-
بابا جون
باباجون
موهای سفیدت چقد قشنگه
دستای آفتاب سوختت چقد قشنگه
صورت اصلاح نکردت چقد دوست داشتنیه
پاهای لاغر و بازوهای ضعیفت چقد خوبه
چشای قشنگت با عینک دیدنیه.
قربونت برم که هنوزعابر بانک نداری و می ترسی بلد نباشی باهاش کار کنی.
قربونت برم که وقتی یه جایی میری که دکوراسیون جدیدی داره استرس می گیری و میخندی و هول میشی .
چقد دوست داشتی که من یه آدم مهم بشم یه خانم مهندس یا خانم دکتر که تو سرتو بگیری بالا و منو به دوستات معرفی کنی .
اما نشد.
شدم یه پذیرش گر ساده .
بابایی تو خودت دیدی که من تلاشم و کردم اما نشد. نتونستم .
ان شا الله همیشه باشی.
-
RE: بابا جون
سلام خانومی
خدا پدرت رو برات نگاه داره و انشالله سالیان سال سایه اش بالا سر شما و خانوادت باشه
دوست خوبم
مطمئن باش همین الان هم پدرت به تو افتخار میکنه
چرا که همه چیز در دکتر و مهندس شدن نیست.
چه بسا کسانی رو میشناسم که در بهترین رشته ها و بهترین دانشگاهها در حال تحصیلندولی روزگار رو بر پدر و مادر پیرشون تلخ کردن .
همینکه دختر پاکی باشی و دنبال رزق حالا باشی مطمئن باش برای پدرت بهترین سربلندیه.
همین که زحمت شما رو برای کمک خرج بودن میبینه و همین که میدونه دخترش سرشار از نجابته براش دنیایی
می ارزه.
امیدوارم در کسب و کارت موفق باشی و پیشرفت کنی
:72:
-
RE: بابا جون
agirl جان
پدرها رو خوب نشناختی...با این وصفی که کردی حتما بهت افتخار میکنه.همین که می بینه دخترش خوبه و بهش محبت میکنه دنیایی براش ارزش داره.:72:
تو هم به داشتن همچین پدری به خود ببال.گاهی دستشو ببوس:46: و بهش بگو چقدر دوستش داری:43:
-
RE: بابا جون
سلام
تو شلوغي اين همه لفظ قلم حرف زدن ها و كلاس گذاشتن ها و خودمون نبودن ها چقدر قشنگه اين نگاه:43:
دوست عزيز
بابا جوني كه اينقدر ساده و بي رياست دلش به يه نگاه قدرشناس و يه لبخند شادي تو اروم ميشه
به همين احساسي كه پدرشو بهترين پدر دنيا ميبينه مغروره
اميدوارم سايه اش سالها و سالها بالاي سر شما و خانواده اش باشه :72:
هرجاهستي و هر كاري ميكني شاد باش و بدون هنوز فرصت زياده براي رسيدن
پله پله قدم بردار:310:
موفق باشي
-
RE: بابا جون
با خوندن متنت واقعا اشکم در اومد.
یاد پدر خودم افتادم.واقعا زیبا بود.
ما باید یاد بگیریم قدر نعمت هایی که داریم رو تا هستند بدونیم
تا هستند عاشقشون باشیم
تا هستند بهشون محبت کنیم
خیلی زود دیر میشه
زمان هرگز منتظر ما نمی ایسته
ممنون از متن فوق العاده ات
-
RE: بابا جون
سلام خانومی
خدا پدرت رو برات نگاه داره و انشالله سالیان سال سایه اش بالا سر شما و خانوادت باشه
ای کاش پدر من هم بود 11 سالم بود که فوت کرد هر چی بیشتر میگذره و بزرگتر میشم بیشتر دلم براش تنگ میشه انقدر اشک میریزم که انگار همین دیروز بوده ... اما بیشتر دلم برا مادرم میسوزه چون واقعا تنهاس کاشکی حداقل میومد خوابش و خوشحالش می کرد خدا هیچکسو به این غم دچار نکنه ببخشید که ناراحتتون کردم .
خدا همه پدرارو برا خانوادهاشون نگه داره موفق باشی .:323:
-
RE: بابا جون
agirl عزیز سلام
چقدر متن بی ریات به دلم نشست
امیدوارم سایه همه پدرا روی سر فرزندانشان با دوام باشه
موفق باشی عزیزم
بهترین نصیحت های پدرانه
لائورا سینرود Laura Sinrod از نیویورك گفته است :
بهترین نصیحتی كه پدرم به من كرده و او هم خود از پدرش شنیده این است كه در شب اقدام به رفع و رجوع مشكلات نكنم چرا كه در شب خاصیتی هست كه موجب می شود مشكلات وجهه بغرنج تری پیدا كنند . اگر چه گاهی اوقات این موضوع را رعایت نكردم اما در این سالها گذر زمان بر درستی این پند صحه گذاشت . تاریكی شب می تواند باعت شود كه كوچكترین موانع نفوذ ناپذیر و غیر قابل عبور به نظر آیند .
مری یوسن Mary Usen از نیویورك گفته است :
پدر من اهمیت مرتب كردن رختخوابم در هر صبح را به من آموخت . شش ساله بودم و او به من نشان داد كه افراد در ارتش چگونه تختخوابشان را مرتب می كنند و بدین منظور هر روز تختخواب مرا چک می كرد . امروزه تختخوابم تنها چیز موجود در زندگیم می باشد كه همواره مرتب و منظم می باشد .
هیلاری هیندل Hilary Heindl از ماساچوست گفته است :
اكثر صبح ها زمانی كه پدرم مرا به مدرسه می رساند این ضرب المثل را تكرار می كرد " كلاهت را بپا " منظورش این بود كه قدر و منزلت خودت را فراموش نكن . بارها در طول زندگی این ضرب المثل را مورد استفاده قرار دادم . این ضرب المثل انگیزه بخش من برای اتمام روابط خطرناك بود و خاطر نشان می كرد كه در كار، تواناییهای خودم را دست كم نگیرم . به یمن این نصیحت حكمت آمیز اجازه ندادم عدم خودباوری مانعی برای تحقق اهدافم گردد . :72::72::72:
-
RE: بابا جون
ببخشید اگه این نوشته باعث ناراحتی تون شد ولی خودم هم با اشک این نوشته رونوشتم:302: و دو دل بودم که روی سابت بزارم اما خیلی دلم گرفته بود واقعا پدرم منتظر لبخند و نگاه مهربون من هست .:72:
-
RE: بابا جون
منم امروز باز رفته بودم سرخاک بابام. منم خیلی دلم براش تنگ شده. 11 ساله که ندیدمش. امروز رفتم بهش گفتم که چقدر دوست داشتم پیشم بود.
-
RE: بابا جون
همه اون چیزایی که نوشتی عین بابای من بود و منم یه پذیرشگر هستم.متنت رو که خوندم یههو دلم هورری ریخت نا خودآگاه گریم گرفت.
یک هفته هست که بابام رو ندیدم به علت مسافرت که هستم
خیلیییییییییییییییییییییی یی دلم براش تنگ شده . من هیچوقت از بابا و مامانم دور نمیشم حتی برای یک لحظه به جز این مسافرتی که اومدم.
خدا همه بابا و مامان ها رو سلامت نگه داره که همیشه مثل یه کوه پشتمون هستن تا هیچ درد و مشکلی رو احساس نکنیم
عاشقتم بابا جونمممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممم ممم