افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
با سلام
متاسفانه همسر من مدتي كه دچار افسردگي شده و زندگي مونو تلخ ميكنه بعضي وقتها مي مونم كه بهش محبت كنم يا نه؟
-اگه بهشت دست بزني ميگه چيه واسه چي دست ميزني؟
-اگه بهش دست نزني ميگه من مگه جذاميم كه بهم دست نميزني؟
-اگه باهاش حرف بزني يه چيز ميگه؟
-اگه هم باهاش حرف نزني ميگه انگار منو نميبينه؟
واقعا" من خودم مستاصل شدم از دست اين زن نميدونم چيكار كنم
فقط مي شينه و به حرفهاي الكي چند سال پيش فكر ميكنه و....
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
سلام دوست عزیز
با این توضیح مختصری که دادین نمیشه راهنمایی های درستی انجام داد.
لطفا یه مقدار بیشتر راجب خودتون و همسرتون توضیح بدین
چند سالتونه؟
چند ساله ازدواج کردین؟طریقه ازدواجتون چطور بود؟
بچه دارین؟
پزشک رو ایشون تشخیص افسردگی گذاشتن یا اینکه خودتون به این نتیجه رسیدین؟
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
آقا احد آیا اتفاق خاصی برای همسرتون پیش اومده این اواخر؟ یا اینکه در اثر اتفاقات زندگی مشترک ایشون دچار این عارضه شدند؟
میشه بگید ایشون الان چه علائمی رو دارند؟
آیا پیش پزشک یا روان شناسی بردید یا نه؟
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
سلام دوست عزیز.
قبل از هر چیز باید در نظر داشت اگر همسر شما با حالی که دارن شما رو عذاب میدن، بیشتر از شما خودشون از این حال در رنج هستند. بنابراین در اولین گام باید به او درک بدین. او باید با کمک شما بر حال خودش آگاهی پیدا کنه. این ممکن نیست مگر حمایت و امنیت شما رو در قدم اول داشته باشه. لذا مدتی رو لازمه صبور باشید.
در مرحله ی دوم اگر متخصص تشخیص افسردگیشون رو دادند باید به جلسات مشاوره و درمان ادامه بدن و شما هم باهاشون همکاری کنید. سعی نکنید خودتون به تنهایی دگرگون کردن حال همسرتون رو عهده دار بشین. وقتی شرایط روحی مناسب نیست، گاهی حتی واکنش ها و ایده های مقبول و منطقی میتوانند نتیجه عکس داشته باشند. همچنین همسر شما نیاز داره با فردی که هیچ زمینه ی فکری نسبت به او نداره صحبت کنه. بنابراین اگر افسردگی تشخیص شخصی خودتونه، حتما به متخصص مراجعه کنید.
و در قدم سوم بهتره گاهی به همسرتون هم حق بدین. مسلما ایشون هم دلایل موجهی برای خود دارند. حتی شاید خود شما ناخواسته و نادانسته در علل افسردگی او سهمی داشته باشید. گاهی به رفتار خودتون با او رجوع کنید شاید با تغییر منشی بتونید به بهبود حال همسرتون کمک کنید.
به هر حال بهتره به فکر بهبود و حل شرایط موجود باشید نه صرفا یک راه رهایی. در این مدت هم صبور باشید. هر حرفی ممکنه بشنوید و با هر برخوردی ممکنه مواجه شین. لیکن به مرور زمان با اطمینان و امنیتی که بهشون میدین به شما اعتماد میکنن و رفتار متعادل تری با شما خواهند داشت.
نکته: نکاتی که بنده مطرح کردم به فرض این بوده که افسردگی همسرتون توسط متخصص تایید شده و نتیجه گیری شخصی نیست.
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
باید ایشونو ببرین پیش روانپزشک. اگه لازم باشه بهشون دارو می دن. پیش روانشناس هم همراه با روانپزشک بره که حرف هم بتونه بزنه. هر دوتون با هم برین.
ممکنه افسرده نباشه. از یه چیزی دلگیر باشه.
به هر حال بهتره به متخصص مراجعه کنین تا زندگی خوبی داشته باشین و به قول خودتون نشه زهر ماری.
موفق باشید.
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
سلام دوست عزیز.به همدردی خوش اومدی
نقل قول:
واقعا" من خودم مستاصل شدم از دست اين زن نميدونم چيكار كنم
فقط مي شينه و به حرفهاي الكي چند سال پيش فكر ميكنه و....
میشه درباره جمله اخر بیشتر توضیح بدین...حرفای الکی چند سال پیش...
چند سال پیش چه اتفاقی افتاده یا چه حرفایی زده شده که ذهن همسرتونو درگیر کرده؟؟
منتظر جوابتون هستیم دوست عزیز.
موفق باشی
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
زندگي با ادمي كه مشكل روحي پيداميكنه خيلي سخته.هرچندنميدونم ايا واقعا همسرتون افسرده هست يانه ومشكل چيه و ازكجاست.اما اينو در جواب كسايي كه ميگن ادم مريض خودش بيشتر در عذابه ميگم.ادم مريض درسته كه عذاب زيادي ميكشه اما اطرافيانشو با افكار غلطش بيچاره ميكنه.مخصوصا وقتي حاضر به پذيرش درمان نباشه.اطرافيان تا جايي كشش دارن دوست دارن كمك كنن اما وقتي از حد بگذره ديگه خودشونم افسرده ميشن و ول ميكنن.
من توصيه ميكنم تا به اونجانرسيده پيش روانپزشك باهم حتي بزورم كه شده براي حل مشكلاتتون بريدچون دير يا زود ميبريد و روابطتتون رو به سردي غيرقابل جبراني ميره
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
خانم شما سرکار میره؟چون اون موقع که من بیکار بودم خیلی فکر الکی میکردم اما از وقتی شاغل شدم حتی حوصله فکرهای افسرده کننده رو ندارم راستی شاید 1 بچه بتونه کمک کنه.......
RE: افسردگي همسر و زندگي زهر ماري
دوست گرامی
من برخلاف باران عزیز معتقدم که تحت شرایط کنونی (چه همسرتون واقعا افسرده است و چه شما فکر می کنید افسرده است)، اقدام به فرزنددار شوند نکنید.
مادر در دوران بارداری و بعد از زایمان هم به دلیل تغییرات هورمونی و فیزیکی و هم سختیهای بزرگ کردن فرزند، به خودی خود قدری افسرده و در عین حال انتظاراتش بالا می رود و هم اینکه زودرنج می شود. که در این اوقات پدر باید میزان مدارایش و همدردی اش با همسر را بالا ببرد.
تا تکلیف مشکلاتتان با هم مشخص نشده هرگز اقدام به فرزنددار شدن نکنید.