دلیل نا آرومی هام چی می تونه باشه...

سلام به همه یاران همدردی،چه قدیمیها وچه اونایی که تازه به جمع پیوستند.
امیدوارم که حال همگیتون خوب بوده باشه.
راستش اینبار نیز دچار مشکلاتی شدم و مثل همیشه نیازمند کمک وراهنمایی شما عزیزان.
چندوقتیه ناآرومم...مشکل خاصی ندارم اما روحم آرامش نداره.هیجات شادی وغمم با هم ادغام میشه،حال عجیبی پیدا می کنم.درست موقعی که دراوج شادی ام یک لحظه گریه ام می گیره وبرعکس!
البته نا گفته نمونه که تقریبا 2 ماه پیش به علت علایم دیگه ای هم داشتم به یه روانشناس ویک متخصص مغز واعصاب مراجعه کردم وطی تستهایی که انجام شد بر خلاف نظر خودم تشخیص دادند که افسردگی دارم وحدودا 2 ماه هست که دارو مصرف می کنم.
این روزا تنها چیزی که آرومم می کنه گریه است ویا هیجانات بیش از حد!
خوشحال میشم اگه کسی چیزی به ذهنش برسه وبگه.

سلام دوستم خوبی؟
من تازه عضو این انجمن شدم و بچه ها خیلی کمکم کردن. البته شما خودت قدیمی هستی و خیلی واردتر از منی اما چون این حالت واسه منم پیش اومده احتمال داره از داروهات باشه
من از بچگی فوبیای اجتماعی داشتم و دارم که باعث شده حسابی افسرده و گوشه گیر بشم و الان تقریبا یک ماهه که دارم دارو مصرف میکنم که بهم نساخته و کلی عارضه اومده سراغم که یکیش هم همینیه که شما میگی. یه لحظه شاد شادم اما یه لحظه داغون و کلافه و اصلا نمیتونم یه جا بند شم . حتی بدتر از قبل. ولی وقتایی که آرومم یه احساس عالی و بی نظیر دارم .:310:
ممکنه مثل من داروها بهت نساخته باشه. عارضه دیگه ای هم داری؟مثلا تپش قلب یا اینکه بی اشتها شده باشی و لرزش توی بدنت داشته باشی ؟ همه اینا همه واسه من پیش اومده

سلام داملا جان..به همدردی خوش برگشتی

راهنمایی خاصی برات ندارم.فقط خواستم بات همدردی کنم.چون منم قبلا یه مدت اینطوری شده بودم.در اوج شادی دلم گریه میخواست..بعد فهمیدم علتش اینه که یه سری احساسات پنهان شده دارم..مثلا غم و غصه هایی که تو وجودم قایم کردم.یه مدت رو خودم کار کردم تا بتونم پیداشون کنم و تخلیه کنم..الان تقریبا خوبم.

چون گریه و هیجانات بیش ازحد باعث تخلیه روانی میشه پس قاعدتا احساساتی یا حتی افکار و مسائلی تو وجودت پنهان شده که باعث ناارومیت میشه.

(من چقد راهنمایی کردم:)..ببخشید دیگه بیان تجربه بود فقط)

موفق باشی

داملا جان به قول بهار خوش برگشتی.
به نظر من حرفای بهار کاملا درسته. میخواستم بگم شاید یهه مسافرت به یه جای خوش آب و هوا و دور از درگیری فکری و البته فضای عاشقانه با شوهرت حالتو بهتر کنه.
البته این نظر کاملا شخصیه و شاید خیلی مشاوره ای نباشه.
شرمنده وسع کمکم بیشتر از این نبود.

[align=justify]سلام داملاجون:72:

نوسانات خلقی از شایعترین علائم اختلالات هورمونیه.

بعلاوه داروهایی که برای افسردگی مصرف می کنی، باز هم به سهم خودشون می تونن تعادل هورمونی رو تحت تاثیر قرار بدن.

این مورد رو بررسی کردی؟ با متخصص غدد مشورت کردی؟




از این گذشته، یه مقدار بیشتر توضیح بده که چی باعث شد پزشک در شما تشخیص افسردگی بده؟ و چطور خودت افسردگیت رو قبول نداری؟ نظر همسرت در این مورد چیه؟[/align]

من الان اینجوریم متاسفم راهی به نظرم نمیرسه . بچه ها اگه راهی پیدا کردید هردومونو راهنمایی کنید .راستی من همون افسون2 هستم

داملا جان سلام

دختر خوب، عزیز دلم
آدم وقتی حالش خوبه میره پیش متخصص اعصاب و روان و بعدشم داروی افسردگی مصرف می کنه؟!
تا وقتی آدم بتونه کنترل شرایطش رو دست بگیره نیازی نیست دارو مصرف کنه. کاش میرفتی پیش روانشناس با صحبت و ورزش و ... به درمان افسردگی جزئی ات کمک می کرد!

این علائمی که میگی نشونه افسردگی هستند و فکر می کنم تاثیر همون داروهای شیمیایی هستند.
اگه الان دارو مصرف می کنی و دکترت خیلی مصره که تجویزش درسته، دکترت رو عوض کن و بهش بگو که می خواهی بدون دارو افسردگیت رو درمان کنی تا با نظر پزشک دز داروهات رو کم کنه تا به صفر برسه و بعد برو پیش روانشناس نه روانپزشک.

فقط سر خود دارو رو قطع نکن چون نباید داروهای اعصاب رو یهو قطع کرد.

این نظر منه و با اینکه هیچ تخصصی در رشته روانپزشکی و این حرفها ندارم، بهش اعتقاد دارم.
دارو رو فقط باید کسی مصرف کنه که وضعیت روانیش تا حدی آشفته شده که قدرت تسلط بر اون رو نداره و ممکنه یه مشکلی برای خودش یا اطرافیانش بوجود بیاره.
در غیر اینصورت روانشناس و بدون دارو برای سرماخوردگی های کوچک روح و روان.

سلام بر داملاي عزيز

خوش اومدي به جمع دوستان همدردي :72::72::72:

من هميشه به دوستانم ميگم كه اگر جسم انسان از كار و تلاش و ورزش و امور مثبت خسته شد ، روح در آرامش قرار ميگيرد و اگر در جسم اين خستگي پيدا نشد روح خسته خواهد شد ...
اگر در زندگي كاري ، سرگرمي سالم و ... نباشد قطعا انسان دچار روزمرگي مي شود و اولين و مهمترين عارضه روزمرگي ، تشويش خاطر و تغييرات روحيه و ... و عاقبت افسردگي مي باشد ...

لذا به جاي اينكه نزد متخصص برويد و از قرصهائي استفاده كنيد كه قطعا عوارض جبران ناپذيري مي تواند در جسم و روحيه و ... داشته باشد ، نزد يك مشاور قوي و امين برويد و ريشه اين نگراني ها و تشويش ها و ... شناسائي كنيد و حلش كنيد ...
و تا زماني كه اميد داريد از روشهاي ديگر اين مساله درمان شود ، از مصرف قرص ها پرهيز نمائيد ...

به اميد موفقيت شما دوست عزيز :72::72::72:

ممنونم از همه شما دوستان عزیزی که هیچ موقع تنهام نگذاشتید.
blue sky عزیز خوشحال شدم برام نوشتی،امیدوارم زندگی توهم روبه بهبود باشه.
راستش یکبار پارسال رفتم متخصص اعصاب وروان که همین دارو هاروتجویز کرداما مصرف نکردم.اینبار رفتم پیش روانشناس
ویک متخصص مغزو اعصاب دیگه که توی شهرمون نمونه است.با مشورت همدیگه یک تست مغزی از سرم برداشتند و در نتیجه اش نظرشون افسردگی بود وتجویز این داروهای دوماهه. که تقریبا 10 روز دیگه باید دوباره تست بشم.
اما حالم هیچ تأثیری نداشته وشاید به خاطر استرس های زیادی که طی این دوماه بهم وارد شد بدتر هم شده.
اما حالا اگه درست متوجه شده باشم نظر شما اینه که داروهارو مصرف نکنم.درسته؟

داملای من سلام

خوش اومدی دوباره به خونه :46:

دوستم امروز این تاپیکت رو خوندم و خواستم دوباره برات تجدید خاطره بشه. شاید خوشبختی و شادی جایی همین

دور و برته اما باید در سادگی جستجوش کنی.

لینک زیر رو بخون :

من امروز پر از انرژی و شادی هستم

:72: