RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
عزیزم خوش اومدی به تالار همدردی
تاپیکهای زیادی تو همین تالار هست برای فراموش کردن میتونی سرچ بزنیو بخونی
ولی عزیزم شما 2 تا که اصلا رابطه ای هم نداشتین که میخوای فراموش کنی.بهتره نشینی تو تنهایی و هی به مغزت فشار بیاری که من عاشق استادم شدم!!
تو عاشق نشدی فدات شم..نمیخواد انقدر به خودت تلقین کنی تا دستی دستی خودتو عاشق کنیو بعدشم بیوفتی تو فاز افسردگی.
خیلی جوونی و میدونم حس عاشق شدن تمام سرتاپاتو گرفته..البته حس قشنگیه ولی نذار حروم شه و هرز بره.
به کارای خودت برس و عجله ای هم نداشته باش.
تازه 22 سالته....اووووووووووووووووو وووواااااااااااااااا انقدر راه داری بری که نگو.
یه روز عشق واقعیت میاد تو زندگیتو اونوقت عاقلانه و عاشقانه عاشقش شو :46:
RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
سلام تنهای جاده عزیزم:46:
حست رو درک میکنم .عزیزم الان خیلی زوده برای عشق و عاشقی ( با توجه به رشته تحصیلیت).اصلا عجله نکن گلم.22 سالته . استاجر میشی .اینترن میشی .تو این دوران تو بیمارستان خیلی مورد های مناسب تری برات پیش میاد که امکان شناخت بیشتری هم نسبت به هم دارین.
از طرفی این عشق نیست این فقط یه حس جاذبه هست.به نظر من اگه امکانش رو داری کلاس یا استادت رو عوض کن.اصلا هم فکر نکن دیگه به این موضوع...:72:
اینم بگم نادیا جون اینقدر با محبت و صمیمیت راهنمایی میکنن من لذت میبرم پیاماشون رو میخونم و ناخوداگاه لبخند میزنم :227::72::43:
RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
ممنونم زیبا خانوم
این گل هم برای شما و تنهای جاده عزیز :72::72:
RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
سلام عزيزم
بعضي وقتا هيچ مشكلي پيش نيومده اين ماييم كه فكر ميكنيم مشكل به وجود اومده خيلي به اين موضوع فكر نكنيد چون من كه خارج گودم و مشكلتون رو خوندم به نظرم مشكلي وجود نداره
RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
گفتم که من فکر میکنم و تقریبا مطمئنم که ایشون با دید استاد و شاگردی منو تحسین میکنن ولی این منم که بی جنبه بازی در اوردم شاید به خاطر این باشه که تمام عمرم رو سرم و کردم تو کتاب و ازمون و... و الان که وقتم ازاد شده دارم توهم میزنم:33:.
ولی باید بکم که من از این میترسم که ایشون متوجه قضیه شده باشن همین و بس وگر نه من خودم دارم سعی میکنم که خودم و توجیه کنم
این قضیه رو این جا مطرح کردم چون خیلی دلم گرفته(البته نه به خاطر اون قضیه ) بود و کسی رو نداشتم تا به هاش حرف بزنم و درد دل کنم
در ضمن از همه ی دوستانی که سعی کردن راهنماییم کنن ممنونم
RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
عزیزم خوش اومدی به تالار همدردی
تاپیکهای زیادی تو همین تالار هست برای فراموش کردن میتونی سرچ بزنیو بخونی
ولی عزیزم شما 2 تا که اصلا رابطه ای هم نداشتین که میخوای فراموش کنی.بهتره نشینی تو تنهایی و هی به مغزت فشار بیاری که من عاشق استادم شدم!!
تو عاشق نشدی فدات شم..نمیخواد انقدر به خودت تلقین کنی تا دستی دستی خودتو عاشق کنیو بعدشم بیوفتی تو فاز افسردگی.
خیلی جوونی و میدونم حس عاشق شدن تمام سرتاپاتو گرفته..البته حس قشنگیه ولی نذار حروم شه و هرز بره.
به کارای خودت برس و عجله ای هم نداشته باش.
تازه 22 سالته....اووووووووووووووووو وووواااااااااااااااا انقدر راه داری بری که نگو.
یه روز عشق واقعیت میاد تو زندگیتو اونوقت عاقلانه و عاشقانه عاشقش شو :46:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا خانوم
سلام تنهای جاده عزیزم:46:
حست رو درک میکنم .عزیزم الان خیلی زوده برای عشق و عاشقی ( با توجه به رشته تحصیلیت).اصلا عجله نکن گلم.22 سالته . استاجر میشی .اینترن میشی .تو این دوران تو بیمارستان خیلی مورد های مناسب تری برات پیش میاد که امکان شناخت بیشتری هم نسبت به هم دارین.
از طرفی این عشق نیست این فقط یه حس جاذبه هست.به نظر من اگه امکانش رو داری کلاس یا استادت رو عوض کن.اصلا هم فکر نکن دیگه به این موضوع...:72:
اینم بگم نادیا جون اینقدر با محبت و صمیمیت راهنمایی میکنن من لذت میبرم پیاماشون رو میخونم و ناخوداگاه لبخند میزنم :227::72::43:
از شما دو دوست عزیز هم ممنونم که راهنماییم کردین .
ولی من اصلا نگفتم که عاشق طرف شدم فقط و فقط گفتم که به ایشون علاقه مند شدم . چون تعریف عشق از نظر من شاید با تعریف شما فرق دشته باشه. عشق علاقه ی کور کورانه اس که ایرادهای طرف رو نمیبینی و لی دوست داشتن این شکلی نیس.
در ضمن عشق تو نگاه من خیلی مقدس تر از این حرفهاس که اسم این احساس بی خود رو بزارم عشق.
من میدونم که موقعیت من اصلا مناسب ازدواج نیس برای همین سعی میکنم که احساسم با ایشون مثل بقیه مورد ها باشه که بی برو برگرد بهش بگم نه. وحرف من اینه که اگه ایشون بهم پیشنهاد بدن(که فکر میکنم زیاد طول نکشه)بهشون بگم نه.چون با این حالی که دارم اگه پیشنهاد بده احتمالا بهش بگم که باید فکرامو بکنم تازه بعد اون جوابشونو بدم در صورتی که من نمیخواماینطوری بشه میخوامبا رضایت قلبی تمام همون اولش بگم نه
شاید بگین این دختره مریضه خودش داره توهم میزنه و همه چیزو میسازه خودشم توهم میزنه و همه چیزو خراب میکنه بالاخره من همینم دیگه شاید یه مریض متوهم
در هر صورت منون:43:
RE: کمکم کنید تا فراموشش کنم
تنها ی جاده سلام صبحت بخیر
مشخصه که دختر عاقل و فهمیده ای هستی و اصلا دچار توهم نیستی
شما دچار احساسی شدی که از به وجود آمدنش نگرانی همین
گاهی وقتها ما تحت شرایط خاصی به کسانی که یه جورایی برامون حکم الگو و سرمشق دارند و شاید دلمون می خواد به لحاظ مقام و مرتبت به پای اونها برسیم علاقمند می شیم .
اگر طرف مقابل ما بویژه از جنس متفاوت باشه و از طرفی هم خود ما و اون مجرد باشیم اگه کمی راهش رو باز بذاریم و به مرور ، در اندیشه و منطق رو بروش ببندیم به یه احساس تبدیل می شه که می تونه با واقعیت مساله تفاوت داشته باشه .
در حال حاضر با این موضوع باید بیشتر عاقلانه برخورد کرد تا احساساتی
سعی کن تا فکرش به ذهنت آمد از تکنیک توقف فکر استفاده کنی و اگرم امکانش هست کلاس باهاش برندار
در آخر یادآوری میکنم تنها کسی که میتونه کمکت کنه فقط خودتی
موفق باشی:72: