سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
سلام و خسته نباشيد به همه همدرداي عزيز
من عرفانم،بيست سالمه و تقريبا همه مطلباي مربوط به اين موضوع رو خوندم ولي از اونجا كه احساس كردم شرايطم ي خورده اي فرق ميكنه گفتم ي مطلب بذارم كه بتونم بيشتر راهنمايي بگيرم
اول از شرايطم بگم_ي خونواده ي مذهبي دارم(خودمم هستم)و دانشجوي ترم دومم و درسمم خوبه.
خب راستشو بخوايد گفتم چون فرد مذهبيم تا قبل از دانشكده با زياد بادختري ارتباط نداشتم ولي از موقعي كه وارد دانشگاه شدم به يكي از همكلاسيام علاقه پيدا كردم،به نظرم دختر خيلي نجيب و بدرد زندگي اي ميومد،ي مدت رفتارا و علايق و اخلاقشو زير نظر گرفتمو ديدم كه ويژگي هاش به من خيلي شبيهه.تا اين كه ي روز تصميم گرفتم برم بهش قصدو اهدافمو بهش بگم_خلاصه طي يك جلسه اي ك باهم داشتيم ايشون گفتن ك شما(من)مشكلي نداريد ولي من دليلاي شخصي دارم ك نمي تونم پيشنهادتونو قبول كنم.منم ي چندبار ديگه هم باز بهشون اصرار كردم ولي باز قبول نكردند.بعدش من ي يكي دوماه باخودم كلنجار رفتم تا اينكه ايشونو فراموش كنم(ميدونم عشق ي طرفه فايده نداره ولي چون ايشون دليل منطقي اي نياوردن سخته فراموش كردنشون)
خلاصه الان من موندمو ي حس تنهايي ولي مشكلم اينه كه من بدليل مشكلات خانوادگي اي ك دارم و همچنين علاقه زيادي ك به مستقل شدن دارم،ميخوام زود ازدواج كنم.شرايطشم دارم،احساس ميكنم به بلوغ فكري رسيدم،ي كلبه حقيري دارم و ايشالله از سال ديگه هم ميخوام برم سر كار(رشتمون طوريه ك كار واسش فت و فراوونه بادرآمد خوب)
بازم خلاصه ميخواستم از الان با دختري حدود يكي دوسال باهم آشناشيمو اخلاق هم دستمون بياد بعد قضيه رو علنيش كنيمو بعدم ازدواج_ان شاءالله(چون ميخوام همسر آيندمو خودم انتخاب كنم و از اينا ك ي شبه پدرومادر يكيو واست انتخاب ميكنن فوق العاده بدم مياد بنظرم اينجوري آمار طلاقم مياد پايين)،بعد اون تجربه ناموفقمم حالم بدترو احساس نيازم بيشتر شده(البته چون آدمه منطقيم شرايطو كنترل ميكنم)
حالا موندم بااين شرايطم بنظر شما كاري ك ميكنم درسته و اينكه چ پيشنهادي واسه من دارين_قربون دست همتون پيشاپيش
خدايا به آنان كه دوست ميداري بياموز كه عشق از زندگي كردن بهتر است و به آنان كه دوست تر ميداري بچشان ك دوست داشتن از عشق هم برتر است_شريعتي
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
تجربه ناموفق قبلی ات چی بوده؟ کی بوده ؟ کی تموم شده ؟
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
بازم سلام،ممنون از وقتي ك گذاشتين
توي مطلبم راجع به اون تجربهه نوشتم بطور مفصل(اوايل مطلب)ولي اين كه كي بود(تاريخي كه باهاشون صحبت كردمو جواب منفي شنيدم)حدودا برميگرده به دوماه پيش،منم چون خب تجربه اولم بود يكم زمان برد تا بتونم فراموش كنم كه اينم تقريبا همين يكي دوماه ميشه(راستشو بخوايد هنوزم يه ي ذره اي بهشون فكر ميكنم_اونم به خاطر اينكه همونجوري ك تو مطلبم گفتم ايشون بي دليل مخالفت كردند و گفتن دليلاي شخصي دارن)البته گفتم تقريبا بااين قضيه كنار اومدم.
بازم اگه سوالي دارين،جواب گوام_از وقتي هم ك گذاشتين خيلي خيلي ممنونم
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
با سلام
پیشنهاد میکنم عنوان فعلی تاپیک خود را تغییر دهید(در همین تاپیک اعلام کنید تغییر میدهیم)زیرا عنوان فعلی کلی هست، و مورد توجه قرار نمیگیرد،
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
سلام دوست عزیز
یکی دوسال باهم باشید بعد علنیش کنید !؟!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
نه..این اشتباه رو نکنید.حتی شاید این طرز تفکر شما باعث جواب منفی اون خانوم شده....
شما بهتره وقتی کسی رو تا حدودی بالا پایین کردی (کاری که خودت کردی) بعدش از طریق خانواده اقدام کنی...نه اینکه خودت بری بشینی و ...
خیلی وقتا مراسم خواستگاری رسمی و جوی که داره باعث میشه هر دو طرف جدی تر به قضیه نگاه کنن...
اینم یادت باشه..برای فرار از مشکلات خونه و ...تن به ازدواج نده که احتمال زیاد ازدواج موفقی نخواهی داشت.
به نظرم شما اول از همه مسئله کارت رو مشخص کن..الان هرجا بری اولین چیزی که میپرسن کاره...کار اقا داماد چیه !؟
خوب شما نمیتونی بگی که من از سال دیگه میرم سرکار ..میتونی؟
وقتی خودت نون خور پدرتی چطور میخوای کس دیگه ای رو حمایت کنی؟
با دست پر برو خواستگاری تا جواب منفی نگیری...دست پر هم منظورم این نیست که شغل مدیر عاملی و ...
الحمدالله خونه که داری...یه شغل متوسط هم داشته باشی میتونی بری جلو... موفق باشی
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
بازم ممنون
ويدا: چجوري بايد تغييرش بدم؟
مريم:خيلي ممنون برا راهنمايي هاي خوبتون ولي بازم چندتا نكته_اولا اينكه بنظر منم دررابطه با بحث اولتون(دليل مخالفته)احتمالا حق باشماست ولي خب منم گفتم از ايناكه نديده و نشناخته ميرن خواستگاري بدم مياد،بهتر نيست آدم اول طرفشو بشناسه بعد اقدام كنه؟مشكل جامعه ماهم اينكه اگه بري خواستگاري و بعد بگي نه ايشونو نمي خوام واست كلي حرف درميارنو ولت نمي كنن(تازه اگه خونواده عروس قبول كنه اين دوره آشنايي رو)،بعدشم بااين حس و علاقه ي زيادي ك دارم چجوري كنار بيام؟
دوما هيچ كسي دوست نداره خونوادش ترك كنه ولي گفتم من شرايط سختي دارم ك اگه جدا بشم فكر كنم هم واسه خودم خوبه هم خونوادم
سوما من نگفتم همين الان ميرم خواستگاري،اينكه از سال ديگه ميرم سركارو مطمينم،تا دوسال ديگه هم ك بخوام برم خواستگاري خب كار دارم ديگه
چهارما:بازم خيلي بابت لفطي! ك كردين و وقت گذاشتين
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
سلام دوست عزیز
کافیه در عنوانت مشکلت را مشخص کنی و در پست بعدی بزاری
مدیران زحمت تغییرش را میدهند
موفق باشی
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
به زور نمیشه عاشق شد. باید بذاری تا زمان بگذره و یکی دیگه پیدا بشه که اتوماتیکوار اون حس را در وجودت ایجاد کنه. بعد که دورادور بررسی های لازم را کردی با خودش مطرح کنی و بلافاصله با خونوادت بری جلو (نه اینکه چند سالی با هم باشید و بعدش). در ضمن سن شما برای این موضوع کمه دوست عزیز. معیارهای شما قطعا تا چند سال دیگه چند بار عوض میشه. پس بذارید بموق اقدام کند. الان باید فقط مطالعه و بررسی کنید تا معیاراتون فیکس شه. حتی ممکنه خودتون فکر کنید الان به معیاراتون رسیدید ولی تجربه ما برای سن شما چیز دیگه ای رااثبات کرده. حداقلش اینه که معیاراتون تکامل پیدا میکنه و بعد شخصی سرراهتون قرار میگیره که معیارا را کاملتر داره و بعدشم پشیمونی از ازدواج اول و سناریو ای که واسه صدمین بار ما داریم میبینیم!:310:
RE: سردرگمي حس و علاقه و آشنايي و ازدواج
با سلام
اعضا محترم لطفا تا پس از اعلام عنوان جدید از سوی ایجاد کننده تاپیک و تغییر آن هیچگونه پستی ارسال ننمایند
با تشکر