشه.همین الان واسه شوهرم دارم بیش از حد گذشت میکنم اما ناراحت نیستم چون دوسش دارم.محبت میکنم اما بدون انتظار برگشت.تو اگه خوب بودی بخاطر خوبیه خودت و مهربونیه قلبته.اگه غرور رو واسه دوستات کنار گذاشتی از زلال بودنه خودت بوده.خوشحال باش که اینقدر مهربونی.خدا قلب مهربون رو به هرکسی نداده.هیچوقت نگو کسی دوسم نداره.مطمئن باش حضوردختر مهربونی مثل تو خوشحالشون میکنه.در مورد دوستای پسری که داشتی هم باید بگم این یه چیز عادیه.واقعا تویه یه مقطع سنی آدم همینطوریه.الان که متوجه شدی باید جبرانش کنی.اون مرحله رو پشت سر گذاشتی و تموم شد.ازش درس بگیر و محبتت رو برای اون مردی خرج کن که لیاقتش رو داشته باشه.به خدا توکل کن و برای همسر آیندت انتظار بکش و پاک بمون.
جملان منفی رو هم دیگه به کار نبر.دوست مهربون و با انرژی من
RE: تنفر از خودم (به خاطر رابطه های زیاد در گذشته)
ممنون شارلوت از جواب.
مرسی. کمی دلگرم شدم که رفتارم تا حدی مقبول بوده.
به حرفای دوستان سعی میکنم عمل کنم و عزت نفس پیدا کنم.
برام دعا کنید.
تو شرایط بدی هستم.....:316: