+می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
سلام
من امروز عضو این سایت شدم خیلی خوبه که یه همچین سایتی هستش که بتونیم با هم حرف بزنیم و مشکلاتمون رو برطرف کنیم.
21 ساله هستم تقریبا 3 سال پیش بود توی دانشگاه با یکی از پسرای دانشگاه که یک سال از خودم بزرگتره آشنا شدم. تا یک سال اول تقریبا فقط یه دوستی در حد همکلاسی بودن داشتیم ولی کم کم متوجه شدیم نسبت به هم علاقه مندیم تو این مدت همدیگرو خیلی خوب شناختیم. همه چیزو در مورد زندگی هم میدونستیم همدیگرو واسه زندگی مشترک آینده انتخاب کردیم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. خانوادهامون کم وبیش در جریان هستن ولی چون سنمون واسه ازدواج کمه این موضوع رو جدی نمی گیرن.یه چیز دیگه هم هست که باید بگم من فکر میکنم اگه صبر کنم خواستگاری بهتر از حامد میتونم داشته باشم. الان بعد از این مدت به جای رسیدیم که فکر می کنم آخر خطه...
احساس می کنم اصلا از روز اول نباید وقتی میدونستم شرایط ازدواج نداریم شروع می کردم. حامد کار مناسب داره مشکل سربازی هم نداره، از نظر درک و فهم هم به جایی رسیده که بتونه یه زندگی رو اداره کنه ولی نه من نه اون و نه خانوادهامون راضی نیستیم که تو این سن و این شرایط (که درسمون تموم نشده و...)ازدواج کنیم. یعنی حتی پای صحبتش رو به میون بکشیم.... واسه همین موندم ...... ما که معلوم نیست کی بتونیم واسه زندگیمون تصمیم بگیریم واسه چی به این رابطمون ادامه بدیم؟
چند بار هم سر مسائل کوچیک که دعوا میشد تصمیم گرفتم جدا شم ولی نتونستم. نمی دونم ما به هم عادت کردیم یا واقعا یه عشق قوی بینمونه که دوباره ما رو به سمت هم می کشونه. دلایل زیادی می تونم واسه جدا شدن داشته باشم ولی واقعا نمی تونیم جدا شیم. تا حالا که چند بار تصمیم گرفتیم جدا بشیم این تصمیم بیشتر از 2 روز عملی نبوده. فقط یه بار که رفتم مسافرت شد 4 روز.
یه مشکل بزرگ که سر راه جدا شدنمه غیر از اینکه خیلی دوسش دارم اینه که خیلی ها از رابطمون خبر دارن احساس می کنم اگه ازش جدا شم به چشم یه بازنده بهم نگاه می کنن، یکی که نتونی یه تصمیم درست واسه زندگیش بگیره و بعد از سه سال با شکست مواجه شده، بعد یه ملت می خوان واسه آدم دل بسوزونن " آخی جدا شدی......."
واقعا موندم چیکار کنم یعنی نمیدونم چجوری رو احساسم پا بذارم و جدا شم و مهمتر از این چجوری حامد رو متقائد کنم که ما باید با این وضیت جدا شیم.
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
سلام
ببخشید من الان یه کم متوجه نشدم مشکلی که سر راه شما در ازدواج هست پدر مادرهاتئنه یا سن کم و یا چیز های دیگه؟
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
اگه مشکل سن تونه و یا درستونه که این مشکل بزرگی نیست میتونید چند سال هر دوتون صبر کنید تا درستون تموم شه در ثانی شناختتون هم از هم تو این سال ها بیشتر میشه
اگر مشکل پدر مادتونه که اگر دو طرف ببینند که پسرشون یا دخترشون انتخاب درستی کرده چرا دیگه باید مخالفت کنن شما هم سیاست داشته باشید و به والدین همدیگه خودتونو با اخلاق خوب نشون بدین و بگید که دیگه بزرگ شدید
به نظر من اگر شما همدیگه رو دوست داشته باشید البته نه عشق زود گذر همه مشکلات حل میشه
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
سلام عارف
مشکل اینجاست که علاوه بر خانواده ها خودمون هم راضی نیستیم الان ازدواج کنیم هم بخاطر سنمون هم بخاطر درسمون و هم .... (2-3 سال دیگه وضعیت مالی حامد بهتر از اینی که هست شده، هرچند من از الانش راضی ام ، خودش راضی نیست فکر میکنه با این وضیعت جلو خانواده من کم میاره به خاطر همینم هستش که سخت کار میکنه)
یعنی نظر شما اینه که ما تا 2-3 سال دیگه همینجوری دوست بمونیم، فکر نمیکنید اونوقت کنترل یه همچین رابطه ای سخت بشه اونم واسه ما که اینقدر جوونیم و همدیگرو خیلی دوست داریم؟؟؟؟
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
یه چیز دیگه
با این موضوع که "ممکنه خواستگارای بهتری داشته باشم و اینکه با ادامه دادن رابطم بقیه موقعیتامو از دست می دم" چیکار کنم؟
متاسفانه دوست داشتنم تو این زمینه ها هیچ تاثیری نداره یعنی اینجوری نیستم که بگم من فقط وفقط با این آدم خوشبخت میشم. اگه طرز فکرم اشتباهه خواهش می کنم بگید.
خوشحال میشم جوابی هم از مدیر تالار واسه مشکلم داشته باشم.
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
خب خيلي خوبه كه شما اينقدر منطقي فكر مي كنيد ولي اگر خودتون هم موافق هستيد كه الان امادگي ازدواج نداريد بايد رابطه رو كم كنيد و يا قطع كنيد چون همانجور كه خودتون گفتيد هم از نظر احساسي بيشتر به هم وابسته مي شيد و جدايي سخت مي شه هم كنترل اين رابطه سختتر مي شه هم اينكه ممكنه شما خواستگارهاي خوبتون رو از دست بديد پس سعي كنيد منطقي فكر كنيد واگر واقعا اين مسئله را زود مي بينيد خودتون و درگير مسائل پيچيده تر نكنيد
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
دوست عزيز سلام
مشكل حادي نيست.
شما كه رسما اعلام نكردين شايد در حد دوستي بوده(البته من شخصا با اين رابطه ها اصلا موافق نيستم چون احتمال اين نوع مشكلات خيلي زياده)در هر صورت اين حرف شما كه مي گين خواستگار بهتري هم ممكنه داشته باشين مشخص مي كنه خيلي هم عاشق دلسوخته دو آتيشه نيستين.به نظر من با توافق هم فعلا رابطه تون رو كمرنگ تر كنين تا ببينين واقعا كي شرايط ازدواج رو پيدا مي كنين.اونوقت رسما و با خونواده تشريف بيارن خواستگاري و شما و خونواده تون هم اگه موافق بودين بله رو بگين!
از اينكه مثل بعضي از دختر خانمها كه صرفا احساس رو محور قرار مي دن نيستين خوشحالم.اگه درست فكر كنين مي بينين راه درست چيه و بايد چيكار كنين.
نگران حرف مردم هم نباش .آينده و زندگيت مهمتر از حرف هميشگي و تموم نشدني مردمه.
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
منم نفهمیدم مشکلتون چیه
ولی این رو می دونم که هیچ چیز به اندازه صبر کردن نمی تونه به شماها کمک کنه و مشکلات را حل کنه
امیدوارم موفق باشین
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
ممنونم از راهنمائیهایه خوبتون
این موضوع که من همیشه آدم واقع بینی بودم وبیشتر سعی میکردم تو رابطمون عاقلانه پیش برم هم یکی از موضوعات ناراحت کننده واسه حامد بود. چون اون خیلی بیشتر از من احساساتیه. میگه تو کار عاشقی اینهمه نباید چرتکه بندازی و حساب دو دو تا چهار تا بکنی. واسه همین متقاعد کردنشون واسه کم کردن رابطه برام یه کم سخته.
جهانگرد عزیز صبر تا کی؟؟؟ دوست دارم خودم واسه سرنوشتم تصمیم بگیرم نه اینکه بذارم سرنوشت با گذر زمان برام تصمیم بگیره.
RE: می خوام جدا شم اما نمی تونم ........
سلام
خوش اومدی
به نظرت اگه یه بار بیان خونتون و خانواده ها همدیگر و ببینند بهتر نیست
اینطوری هم شما هم خانواده بهتر میتونید تصمیم بگیرید
حتما" که لازم نیست قرار و مدار گذاشته بشه
فقط آشنایی