نمایش نسخه قابل چاپ
چرا نمی توونم تصمیم بگیرم؟!! چرا یه کاری میکنم بعد مثل ... پشیمون میشم!!
اینکه نمی توونم تصمیم بگیرم شاید از بی تجربگیم باشه...اما وقتی یه کاری کردم دیگه از خودم انتظار دارم بی خیال بشم و بگم همینه که هست...اما نمی توونم ...مدام دارم خودمو سرزنش میکنم!
چی کار کنم که روی تصمیمام استوار بمونم؟
کتابی چیزی سراغ ندارین که بخوونم؟ از دست خودم کلافم! از صبح تا شب دارم به خاطر کوچکترین تصمیمات حتی بی ارزشم خودمو محاکمه میکنم:302:
این قدر به خودم گیر می دم که دیگه هوشو حواس ندارم!
سلام دوست عزیز
معلومه اعتماد بنفس اصلا نداری ....
عزیزم یکمی روی اعتماد به نفست کار کن و خودت رو تقویت کن ..
همیهس به این فکر کن که بهترینی و بهترین تصمیمات روو می گیری و اصلا به کار یکه انجام دادی دیگه فکر نکن چون گذشته رو می تونی تغییرش بدی !
دوست عزیز سعی ات بر این باشد که قبل از اینکه کاری بکنی تصمیم قطعی بگیر و از همه جانب مطمئن شو و حتی اگر لازم بود در مورد تصمیمت مشورت هم با بزرگتر بکن تا هیچوقت پشیمون نشی !
بعد از اینکه تصمیمت قطعی شد با اعتماد به نفس بالا قدم بردار و مطمئن باش که بهترین تصمیم را گرفتی و بهترین نتیجه رو می گیری ..
در ضمن در مورد مسائل هم زیاد به خودت سخت نگیر ...چون بعضی موقع ها هم از سختگیریه زیاد آدم وسواس فکری می گیره که چه کاری درسته و چه کاری غلط !
در بعضی موارد راحت عمل کن و راحت تصمیم بگیر و وسواس به خرج نده !
کتاب 53 اصل در تصمیم گیری . روبرت گانتر - محمدرضا شعبانلی
مشکل من اینه که این اتفاق حتی سر کوچکترین مسائل رندگیم مثل یه ایمیل جواب دادن هم اتفاق میوفته!
2-3 ساعت می شینم فک میکنم چی بگم ...چی نگم...(حتی بعضی وقتها با دیگران هم مشورت میکنم...که البته خودم اصلا دوست ندارم این کارو بکنم...اخه ناسلامتی بزرگ شدم دیگه...واسه یه ایمیل مسخره مامان بیچارمو کلافه میکنم!! اخرشم این قدر ایراد میگیرم که اونم کلافه میشه میگه هر کاری می خوای برو بکن!)
جالبه بعد از این همـــــــــــــــــــــــ ـه اخر سر می شینم هی میگم چرا اینو گفتم ...چرا اینو نگفتم...اصلا چرا جواب دادم!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی اکثر وقت زندگی من به این فکرای بیهوده میگذره...
بله چشمک جان انگار خودمو قبول ندارم و اعتماد به نفسم پایینه اما اخه واقعا هم در اکثر موارد اشتباه میکنم...میگن وسواس زیاد باعث اشتباه میشه!
ممنون omid65 به خاطر معرفی کتاب
اوه اوه اندیشه جان این که مشکل منه ... http://www.hamdardi.net/thread-25671.html