اطمینان از علاقه من به خودش باعث شده یه جورایی ناز کنه!!!

سلام
من یه تاپیک دیگه هم قبلا زده بودم.من 3 ماهه با یه اقایی اشنا شدم.همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه پند روز پیش سر یه مو ضوع ساده بحث کردیم.درسته من یه کم لحنم تند بود ولی بی ادبی نکردم.ایشون هم جملات ناراحت کننده گفت مثل اینکه حدس میزدم حساس باشی و خودتو نشون نمی دی.یهو الان منفجر شدی و .... . من بابت لحنم عذر خواهی کردم ولی ایشون شروع کرد که باید دوباره فکر کنیم و ...
دیگه تماس نگرفت تا من خودم فرداش زنگ زدم که گفت خوابم میاد .!!! ..ولی فورا زنگ زد خودش که من متاسفانه گریم گرفت.ایشون هم شروع کرد که من دوست دارم ولی خوب نیاز دارم یکم فکر کنم و ... که منم مخالفت نکردم.فرداش زنگ زذ خوشحال که مثلا بگه فراموش کردم.ولی من اینقدر احساس کرده بودم تحقیر شدم که نتونستم خوشحال باشم. باز دیگه تماس نگرفت.شب که خودم زنگ زدم گفت ظهر دیدم انگار خوب نیستی گفتم دیگه زنگ نزنم!! من نیاز دارم فکرکنم که ببینم می تونیم خوشحال کنیم همو؟ !!! من دیگه بهم بر خورد اس ام اس زدم که من از فردا میرم دنبال زندگیم تماس هم نمیگیرم تو هم هر وقت تصمیمت کامل شد تماس بگیر.که فرداش زنگ زذ که نه من فقط خواستم یکه تنها باشیم اروم شیم و معلومه که تصمیمو گرفتم ولی خوب از هم طلبی نداریم ممکنه بعد به این نتیجه برسیم به درد هم نمیخوریم و الان بهتره تا 3 سال دیگه بفهمیم و ... .
این داستان منه.اینو بگم من و ایشون هر دو از نظر ظاهری و تحصیلات شرایط خوبی داریم.من شخصیت احساسی وابسته دارم.ایشون لجباز مغرور.
احساس میکنم که ایشون مطمین شده از احساس من و همین یه جورایی باعث شده جای دختر و پسر عوض شه.این داستان خیلی اذیتم کرد.چون همه قرار هامون رو گذاشته بودیم و ایشون هم ابراز علاقه می کرد بهم اصلا انتظار نداشتم به خاطر همچین موضوعی اینطور همه چیز رو یهو زیر سوال ببره.الان همش ترس دارم احساس میکنم رو هوام.هر لحظه ممکنه بهم بخوره.حالت خموده شدم.اصلا نمیدونم دیگه چطوری باهاش حرف بزنم و رفتار کنم.
از طرفی هم نمیدونم چیکار کنم که این حالت از بین بره و اینطور به نظر نیاد که من دارم میدوم دنبالش.اینم بگم که اینطوری نیستم که دایم زنگ بزنم و ... .تقریبا همیشه خودش تماس میگیره.ممنون میشم راهنماییم کنین:72:

زیبا خانوم سلام

شما و اون آقا چند سالتونه؟

چقدر وقته با هم ارتباط دارین؟

این ارتباط رسمی و زیر نظر خانواده هست یا خیر؟

اگه بیشتر توضیح بدهید دوستان بهتر مشاوره میدن

موفق باشید دوست عزیز

سلام ویدای عزیز
من 27 ایشون 33 سالمونه. 3 ماهه ارتباط داریم و خانواده هامون در جریانند و ایشون با مادرشون قراره چند روز دیگه بیان منزلمون

زیبا جان ممنون از جوابت

به نظر من ارتباط برقرار نکن تا دقیق فکراش بکنه و اگه مایل به ادامه بود رسمی وارد بشه

از شما دوست عزیز میخواهم تا میتونی وارد فاز احساسات نشو بزار اگه رابطه رسمی شد به دور از احساس دوره شناخت را بگذرونی

من معتقدم احساسی که با عقل هدایت نشه موجب اشتباهات بزرگی میشود

پس یه مدت پیگیری ارتباط نباش و بزار خودش پیش قدم بشه وقتی خودش جویای ادامه شد ازش بخواه رسمی و زیر نظر خانواده وارد بشود

امیدوارم بقیه دوستان بهتر راهنمایی کنن

موفق باشی

ویدا جان منم همین کار رو کردم.ایشون خودش تماس گرفت و گفت تصمیمشو گرفته. و تا چتد روز دیگه هم قراره برای اشنایی خانواده ها با مادرش بیاد خونمون.
از طرفی هم گفتم یکم مغرور و لجبازه می ترسم اگه برخوردمو تغییر بدم یا دیگه تماسی نگیرم اصلا حالت لج ولجبازی بشه بیشتر و بدتر شه

زیبا جان مشخصه دختر فهمیده و عاقلی هستی

باور کن تا رسمی شدن رابطه هر چقدر کمتر اقدام کنی به نفع شما هست

اگه شما با معیار اون آقا هماهنگ باشی و عاقلانه انتخابت کرده باشه در همه شرایطی کنارت میمونه

اگرم قصد خیر نداشته باشه همین الان قطع بشه ضرر نکردی

پس اول بزار ببینی قدم اصلی و رسمی این آقا چیه

مطمئنم در کنار خانواده شناخت بهتر و دقیق تره

زیبای عزیز احساساتت را کنترل کن و حوصله و صبر داشته باش

موفق باشی

مرسی عزیزم
ممنونم هم از تعریفتون هم از راهنماییتون.چشم سعی خودمو میکنم احساساتم رو کنترل کنم و امیدوارم ضربه عاطفی نخورم که اصلا برام قابل تحمل نیست